هرچقدر هم فرار کنی
زمانی فرا میرسد که ناگزیر به انتخاب می شوی
آدم ها در مواجهه با انتخاب ، دو واکنش نشان میدهند:
یا به خودشان و ارزش های وجودی شان احترام می گذارند و پای باورهایشان ایستادگی میکنند و آنگونه که دوست دارند و
لایقش هستند زندگی میکنند.
؛
یا همه چیز را در راضی نگه داشتن بقیه خرج میکنند
و یک رضایت کاذب و آرامشی دروغین از لبخندهای متوقع و متظاهرانه ی اطرافیان بدست می آورند .
اولی تعهد به خود است ؛
دومی را نمی گویم تعهد به دیگری
چرا که بیشتر چیزی شبیه خودفروشی ست.
این تصمیم توست که در این زمان اندکی که به عنوان زندگی در اختیار داری
برای خودت زندگی کنی
یا برای دیگرانی که بازهم برای خودشان زندگی میکنند !
باور دارم با انتخاب دومی خیلی بی سر و صدا، همه ی دارایی ات را به هیچ می بازی
و مهمترین ثروتی که از آن هزینه میکنی
عزت نفس توست
۲ نظر
شنیدنِ بعضی حرف ها ، مثلِ نگاه کردن به آینه هست ، پیش از اینکه با انبوهی از لوازمِ آرایشی ، عیب هایِ ظاهریِ خودمون رو بپوشونیم.
بر اساسِ تعریفی که کردی ، به جرات میتونم فریاد بزنم که عمدۀ عمرم رو ، خودفروشی کردم و همون طوری که گفتی ، بیش از ظرفیتم ، از کیسۀ عزتِ نفسم ، خرج کردم ؛ در حدِ ورشکستگی .
چند وقتی هست که دارم تلاش می کنم به خودم بیام و با تقلا ، خودم رو بینِ دستۀ اولی ها ، جا کنم 🙂 اعتراف می کنم که این تغییرات ، بسیار دردآوره و مثلِ اینه که دارم زایمان می کنم و خودِ واقعیم رو ، که زیرِ نقاب هایی متعدد و عامه پسند ، دفن شده بود ، نبشِ قبر می کنم . امیدوارم که دوام بیارم و به این باور برسم که “شبِ شراب ، نیرزد به بامدادِ خمار”
چه تعبیر جالبی داشتید ..دیدن عیوب بدون هیچ فیلتری . به اعتقاد من پذیرش خطا از هر نوعی اولین و بزرگترین قدم برای تغییره .
البته اینم بگم کسی که اینگونه می نویسه چندان هم از عزت نفسش خرج نکرده بالعکس عزت نفس بالایی داره که میشه در تواضع و بزرگی رفتارش دید .
عموم ما یک جاهایی بیش از حد هزینه کردیم هزینه هایی که به روحمون صدمه ی جدی زده
ولی اگر ایمان داشته باشیم میتونیم از شر نقاب های خودساخته و خودخواسته رها بشیم پذیرای دردش هستیم هرچند طاقت فرساست ولی ممکنه .
چقدر زیباست این شعر …
شب شراب نیرزد به بامداد خمار