کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

شجاعت زندگی کردن

۸ تیر ۱۳۹۵
شجاعت زندگی کردن

روزهاست با خودم فکر میکنم ما عموماً شجاعت زندگی کردن نداریم
با خودخواهی والدین بدنیا می آییم
آرزوهای ناکام آنها را در خود رشد می دهیم و
فرصتی برای دنبال کردن علایقمان باقی نمی ماند
فرصت ، خوش بینانه اش است
گاهاً مغلوب جبر آنها می شویم .
وقتی خواستیم از حداقل اختیارات خود استفاده کنیم [userpro_private]در چاه دین و سنت و عرف و نگاه کنجکاوانه ی همیشه همراهِ جماعتِ بیکار می افتیم
روی ارزش هایمان پافشاری میکنیم ،عصیانگر و انگشت نما می شویم.
انقدر درگیر این تناقضات می مانیم تا وقتش میرسد و شغل انتخاب میکنیم
و اینروزها می بینم شغل ما را انتخاب میکند !
چرا که سعی میکنیم متناسب با آن تغییر کنیم
روحیاتمان ، علایقمان و باورهایمان را با آن وفق میدهیم .
از جبر جغرافیایی و جهان سومی بودن و عادت به کم خواستن و تنبلی و تلاش نکردن و دست و پا زدن در پایین هرم مازلو و آرزوی مهاجرت و استفاده از امکانات حداقلی صرف نظر میکنم .
در این میان ، زمانی به خود می آییم که ” من ” گم شده
و فرصتی برای ابراز وجود و زندگی نیافته است . آیا منِ بیچاره آنگونه که می خواست زیست ؟
این شکاف بزرگ را چگونه پُر میکنیم که مدیون خود نشویم ؟
چند درصد از ما شجاعت زندگی کردن داریم ؟

پی نوشت : عکس مربوط به ساعاتی قبل از یکی از سفرهایم .

[/userpro_private]

۸ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
فرانی و زویی _ جی.دی سلینجر
نوشته بعدی
بعضی ها هیچوقت نمیفهمن _ کورت توخولسکی

۸ نظر

لیلا خالوزاده ۹ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۸ ب٫ظ

این جمله خیلی زیبا بود “زمانی به خود می آییم که ” من ” گم شده”
بعضی از ما این شجاعت را نداریم چون تاوان این سبک زندگی خیلی سنگین است.
تاوانی به نام آگاهی که با تغییر همراه خواهد بود.
تغییری شاید مبهم که ترس ایجاد میکند.

پاسخ
شهلا صفائی ۹ تیر ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۲ ب٫ظ

آگاه شدن منجر به تغییر میشه و تغییر کردن بسیار دردناکه .
ولی این درد به اعتقاد من به خمودی و سستی و روزمرگی ها می ارزه ؛ چرا که باعث میشه به گونه ای زندگی کنیم که تا حالا تجربه اش نکرده ایم و این شگفت انگیزه.

پاسخ
لیلا خالوزاده ۱۰ تیر ۱۳۹۵ - ۰:۴۸ ق٫ظ

۱۰۰% همین طوره که گفتی شهلا جان
کشف چهره ای دیگر از دنیا
و در این راه استفاده از تجربه رهروان قبلی این راه بسیار آرام بخش 🙂

پاسخ
مریم حاجی فتحعلی ها ۲۵ تیر ۱۳۹۵ - ۷:۰۴ ب٫ظ

گاهی اینی که به نظرم بگم “دگردیسی فکری” انقدر نتیجه ی مبهمی داره که بعد از پیله درومدن آدم نمیدونه خودش رو به چه موجودی تشبیه کنه . اینه که درد داره به نظرم نه بدونه چی هست که بخواد بره زندگی کنه نه مشابهی پیدا کنه که بتونه فهمیده بشه یا به حداقل به رسمیت شناخته بشه. در این حالت اون “من” یه هویت یکتا نیست و به نظرم یا خیلی بی رحمانه قربانی می شن و یا راهی پیدا میشه که اسمی برای موجودیت جدید به وجود اومده پیدا شه. این آدم به حالت قبل بر نمیگرده و اگر باز هم عمیق بشه معلوم نیست مثل بقیه پروانه بشه.

پاسخ
شهلا صفائی ۳۱ تیر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۱ ب٫ظ

وقتی از پیله در میاد چه بخواد چه نخواد دنیای جدیدی رو میبینه و برای تجربه هایی جدید آماده میشه . من فکر میکنم بعد از پیله دراومدن دیگه صحبت قربانی شدن نیست تو در هرصورت پروانه میشی ولی بعضیا پروانه ی زیباتری میشن . فقط کافیه نترسی و پرواز کنی . یکم که به خودت زمان بدی میفهمی توی کدوم گروه قرار میگیری .

پاسخ
somaye ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۱:۱۱ ق٫ظ

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست

پاسخ
z.pari812 ۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۳ ب٫ظ

آیا منِ بیچاره آنگونه که می خواست زیست ؟؟؟؟

تو عکاس خوبی میشی شهلا …

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۹:۱۷ ب٫ظ

سعیشو کرد . راضی هست ولی قانع نه .

ممنووونم 🙂

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

می خواهم شمعی روشن کنم…

۱۲ فروردین ۱۳۹۶

در ستایش تنهایی

۲۷ آذر ۱۳۹۸

امروز جهان رنج های کوچکم سقوط کرد

۱۹ دی ۱۳۹۸

من خودم جهانم را خلق می کنم.

۱۳ اسفند ۱۳۹۵

انتظاری که به استثمار رسید

۱۳ آبان ۱۳۹۸

باخت و بُرد، یا بازنده بودن و برنده...

۲۲ دی ۱۳۹۵

ما متمایز نیستیم

۲۶ خرداد ۱۳۹۵

محمود دولت آبادی – هویت ادبیات ما

۱۰ مرداد ۱۳۹۷

قدم زدن های بی مقصد

۲۰ آذر ۱۳۹۵

مُردن به دستِ بایدها

۲۶ آبان ۱۳۹۵

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کافه کتاب (۶۱)
  • گفتگوها (۲)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۴۷)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • همزاد
  • آسمان تو چه رنگ است امروز؟
  • پشت پرده ریاکاری – دن اریلی
  • آواز غم
  • Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک
  • جهنم ما دیگران‌اند…
  • پارادوکس زمان – فیلیپ زیمباردو
  • کم‌ترین تحریری از یک آرزو این است…
  • متفکر نقاد چه ویژگی هایی دارد؟ (۷)- اطمینان به عقل

دیدگاه ها

  • پارسا در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • سمیه در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • ابی در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • نسیم عرفان در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • روانشناسی نفوذ - رابرت چالدینی | کوچ - شهلا صفائی در اثر هاله‌ای (Halo Effect)
  • اثر هاله‌ای (Halo Effect) | کوچ - شهلا صفائی در انواع سوگیری‌های شناختی
  • اثر هاله‌ای (Halo Effect) | کوچ - شهلا صفائی در خطای شناختی چیست و چگونه عمل می‌کند؟
  • خوش‌بینی آموخته شده - مارتین سلیگمن | کوچ - شهلا صفائی در تکنیک ABC – آلبرت الیس
  • قوی سیاه - نسیم طالب | کوچ - شهلا صفائی در خطای تأیید – نظرات و عقاید ما از کجا می‌آیند؟
  • قوی سیاه - نسیم طالب | کوچ - شهلا صفائی در خطای شناختی چیست و چگونه عمل می‌کند؟

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.