کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
خودکاوی

عشق چیست ؟ ( قسمت سوم )

۱۲ آذر ۱۳۹۵
عشق چیست ؟ ( قسمت سوم )

پیش نوشت :

این نوشته در ادامه ی دو مطلب قبل است. اگر قبلی ها را نخوانده اید

می توانید از لینک های زیر مطالعه کنید :

عشق چیست ؟ ( قسمت اول )

عشق چیست ؟ ( قسمت دوم )

 

متن اصلی :

.
جمع تمام این مؤلفه ها (صمیمیت، شفافیت، حرمت و آزادی، تماس جسمانی، و مراقبت) در یک رابطه نادر است. باید پذیرفت که عشق عمده ترین نیاز انسان است،

اما معمولا این نیاز به قدر کافی ارضا نمی شود و عجیب نیست که بخش عمده ای از تلاش های افراد در طول زندگی معطوف به بدست آوردن عشق می شود.

در بسیاری از موارد افراد به دلیل فقدان تجربه ی رابطه ای رضایت بخش، از تعاملی رضایت بخش در روابط بعدی خود ناتوان اند، موضوعی که بیش از هر جا در رابطه ی زوجین ناسازگار به چشم می آید.

از اینجاست که فهم چگونگی پرورش ظرفیت عشق ورزی اهمیت می یابد و شاید ازاین روست که عرفای ما تا این حد از عشق صحبت کرده اند.

هرچند از طرفی سنایی می گوید: “عشق آمدنی بود نه آموختنی”

و از طرف دیگر ملک الشعرای بهار می گوید: “فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ”

.
در زندگی مواقعی هست که در معرض فضاها یا تجربه هایی خاص قرار می گیریم و در یک لحظه مملو از عشق می شویم. ولی غالباً اینقدرخوشبخت نیستیم که فرد یا موقعیتی در زندگی ما قرار بگیرد و این همه عشق داشته باشد و بتواند ما را پر کند. اولین قدم برای اینکه بتوانیم عشق را در خود پرورش دهیم و این نیاز را در خود و اطرافیان مان ارضا کنیم، این است که بدانیم چگونه عشق از ابتدای حیات ما پرورش می یابد. برای این امر باید هیجانات همراه با عشق را نیز مورد دقت بیشتری قرار دهیم.

 

عشق به مثابه ی یک هیجان

.
از ابتدای تولد، عشق و خشم پا به پای هم حضور دارند.

وقتی مادر در برآوردن نیازهای کودک ناتوان باشد کودک اعتراض می کند؛ چون عاشق مادر است و پرخاشگری او منبعث از همین عشق ناکام مانده است. این امر می تواند به الگویی از عشق ناسالم در بزرگسالی بینجامد.

از مشکلاتی که در عشق ناسالم وجود دارد دسترس ناپذیری است.

مثلا فرد، کسی را برای ازدواج انتخاب می کند که دست نیافتنی است یا محبتی از طرف فرد مقابل به او نمی رسد. فردی که از سلامت نسبی روانی برخوردار است موضوعی قابل دسترس را برای عشق ورزی انتخاب می کند. معمولا افرادی که برای عشق ورزی گزینه هایی دست نیافتنی برمی گزینند، همان هایی هستند که درگذشته از مراقبانشان عشقی اصیل دریافت نکرده اند.

گویی یاد گرفته اند “موضوع عشق ورزی من موضوعی است که مرا از عشق و محبت سیراب نمی کند” و ناخودآگاه به دنبال افرادی می گردند که درنهایت آن محبت را که می خواهند، به آنها نمی دهند.

از اینجاست که عشق با خشونت و غیظ همراه است.

تجربه ی”ساحت ج.ن.س.ی” (به معنای عام آن و از دید روانپویشی) ، حاصل برآورده شدن نیاز به عشق ورزی است، تجربه ای که حاصل جنبش قوه ی شهویه است.

از دید روانکاوی تمام خواسته ها برآمده از دو هیجان بنیادی است که با نیاز به عشق ورزی همبسته اند:

هنگامیکه به شدت می خواهید به موضوع عشق تان بچسبید و عشق را به مثابه یک هیجان تجربه کنید

(مثل نوزادی که می خواهد به مادرش بچسبد)،و به دلایلی این چسبندگی محقق نشود، قوه ی غضبیه (پرخاشگری ) بیدار می شود.

خشم و عشق پهلو به پهلوی یکدیگر در ما وجود دارند.

img_0612

این دو (قوه ی شهویه و غضبیه) در هم تنیده اند و بسیاری از محققین معتقدند که در آغاز زندگی و تحول، این دو در حقیقت یکی هستند و از هم متمایز نشده اند.

این دو همانند یکدیگرند. اگر نیاز به عشق ورزی از ابتدای نوزادی برآورده نشده باشد ، تمایالت ج.ن.س.ی و خشونت در بزرگسالی هم مخلوط باقی می مانند.

در اینجاست که آسیب های شدید روانی-جسمی و آزارگری و آزارخواهی ج.ن.س.ی،به شکلی مهارناپذیر و یا مهارپذیر به عنوان اختلال وخیم مشاهده می شوند.

متجاوزین ج.ن.س.ی بیمارانی هستند که در مراحل ابتدایی تحول روانی با آسیب های جدی مواجه شده اند و جنسیت و مسائل ج.ن.س.ی نزد این دسته از بیماران با خشونت مخلوط شده است.

درنتیجه خشونت این افراد در بستری ج.ن.س.ی بروز می کند. آزارگری و آزارخواهی دو روی یک سکه اند و غالباً همزمان باهم وجود دارند.اختلاط این دو گرایش و مهارناپذیریشان نشان از آن عشق ارضا نشده به عنوان یک نیاز دارد. همانطور که سلول های عصبی و پوستی در دوره ی جنینی از یک دسته سلول منشعب می شوند،

جنسیت و خشونت نیز از یک جا ریشه می گیرند.

img_0613

اگر نیاز به محبت، دلبستگی، و عشق در کودک برآورده شود، این دو مقوله ی هیجانی در سیر تحول از هم جدا و متمایز می شوند.در این وضعیت، دیگر تمایلات ج.ن.س.ی به هنگام خشم، و برعکس، برانگیخته نمی شود و این دو کارکردی متمایز می یابند.

تمایلات ج.ن.س.ی خمیرمایه ی ظرفیت عشق ورزی اند و خشونت، خمیرمایه ی قدرت و قاطعیت.

در اینجاست که قوه ی غضبیه به خشم سالم و قوه ی شهویه به مهر و شفقت ارتقامی یابد.
این گمان رایج است که خشم ، هیجان ناپسندی است و همواره بد است ؛ اما اگر افراد نتوانند عصبانی شوند زندگی انسانی مختل می شود. عصبانیت مفید است، به شرط آنکه مورداستفاده ی سازنده قرار گیرد و این به فرایند تمایز و رشد خشونت درونی از آغاز کودکی وابسته است.

هم جهت با تحول و دگردیسی پرخاشگری، قوه ی شهویه نیز تبدیل به مهروزی می شود.

یعنی تمایلاتی که از دید روانکاوی ماهیت ج.ن.س.ی کودکانه داشت بدل به مهرورزی، همدلی، درک خود، خود را به جای دیگران گذاشتن و درنهایت شفقت میشود. این دو کارکرد حیاتی در اثر ارضای نیاز به عشق ورزی در فرایند دلبستگی شکل می گیرند و رشد می کنند.

در کنار خشم، غیظ نیز هیجان همبسته دیگری با خشم و عشق است.

در خشم عادی و سازنده(anger) که در سایه ی ناکامی به وجود می آید، فرد با حد و حدود گذاشتن برای دیگران از خود محافظت می کند.

درغیظ (rage )هدف نه ایجاد حد و حدود، بلکه نابودی عامل آسیب و انتقام است.

غیظ ناشی از ناکام ماندن نیاز به عشق ورزی، ماهیتی خودشیفته دارد.

دو هیجان وابسته به نیاز به عشق انعکاسی از خودشیفتگی فطری و گریزناپذیر انسان هستند. انسان به صورت فطری گرایش دارد که محبت ببیند و اگر محبت نبیند با خشم و خشونت طرف مقابل را وادار به محبت میکند و وقتی محبت ببیند، در مقابل محبت نیز میورزد.

اما اگر ناکامی در عشق به محرومیت از عشق بینجامد، آنگاه خشم به غیظ بدل می شود و هدف نابودی منبع عشقی است که به منبع آسیب بدل شده است. این فرایند اصالتاً ماهیتی خودشیفته دارد.

برای همین اگر بخواهیم به فرایند تحول عشق ورزی توجه کنیم، باید ببینیم این خودشیفتگی از ابتدای تولد تا بزرگسالی چگونه رشد می کند.

.

ادامه دارد …

 

۰ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
عشق چیست ؟ ( قسمت دوم )
نوشته بعدی
عشق چیست ؟ ( قسمت چهارم )

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

چرا باید بدونیم که همکارانمون ، چه میزان...

۱ مهر ۱۳۹۵

مهارت تحمل ابهام

۱۲ فروردین ۱۳۹۹

هدف گذاری

۳۰ آبان ۱۳۹۷

ازدواج یا خودکشی ؟

۷ آذر ۱۳۹۵

چگونه می توان تمرکز را کسب و آن...

۸ شهریور ۱۳۹۶

مرز میان دقت و توجه ، چندان هم...

۵ مرداد ۱۳۹۷

اضطراب منزلت

۲۸ آبان ۱۳۹۷

عشق چیست ؟ ( قسمت پنجم )

۱۳ آذر ۱۳۹۵

والدینی آگاه باشیم

۱ مهر ۱۳۹۵

چگونه می توان تمرکز را کسب و آن...

۱۰ شهریور ۱۳۹۶

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کارنامه (۱۳)
  • کافه کتاب (۶۴)
  • گفتگوها (۳)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۵۵)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • شب‌های روشن – داستایفسکی
  • نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها
  • شاید امروز،‌ پایانش باشد…
  • با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • تو وارث یک تاریخی
  • فاوست – گوته
  • کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…
  • درباره فیلم The Father
  • رنج بازگشت
  • واحه‌ای در لحظه – داریوش شایگان

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • دکتر محمودی فر در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • شهلا صفائی در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • شادي در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • شهلا صفائی در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • یلدا در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • محسن در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.