کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

قناعت

۶ تیر ۱۳۹۵
قناعت

در طول زندگی ام ، با کسانی که به جای دنبال کردن رویاهای خود
و بدست آوردن آنچه که لایقش هستند،

به کمترین ها قانع شده اند ، کنار نیامده ام .

گاهی نیاز است برای آرزویت بجنگی ؛
گاهی نیاز است سکوت کنی و چند قدم به عقب برداری؛
ولی در نهایت ، به آنچه که “داری” رضایت نده

و به کمترین ها قانع نباش .
چون تو می مانی و یک دنیا حسرت .
به آنچه که “می خواهی” راضی باش
و در تلاش باش که فاصله ی خواسته ها و داشته هایت را کم کنی

 

۲ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
تعهد به خود یا خودفروشی ؟
نوشته بعدی
وقتی از دویدن صحبت میکنم_ هاروکی موراکامی

۲ نظر

هومن کلبادی ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۲ ب٫ظ

چه تعبیر زیبایی “در تلاش باش که فاصله ی خواسته ها و داشته هایت را کم کنی .. ”
به عنوان فردی که در بسیاری از مقاطع زندگیم یا قانع بودم یا گذشت کردم ، مدتیه دارم تلاش می کنم که یاد بگیرم که برایِ آرزوهام و خواسته هام ، بجنگم . و چه زیباست که یا به آرزوهامون برسیم و زندگیشون کنیم ، یا در راهِ رسیدن به آرزوهامون باشیم و لحظه ای از تلاش و پویایی ، دست نکشیم .
فکر می کنم ، هیچ حسرتی ، دردناک تر از حسرتِ تلاش نکردن برای رسیدن به آرزوهامون نیست

پاسخ
شهلا صفائی ۶ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۴ ب٫ظ

جمله ی آخرتون برای من بسیار تأمل برانگیز بود . گاهی اوقات همینکه بدونیم برای خواسته مون جنگیدیم بهمون آرامش میده حتی اگر دستاوردش اونی نباشه که انتظارش رو داشتیم . بهتون تبریک میگم که این معرفت رو کسب کردید و به ما هم یاد میدید .

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

زانکه دیوانه همان بِه که بُود اندر بند

۲۳ اسفند ۱۳۹۵

من از این آدم ها می ترسم…

۲ مرداد ۱۳۹۶

روزی که فهمیدم وسواس فکری دارم

۷ آبان ۱۳۹۸

آن منِ دیگرم …

۲۰ دی ۱۳۹۵

بالأخره پیدایت کردم _ برای شهناز شجاعی

۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

تعهد به خود یا خودفروشی ؟

۲۹ خرداد ۱۳۹۵

روزی که با خدایم چای نوشیدم

۱۹ آبان ۱۳۹۸

رویاها باید به مقصد برسند

۲۱ تیر ۱۳۹۷

آرام بگیر امشب ، ما هردو پُر از...

۲۲ اسفند ۱۳۹۶

دنیای غریب دیوانگان و تنهایان

۲۳ بهمن ۱۳۹۵

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کارنامه (۱۳)
  • کافه کتاب (۶۴)
  • گفتگوها (۳)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۵۵)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • شب‌های روشن – داستایفسکی
  • نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها
  • شاید امروز،‌ پایانش باشد…
  • با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • تو وارث یک تاریخی
  • فاوست – گوته
  • کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…
  • درباره فیلم The Father
  • رنج بازگشت
  • واحه‌ای در لحظه – داریوش شایگان

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • دکتر محمودی فر در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • شهلا صفائی در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • شادي در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • شهلا صفائی در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • یلدا در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • محسن در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.