کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

ما چگونه مدیریتِ بحران کردیم؟

۲ بهمن ۱۳۹۵
ما چگونه مدیریتِ بحران کردیم؟

اتفاقی که برای پلاسکو رخ داد همه ی ما را در اندوهی عمیق فرو برد،

ولی چیزی که چهل و هشت ساعته شاهدش هستیم، تمرکز مردم روی کسانی ست که در حال فیلمبرداری و عکاسی، روند امدادرسانی را مختل کردند.

این که در این ساعات غم و اضطراب و اندوه، دنبال مقصر بگردیم و یا فرهنگ پرستانی شویم که در حال تزریق فرهنگ و شعور به همنوعانمان هستیم دردی را دوا نمی کند.

حتی ترس اینکه اگر زلزله بیاید چه میشود و چگونه ما را از زیر آوار نجات می دهند و انگشتانمان را در چشم مدیریت بحران فرو کنیم و ادعا کنیم ما بحران را بهتر میفهمیم و تحلیل گران بهتری هستیم قاعدتاً!

سعی کنیم نه تنها این اتفاق، بلکه در موارد مشابه هم فقط یک بُعد از ماجرا را نبینیم و وسیع تر قضیه را پیش خودمان بررسی کنیم.

در این لحظات دشوار،بیش از هرچیز همدلی با خانواده های آسیب دیده و کمک به روند امدادرسانی اولویت دارد.

کاش چیزی که می بینیم را تعمیم ندهیم، اینکه چند نفر را مشغول عکاسی دیده یا در موردشان شنیده ایم باید بدانیم از این دست آدم ها همه جا پیدا می شوند ولی اینجا مشت نمونه ی خروار نیست خیلی از این مردم برای تماشا نیامده اند.

عده ی زیادی روبروی مراکز انتقال خون صف کشیده اند تا جوانمردانه با اهدای خون خود، زندگی را به مردان ما و مردم ما بازگردانند.

عده ی زیادی با رساندن تغذیه،گرفتاران در حادثه و آتش نشانان را یاری کردند و با آنان همدلی کردند.

انقدر پس از یک فاجعه و بخاطر ندانم کاریِ  یک عده که می دانیم در اقلیت هم هستند سیاه نمایی نکنیم.

خیلی از این مردم از روی اضطراب و دل نگرانی از سرنوشت مردانی که بخاطر ما دل به آتش زدند و سوختند و آنانی که سرنوشتشان هنوز زیر آوار پنهان مانده، آنجا جمع شده اند.

طبیعی ست که نگران باشیم که با وجود تلاش شبانه روزی و همه جانبه ی قوای امدادی، قادر به خارج کردن افراد از زیر آوار نبوده ایم.

ولی پیش از اینکه نگران مدیریت بحران در این دست اتفاقات تلخ باشیم، یادمان باشد همین ماجرا برای هرکدام از ما یک بحران بود که می توانستیم با واکنش و رویکردی هوشمندانه تر، آن را مدیریت کنیم.

ولی جز مخدوش کردن فضای اخلاقی جامعه و روحیه ی خانواده های منتظر، چه کردیم؟

ما چگونه مدیریت بحران کردیم؟

۴ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
بارون درخت نشین_ ایتالو کالوینو
نوشته بعدی
قصه ی من و مزرعه م

۴ نظر

لیلا خالوزاده ۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱:۳۱ ب٫ظ

بابت این حادثه به ایران تسلیت میگم از طرف خودم
از زیبا نبودن سلفی گرفتن و تماشای چنین حادثه ای نمیشود چشم پوشی کرد
اما در همین حین افرادی هم هستند که نمایانگر انسانیت هستند، افرادی که از لحاظ مالی و جانی و فکری کمک می کنند.به امید نشر این مدل تفکر و مدیریت هیجانات…
امیدواریم به عدم تکرار این حادثه، هوشمندی بیشتر و تفکری بلند مدت و صبر برای خانواده این افراد

پاسخ
مریم ۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۳:۰۵ ب٫ظ

من از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. هرکسی اون چیزی که برای خودش سنگین و غیر قابل باوره رو بزرگ می کنه. یکی سو مدیریتی یکی بعد اجتماعی … کمتر کسی خودش رو دقیقا به خانواده های آسیب دیده فکر میکنه و گذر از بحران بعد تحلیل و اصلاح .
ما یا بهتره بگم من کم صبر و هولم و میخوام از هر اتفاقی یه درس اخلاقی بگیرم یه نتیجه بگیرم اما گاهی باید طبقه بندی بشه یکی یکی رسیدگی بشه.خوشحالم این متن رو خوندم.

پاسخ
rezaansari ۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۲:۲۷ ق٫ظ

چند روزی هست که فکرم درگیره این “نقد” یکی از همکارانم هست که می گفت : کسبه ی پلاسکو چقدر بی ملاحظه و … بودند که حاضر نمیشدن محل رو ترک کنند و برای دستیابی به پول و چک … خود ، اونجا موندن .
نمیدونم چرا دوست دارم بدون اینکه کسی رو با اطلاعات کمم مقصر بدونم و سرزنش کنم ، میخوام سوالت رو “ما چگونه مدیریت بحران کردیم؟”در مورد خودم در صورت قرار گرفتن توی اون شرایط تجسم کنم و بهش جواب بدم .
جواب اکثر آدمهای اطرافم رو این چند روز شنیدم (میشه حدس زد بقیه هم چی میگن)،ولی احساس می کنم اونا خیلی روشنفکرن ، چون من می خوام به کسبه این جق رو بدم و برای خانواده های اونا هم روزای بهتری رو دعا کنم .
ممنون که اجازه میدی اینجا بنویسم .

پاسخ
شهلا صفائی ۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۰ ق٫ظ

رضاجان خوشحالم که اینجا می بینمت ممنونم که وقت گذاشتی و برای من نوشتی به دور از هرگونه آرمانگرایی و واقع گرایانه تر از اونچه که شاهدش هستیم.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

از هیچ به سوی هیچ…

۲۰ اسفند ۱۳۹۹

داستان ها با هویت و معنای زندگی ما...

۱۵ آبان ۱۳۹۸

زیر درخت انجیر…

۱۰ شهریور ۱۳۹۶

در بابِ اهمیتِ آموزش (٣)

۹ تیر ۱۳۹۶

دنیای دیوونه ها از همه قشنگه

۶ دی ۱۳۹۵

اولسبلنگا و ماسال : خاطرهٔ ساعت ها فلو...

۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

آن چند دقیقه

۲۹ آبان ۱۳۹۷

ببخش که ما انقدر زیادی بدیم…

۷ بهمن ۱۳۹۵

جهنم ما دیگران‌اند…

۱۵ مهر ۱۳۹۹

جسارت عاشقی

۲۵ اسفند ۱۳۹۵

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کارنامه (۱۳)
  • کافه کتاب (۶۴)
  • گفتگوها (۳)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۵۵)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • شب‌های روشن – داستایفسکی
  • نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها
  • شاید امروز،‌ پایانش باشد…
  • با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • تو وارث یک تاریخی
  • فاوست – گوته
  • کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…
  • درباره فیلم The Father
  • رنج بازگشت
  • واحه‌ای در لحظه – داریوش شایگان

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • دکتر محمودی فر در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • شهلا صفائی در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • شادي در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • شهلا صفائی در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • یلدا در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • محسن در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.