دوستی از تجربه اش برایم گفت و حرف هایش عمیقاً مرا به فکر فرو برد
در مورد وضعیت خاکستری گفت؛ جواب هایی که نه درست اند و نه غلط
ولی در مواجهه با برخی شرایط از آن بهره می بریم . از سوالات هوشمند برایم گفت
و اینکه الزاماً همه ی سوالات را نباید پاسخ گفت
و آنجایی که پاسخی می دهی که نه مخاطب را به جوابش رسانده ای و نه آنچنان هم بیراه گفته ای
به همان خاکستری تعبیر میشود
وضعیتی که هیچ پاسخ مشخصی برایش وجود ندارد و هیچ جرقه ای در ذهن ما نمی زند و
عموماً ما را به یک خلاء و گاهی سردرگمی می رساند
داشتم فکر می کردم چندبار در وضعیت خاکستری قرار گرفته ام و چندبار دیگران را به این وضعیت دچار کرده ام ..
به اعتقاد من عموم چیزهایی که به ظاهر هوشمندانه و هنرمندانه تلقی میشوند در باطن فریبی بیش نیستند
گفتگوهای امروز ما تابع شرایط و قوانین پیچیده ای شده که بر زندگی خود حاکم کرده ایم
و باعث شده صادق بودن گاهی به سادگی تعبیر شود و زیرکی و هوشمندی به فریبکار بودن !
شاید لازمه ی صحبت های امروز ما داشتن این آگاهی ست که همیشه همه چیز
در دو طبقه ی درست و غلط و خوب و بد و سیاه و سفید و صفر و یک طبقه بندی نمیشوند
و باید در نظر داشته باشیم که یک حالت وسط وجود دارد که به مراتب از آن دوتای دیگر خطرناک تر است
ولی کلا احساس کسی مثل من که همه ی سطوح زندگی اش چه شخصی و چه شغلی
فقط بین سیاه و سفید طبقه بندی میشود اسیر خاکستری شدن چندان خوشایند نیست ،
شاید به این خاطر است که اصلاً نمی فهمم چیزی بیرون از طبقه بندی ذهنی من وجود دارد
ولی این نوشته را فرصتی می بینم برای اندکی توقف و تأمل .
مراقب افتادن در دام سوالات خاکستری باشیم و حتی روابط خاکستری!
۴ نظر
مثل همیشه قلمت بسیار شیواست.
جمله “اصلاً نمی فهمم چیزی بیرون از طبقه بندی ذهنی من وجود دارد” عاااااااالی بود
عاشقانه دوستش داشتم.
لیلا جان ممنونم از لطفت و واژه های پرمهرت
شهلا جان
به عنوان فردی که در بسیاری از مقاطعِ زندگیِ فردی و شغلیِ خودم ، از مطلق گرایی و نگاه سفید و سیاه ، اجتناب کردم ، فکر می کنم که نوعِ نگاهِ ما ، متاثر از بسیاری عوامل و متغیرهاست و حتی با فرضِ اینکه ، بسیاری از متغیرها و عوامل رو ثابت و بدونِ تغییر ، فرض کنیم ، باز هم ، اینکه بتونیم و شاید بهتر باشه بگم ، بخوایم نگاهی مطلق گرا و صفر و یکی داشته باشیم ، شاید ، با واقعیت همساز نباشه . من فکر می کنم ، در بسیاری از موارد ، پاسخ و واکنشِ ما ، بر رویِ محوری مابینِ صفر و یک و سیاه و سفید ، جانمایی میشه که الزاماً ، خاکستری نیست و میتونه طیفی بسیار وسیع که یکسر اون سفیدِ مطلق و سرِ دیگرش سیاهِ مطلق هست رو در بر بگیره . این رو هم اضافه می کنم که در پاره ای از موارد هم باید مطلق گرا بود و قاطعانه تصمیم گرفت . . .
ممنون که عقاید و نظرات عالیت رو با ما به اشتراک میذاری شهلا جان و ما رو به تفکر و تعمق دعوت می کنی
با نظر شما موافقم چنانچه خود من نیز نسبت به گذشته از نگاه صفر و یکی و مطلق گرا تا حد زیادی فاصله گرفتم و دیدم چندان هم بد نیست که مرغ دوتا پا داشته باشد ( سابق بر این معتقد بودم مرغ تنها یک پا دارد ! )