کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

مراقب روابط خاکستری باشیم

۲۵ خرداد ۱۳۹۵
مراقب روابط خاکستری باشیم

دوستی از تجربه اش برایم گفت و حرف هایش عمیقاً مرا به فکر فرو برد

در مورد وضعیت خاکستری گفت؛ جواب هایی که نه درست اند و نه غلط

ولی در مواجهه با برخی شرایط از آن بهره می بریم . از سوالات هوشمند برایم گفت

و اینکه الزاماً همه ی سوالات را نباید پاسخ گفت

و آنجایی که پاسخی می دهی که نه مخاطب را به جوابش رسانده ای و نه آنچنان هم بیراه گفته ای

به همان خاکستری تعبیر میشود

وضعیتی که هیچ پاسخ مشخصی برایش وجود ندارد و هیچ جرقه ای در ذهن ما نمی زند و

عموماً ما را به یک خلاء و گاهی سردرگمی می رساند

داشتم فکر می کردم چندبار در وضعیت خاکستری قرار گرفته ام و چندبار دیگران را به این وضعیت دچار کرده ام ..

به اعتقاد من عموم چیزهایی که به ظاهر هوشمندانه و هنرمندانه تلقی میشوند در باطن فریبی بیش نیستند

گفتگوهای امروز ما تابع شرایط و قوانین پیچیده ای شده که بر زندگی خود حاکم کرده ایم

و باعث شده صادق بودن گاهی به سادگی تعبیر شود و زیرکی و هوشمندی به فریبکار بودن !

شاید لازمه ی صحبت های امروز ما  داشتن این آگاهی ست که همیشه همه چیز

در دو طبقه ی درست و غلط و خوب و بد و سیاه و سفید و صفر و یک طبقه بندی نمیشوند

و باید در نظر داشته باشیم که یک حالت وسط وجود دارد که به مراتب از آن دوتای دیگر خطرناک تر است

 

ولی کلا احساس کسی مثل من که همه ی سطوح زندگی اش چه شخصی و چه شغلی

فقط بین سیاه و سفید طبقه بندی میشود اسیر خاکستری شدن چندان خوشایند نیست ،

شاید به این خاطر است که اصلاً نمی فهمم چیزی بیرون از طبقه بندی ذهنی من وجود دارد

ولی این نوشته را فرصتی می بینم برای اندکی توقف و تأمل .

مراقب افتادن در دام سوالات خاکستری باشیم و حتی روابط خاکستری!

۴ نظر
1
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
غزل برای گل آفتابگردان _ شفیعی کدکنی
نوشته بعدی
آدکار _ Jeffry Hiatt

۴ نظر

لیلا خالوزاده ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۸ ب٫ظ

مثل همیشه قلمت بسیار شیواست.
جمله “اصلاً نمی فهمم چیزی بیرون از طبقه بندی ذهنی من وجود دارد” عاااااااالی بود
عاشقانه دوستش داشتم.

پاسخ
شهلا صفائی ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۹ ق٫ظ

لیلا جان ممنونم از لطفت و واژه های پرمهرت

پاسخ
هومن کلبادی ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۴:۱۰ ب٫ظ

شهلا جان
به عنوان فردی که در بسیاری از مقاطعِ زندگیِ فردی و شغلیِ خودم ، از مطلق گرایی و نگاه سفید و سیاه ، اجتناب کردم ، فکر می کنم که نوعِ نگاهِ ما ، متاثر از بسیاری عوامل و متغیرهاست و حتی با فرضِ اینکه ، بسیاری از متغیرها و عوامل رو ثابت و بدونِ تغییر ، فرض کنیم ، باز هم ، اینکه بتونیم و شاید بهتر باشه بگم ، بخوایم نگاهی مطلق گرا و صفر و یکی داشته باشیم ، شاید ، با واقعیت همساز نباشه . من فکر می کنم ، در بسیاری از موارد ، پاسخ و واکنشِ ما ، بر رویِ محوری مابینِ صفر و یک و سیاه و سفید ، جانمایی میشه که الزاماً ، خاکستری نیست و میتونه طیفی بسیار وسیع که یکسر اون سفیدِ مطلق و سرِ دیگرش سیاهِ مطلق هست رو در بر بگیره . این رو هم اضافه می کنم که در پاره ای از موارد هم باید مطلق گرا بود و قاطعانه تصمیم گرفت . . .
ممنون که عقاید و نظرات عالیت رو با ما به اشتراک میذاری شهلا جان و ما رو به تفکر و تعمق دعوت می کنی

پاسخ
شهلا صفائی ۳ تیر ۱۳۹۵ - ۷:۲۵ ب٫ظ

با نظر شما موافقم چنانچه خود من نیز نسبت به گذشته از نگاه صفر و یکی و مطلق گرا تا حد زیادی فاصله گرفتم و دیدم چندان هم بد نیست که مرغ دوتا پا داشته باشد ( سابق بر این معتقد بودم مرغ تنها یک پا دارد ! )

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

۲۲ اسفند ۱۳۹۶

ساده ها سطحی نیستند.

۱۲ اسفند ۱۳۹۵

در خانه ‌ای قدیمی نشسته‌ام و…

۳۱ خرداد ۱۳۹۸

روزی که با خدایم چای نوشیدم

۱۹ آبان ۱۳۹۸

کوچ تو،اوج ریاضتم بود…

۵ بهمن ۱۳۹۵

هر انسانی که نمی توانم دوستش بدارم ..

۱۷ دی ۱۳۹۵

هیچ نظر درست و غلطی وجود ندارد.

۱۱ اسفند ۱۳۹۵

به بهانه ی زادروزت

۱۱ مرداد ۱۳۹۶

زانکه دیوانه همان بِه که بُود اندر بند

۲۳ اسفند ۱۳۹۵

Lost Cubert

۹ بهمن ۱۳۹۵

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کافه کتاب (۶۱)
  • گفتگوها (۲)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۴۷)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • همزاد
  • آسمان تو چه رنگ است امروز؟
  • پشت پرده ریاکاری – دن اریلی
  • آواز غم
  • Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک
  • جهنم ما دیگران‌اند…
  • پارادوکس زمان – فیلیپ زیمباردو
  • کم‌ترین تحریری از یک آرزو این است…
  • متفکر نقاد چه ویژگی هایی دارد؟ (۷)- اطمینان به عقل

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شبکه های اجتماعی و فاشیسم مدرن
  • شهلا صفائی در اصیل بودن خوب است یا نه؟
  • شهلا صفائی در آسمان تو چه رنگ است امروز؟
  • شهلا صفائی در Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک
  • شهلا صفائی در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • فاطمه در ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا را چگونه تحلیل می‌کند؟
  • شهلا صفائی در در ستایش تنهایی
  • تفکر نقادانه و خلاقانه | کوچ - شهلا صفائی در استعداد ذاتی چقدر مهمه توی رشد ما آدما؟
  • علی یکانی در Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک
  • هم‌سکوت در در ستایش تنهایی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.