کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتاب

داستان خرس‌های پاندا – ماتئی ویسنی‌یک

27 تیر 1397
داستان خرس‌های پاندا – ماتئی ویسنی‌یک

پیش نوشت: این بار می خواهم از نمایشنامه ای بنویسم که روزهای بسیاری از بهترین سال های زندگی ام را،

به طرز شگفت انگیزی خاطره انگیز کرد؛ چنانچه هنوز هم پس از سه سال، دیالوگ هایش را در ذهن خاطراتم تکرار می کنم:

داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد.

کتاب «داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد و سه شب با مادوکس» نوشته‌ی «ماتئی ویسنی‌یک» و ترجمه‌ی «تینوش نظم‌جو» است.

این کتاب همان‌طور که از نامش پیداست، مجموعه‌ی دو نمایشنامه از ماتئی ویسنی‌یک؛ نمایشنامه‌نویس،‌ شاعر و روزنامه نگار فرانسوی- رومانیایی تبار است. ( البته من به دلیل علاقه ام، فقط به داستان خرس‌های پاندا می پردازم.)

داستان خرس‌های پاندا ، اثری فلسفی، روان‌شناختی، سمبولیک و معناگرا با زبانی ساده و شاعرانه است که به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است.

این نمایشنامه از همان ابتدا خواننده را با فضایی جذاب و مبهم میخکوب می‌کند. به طوریکه نمی‌توان هرگز فراموشش کرد و برای همیشه در ذهن خواننده حک می‌شود.

مرد، یک روز مثل روزهای دیگر از خواب بیدار می‌شود و متوجه حضور زنی ناشناخته در تخت خوابش می‌شود.

زن بیدار می‌شود و به او می‌گوید که دیشب با یکدیگر در افتتاحیه یک بار آشنا شده‌اند و مرد برای او قطعه‌ای با ساکسیفون نواخته است که بسیار دوست داشته است.

تا اینجای کار اتفاق حیرت‌آوری در نمایشنامه وجود ندارد ولی زمانی که زن ماجرا، قصد رفتن می‌کند شگفت‌آوری نمایشنامه آغاز می‌شود.
مرد از زن می‌خواهد که چند شب دیگر به او فرصت بدهد و کنارش بماند.

زن ابتدا مخالفت می‌کند ولی بعد راضی می‌شود و آن‌ها سر نه شب به توافق می‌رسند و زن تأکید می‌کند که بعد از نه شب برای همیشه می‌رود و مرد حق درخواست چیزی بیشتر ندارد و مرد می‌پذیرد.

داستان، رشد و تکامل شخصیتی انسان را در ٩ شب که هر شب، سمبل یک مرحله و به اندازه یک زندگی کامل است نشان می‌دهد.

سفر نه ماهه‌ی آن‌ها در خانه‌ی کوچک مرد آغاز می‌شود و هر شب در دل خود ماجراجویی بزرگی دارد.

آگاهی یافتن از حواس و هویت و زندگی مرد در این نه شب به مثال یک جنین در نه ماه بارداری رشد کرده و به تکامل می‌رسد.

«داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» در سطح اول، روایت گر یک ماجرای عاشقانه است.

زنی به‌ شدت خواستنی در برابر مردی که هیچ رنگ و بویی از زندگی درخانه‌اش نمی‌شود پیدا کرد.

او درست مثل یک معشوق، عاشق را به مسیر شناخت می‌برد و او را در این مسیر همراهی می‌کند و راه را به او نشان می‌دهد.

زن در عین در دسترس بودن دست‌نیافتنی است.

روزشمار نه روزه آغاز می شود و اضطراب به پایان رسیدن نه شب و از دست رفتن این معشوق خواستنی در نمایشنامه به وضوح پیداست.

اما نمایشنامه خود را تنها به سطح یک داستان عاشقانه محدود نمی‌کند.

داستان در سطحی دیگر، روایت گر مرگ یک انسان است. زن حالتی شبیه فرشته‌ی مرگ دارد که پیداشده تا مرد را کم‌کم برای مرگ حاضر کند.

پیغام‌گیر و پیغام‌هایی که هرگز پاسخ داده نمی‌شوند نشان از مرگ مرد دارد.

زن، زمانی حتی در میان صحبت‌هایشان پای تناسخ را به میان می‌کشد؛

زن: چه حیوونی رو بیشتر از همه دوست داری؟
مرد: پاندا.
زن: اسم یه شهر رو بگو که دوست داشتی توش زندگی کنی.
مرد: فرانکفورت. اونجا یه باغ‌وحش بزرگ هست.
زن: خب پس تو توی زندگی بعدیت یه خرس پاندا خواهی شد.
مرد: و تو؟
زن: منم میام فرانکفورت دیدنت.

 

در نگاهی دیگر به نمایشنامه « خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد» به تفاوت‌های هستی شناسانه‌ی زن و مرد نمایشنامه بر می‌خوریم.

مرد از هستی مردانه آگاهی کامل دارد چون آن را زیسته است. او به‌ واسطه زن با هستی زنانه آشنا شده و توانایی‌های آن‌ها را در هر مرحله کسب می‌کند.

او در نهایت با زن یکی شده و یک موجود واحد و کامل را پدید می‌آورند.

( هر انسانی زمانی به تکامل می‌رسد که بتواند بین بخش‌های ناخودآگاه زنانه و مردانه‌اش تعادل ایجاد کند.)

ماجرای نه شب داستان خرس‌های پاندا ، بدین قرار است:

شب اول

حرکت از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه است و توجه‌نکردن به صداهای مزاحمی که از بیرون شنیده می‌شود و شروع و تولد این تکامل است.

شب دوم

آموزش هنر بیان و ابراز احساسات با حرف «آ» است؛

کمی بعد، این آوا به سکوت‌های معنادار می‌رسند و کمی بعد تنها به زبان سکوت با یکدیگر سخن می‌گویند.

(همان هنر و توانمندی‌ای که در هستی مردانه کمتر دیده می‌شود)

شب سوم

توجه به جزئیات اتفاقات ساده‌ ی بودن است. طعم و بو و رنگ، توجه به بطری شیر، به درختان داخل باغچه که می‌توانند هرکدام ارزش حضور یک انسان را داشته باشند، خوردن یک سیب؛ همان سیبی که در آغاز خلقت حوا خورد و به «آگاهی» رسید.

شب چهارم

رسیدن به خودآگاهی است؛ تولدی دوباره و ایجاد بستری برای ظرفیت‌های هستی زنانه که همان قدرت باروری و ابراز احساسات است. هدیه پرنده‌ای که «نامرئی نیست، ولی نمی‌شه دیدش، موقع کسوف می‌شه باهاش حرف زد و با حرف و فکر و ضربان قلب تولیدمثل می‌کند».

شب پنجم

بعد از رسیدن به خودآگاهی، آنان به کشف و شهودی از محیط و زندگی می‌رسند.

(مرد: صدای پاها، حرفا، حتی نفسا رو می‌شنوم. حتی راه‌رفتن حشرات روی دیوار، حتی وقتی سکوت می‌کنن، سکوت‌شون رو می‌شنوم)

و حتی می‌توانند تشخیص دهند کدام مرد و زن برای با هم زندگی‌کردن مناسب هستند.

مرد نسبت به هستی زنانه و مردانه شناخت کامل پیدا کرده است.

شب ششم

مرد به هنر سکوت می‌رسد، سکوت می‌کند تا بهتر و بیشتر بشنود و بفهمد، سکوت می‌کند تا شنیده شود.

شب هفتم

مرد تمام ظرفیت‌های هستی زنانه را در خود دارد. او مانند زمین و درخت سیب می‌تواند تولید و تکثیر کند و پرنده ناموجود با نفس و حرف و فکر او تولیدمثل می‌کند.

شب هشتم

وحدت و یکی‌شدن هستی زنانه و مردانه است و ازدواج جادویی بین این دو هستی است.

شب نهم

آغاز همراهی و پرواز این دو هستی با هم است.

 

یکی از مشهورترین قسمت های داستان خرس‌های پاندا در شب دوم با این گفت‌وگوها آغاز می‌شود:

زن: بگو آ
مرد: آ
زن: مهربون‌تر، آ
مرد: آ
زن: آهسته‌تر، آ
مرد: آ
زن: من یه آی لطیف تر می‌خوام، آ
مرد: آ
زن: با صدای بلند اما لطیف، آ
مرد: آ
زن: بگو آ، یه جوری که انگار میخوای بهم بگی دوستم داری
مرد: آ
زن: بگو آ، یه جوری که انگار می‌خوای بهم بگی هرگز فراموشم نمی‌کنی.
مرد: آ
زن: بگو آ، یه جوری که انگار می‌خوای بهم بگی خوشگلم
مرد: آ
زن: بگو آ، یه جوری که انگار می‌خوای اعتراف کنی خیلی خری
مرد: آ
زن: بگو آ، یه جوری که انگار می‌خوای بگی برام می‌میری
مرد: آ
زن: بگو آ، یه جوری که انگار می‌خوای بهم بگی بمون
مرد: آ

 

 

پی نوشت: آاا …

۲ نظر
17
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
ویلیام گلاسر
نوشته بعدی
عواطف و احساسات ما

۲ نظر

لیلا ۲۸ تیر ۱۳۹۷ - ۰:۲۰ ق٫ظ

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ

پاسخ
شروین صفایی ۲۸ تیر ۱۳۹۷ - ۱:۵۷ ق٫ظ

خیلی لذت بردم

معلوم و مشخص هست که کتاب عمیقی است

پیشنهاد می‌کنم دوستان اون بخش معروف نمایش‌نامه رو با اجرای جذاب بچه‌های رادیو روغن حبه انگور هم بشنوند

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

بهشت من

18 بهمن 1395

خوش‌بینی آموخته شده – مارتین سلیگمن

23 مرداد 1397

فرانی و زویی _ جی.دی سلینجر

8 تیر 1395

مدیران و چالش های تصمیم گیری – ماکس...

15 آبان 1397

جنبه مثبت بی‌منطق بودن – دن اریلی

18 شهریور 1397

تفکر نقادانه و خلاقانه

13 فروردین 1399

پشت پرده ریاکاری – دن اریلی

26 مهر 1399

مهره حیاتی – ست گودین

16 آبان 1398

پارادوکس زمان – فیلیپ زیمباردو

12 مهر 1399

گزارش به خاک یونان – نیکوس کازانتزاکیس

18 دی 1398

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.