کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

چرا دخترا صورتی می پوشن، پسرا آبی ؟

20 دی 1395
چرا دخترا صورتی می پوشن، پسرا آبی ؟

پیش نوشت : این موضوع همواره دغدغه ی من بوده و نمی توانستم بپذیرم دخترها الزاما صورتی بپوشن یا پسرها آبی . و بارها به دوستانم گفته بودم من اگر بچه داشتم قطعا خلافش عمل می کردم ! از هرکسی هم می پرسیدم چرا ؟ نهایت پاسخش این بود که ” خب همینه دیگه ، از اول اینجوری بوده ”

ولی این جواب بیشتر مرا به توخالی بودن استدلال هایشان سوق می داد ، تصمیم گرفتم بفهمم ماجرا از چه قرار بوده . اگر دنبال پاسخ در گوگل باشیم سایت ها معمولا از روی دست هم کپی کرده اند و همه از منظر جامعه شناسی نوشته اند که باز هم دردی دوا نمی کند . من اما ، هم جامعه شناختی خواهم نوشت و هم علت ریشه ای و تاریخی آن را بررسی خواهم کرد .

.

.

متن اصلی :

با یک سوال آغاز می کنیم : آیا انتخاب رنگ صورتی برای دخترها و آبی برای پسرها ، منعکس کننده ی تفاوت ذاتی بیولوژیکی بین دو جنس مخالف بوده

یا اینکه یک سازه ی صرفاً فرهنگی ست ؟

 

طی تحقیقات جو پائولتی ( مورخ دانشگاه مریلند ) ؛  تا دهه ی ۱۹۵۰ میلادی ، هیچ نماد رنگی متعلق به جنس خاصی وجود نداشته و این دو رنگ ،

طی قرن ۲۰ میلادی در آمریکا ، ظهور کردند . در واقع بعد از جنگ جهانی دوم .

و چون فرانسه در قرن بیستم ، مروج مُد بود ، فرهنگ سنتی این کشور ، این رنگ ها را به دختر و پسر اختصاص داده است و این سنت بر بسیاری از فرهنگ ها غالب شده .

بنابراین نتیجه گرفته شد که این نُرم ها ( هنجارها ) ، از هیچ نوع تفاوت ذاتی تکامل یافته ای بین رنگ های مورد علاقه ی دخترها و پسرها نشات نگرفته .

فیلیپ کوهن ( جامعه شناس دانشگاه مریلند ) بر این باور است که چنین نُرم هایی محصول استراتژی بازاریابی ست و

پررنگ شدن ارتباط رنگ با جنسیت باید پدیده ای فرهنگی باشد .

.

.

تا اینجای ماجرا را شاید بسیاری از ما می دانستیم . ولی موضوعی که به آن بیشتر باور دارم و معمولاً به آن پرداخته نشده، این است که :

.

.

دوران ریاست جمهوری ترومن در آمریکا ، همزمان با تاثیرات انقلاب صنعتی و تورم اقتصادی بود که موجب ایجاد تغییراتی در زندگی مردم شد .

مادرانی که تا به حال همیشه در خانه ها بودند ، دیگر پا به پای مردان کار می کردند . درآمد داشتند ، مطیع همسر خود نبودند .

دولت، با حس ناامنی و سست شدن بنیان خانواده ها ، سعی کرد زنان را دوباره به خانه ها بازگرداند . این بار از ریشه !

بنابراین کارخانه های اسباب بازی فروشی را نشانه گرفت .

آبی که رنگ قدرت ، جدیت و استحکام است ، به عنوان رنگ پسرها انتخاب شد .

و جالب است بدانید صورتی ، رنگ نیست و یک تُون رنگی است . ( به هر رنگی که سفید اضافه شود آن رنگ حس تزلزل و سست بودن می گیرد.)

با تفکری قبلی و هدفمند ، صورتی به عنوان رنگ دختران انتخاب شد و عروسک های ضعیف و لاغر ، عروسک های دخترها شدند .

( زمان شهرت عروسک های باربی و هِلو کیتی ) .

و سیاست هم کاملاً جواب داد .این موضوع در تمام دنیا از جمله کشور ما ، رایج شد و دوباره زنان ، همان زنان مطیع و شکننده شدند و به این ضعف افتخار کردند.

دولت آمریکا پس از چندی ، متوجه این اشتباه سیاسی شد و شروع به جبران کرد .

پرنسس های والت دیزنی ، لباس صورتی به تن ندارند !

شخصیت های پرطرفدار فروزن ، هرگز صورتی نپوشیدند !

ولی ما همچنان به کرّات ، صورتی تن دختران می کنیم و به آنان آموزش می دهیم صورتی دوست داشته باشند ، بشدت لاغر ( ضعیف ) باشند تا

دوست داشته شوند و همیشه به دنبال حمایت یک حامی باشند .

 

۰ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
آن منِ دیگرم …
نوشته بعدی
مثل خون در رگ های من_ احمد شاملو

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

می‌دوم و می‌نویسم!

11 فروردین 1399

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

30 مهر 1398

در خانه ‌ای قدیمی نشسته‌ام و…

31 خرداد 1398

خانهٔ هیچ‌کس

20 مرداد 1397

شب‌های دشوار

16 تیر 1401

علاج یأس با فهم درمیانگی

15 اسفند 1401

در پشتِ این نقاب مدرن، چه می گذرد؟

11 تیر 1396

در ستایش تنهایی

27 آذر 1398

بالأخره پیدایت کردم _ برای شهناز شجاعی

28 اردیبهشت 1397

داستان اندوه

30 مرداد 1401

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.