کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

دردها همچون شادی ها ناپایدارند.

7 بهمن 1395
دردها همچون شادی ها ناپایدارند.

باور دارم، تنها راه رهایی از درد و رنج ، “تجربه” ی آن است.
مادامی که در صدد “انکار” بر می آییم، دردی به مراتب بدتر را به جسم و جان خود وارد می کنیم.

کسانی که زندگی کردند ( نه آنانکه تنها زنده بودند ) به خوبی می دانند وقتی درد و غمی سخت تر به سراغمان می آید، آن قبلی ها رنگ می بازند.

حالا قسمت تلخ ماجرا از آن جا آغاز میشود که ما برای فرار از موقعیت دردناک فعلی، درد دیگری را انتخاب میکنیم؛ غافل از اینکه بدانیم این راه حل نیست و فقط تسکینی موقت است.
هنوز در کشمکش یک طلاق عاطفی هستیم، ولی به رابطه ی جدیدی پناه می بریم تا آن قبلی را فراموش کنیم و در دراز مدت، رنجی به لیست رنج هایمان اضافه میکنیم؛

چرا که فرار از تجربه نکردن درد و رنج، به مراتب رنج بیشتری ایجاد می کند و شاید به ظاهر و موقتاً کارساز باشد ولی اگر بدانیم خود را در چه مخمصه ی بزرگتری می اندازیم هرگز از حوالی اش هم عبور نمی کنیم.

بارها گفته ام برخی تصمیمات مقطعی مثل از چاله به چاه افتادن است.
به جایی میرسیم که تمام بدنمان درد می کند از تمام دردهایی که از آن فرار کردیم تا مبادا حسش کنیم؛

خواه خشم باشد خواه گناه، خواه عشق.

.
بعد از شب های طولانی طوفان و تگرگ، آسمانی صاف و پرستاره را شاهد خواهیم بود به شرطی که تلاش نکنیم مُسکنی مقطعی برای رنج هایمان بیابیم و بدانیم دردها هم همچون شادی ها ناپایدارند.

.

با رنج هایتان روبرو شوید،
دردهایتان را زندگی کنید و سپس آن را جا بگذارید و عبور کنید .

 

۲ نظر
1
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
ما تربیت نشدیم.
نوشته بعدی
ببخش که ما انقدر زیادی بدیم…

۲ نظر

Fateme.hardani ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱:۴۰ ق٫ظ

شهلا جان سلام؛
امشب بعد از مدتها فرصت شد به کوچ که عنوان خیلی زیبایی هم داره سر بزنم. امیدوارم این خونه با فضا و محتوای مفید و دلنشینش کمک کنه تا دردهامون رو زودتر زندگی کنیم و رد بشیم. میدونم که کوچ به زودی سهمی از حال خوب من و خیلی‌های دیگه خواهد داشت.

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۹:۳۲ ق٫ظ

فاطمه خوشحالم که کوچ حس خوبی بهت داده، قطعا با وجود دوستانی چون تو، این حس برای من هم ماندگارتر خواهد بود. ?

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

هنر در عصر ظلمت

27 دی 1401

مرز بین همدلی و همدردی کجاست ؟

11 آبان 1395

رابطه ی نامبارک مرید و مرادی

9 بهمن 1395

شاید امروز،‌ پایانش باشد…

3 بهمن 1400

خدایی که تانگو می‌رقصد

18 بهمن 1398

اولین روز از آخرین سال این قرن

1 فروردین 1399

در بابِ اهمیتِ آموزش (٣)

9 تیر 1396

ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه

14 آبان 1398

کم خوابی و تصمیمات غیراخلاقی

4 فروردین 1397

چگونه می توان تمرکز را کسب و آن...

8 شهریور 1396

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.