کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

زانکه دیوانه همان بِه که بُود اندر بند

23 اسفند 1395
زانکه دیوانه همان بِه که بُود اندر بند

گاهی دلتنگ روزهایی می شوم که
فارغ از هیاهوی دنیا،
دل میدادم به عاشقیِ گل ها و درختان باغچه و
غرق در بازی رنگ ها و عطرها،
به بازیگوشی پروانه ها چشم می دوختم و
بازهم در یک قاب دیگر، با ژست هایی مصنوعی که امروزه به راحتی اسم آن را “رودربایستی با خود ” می نامم
جای میگرفتم .
عکسی که هرسال تکرار می شد و آدم های ثابتی داشت با لباس های مختلف.
حتی ژست آدم ها هم در طول سالیان مختلف
عوض نمی شد این را به خوبی فهمیده بودم.
آدم هایی که حالا چندسال است در این قاب تکراری،
جایشان خالیست ولی ردپایشان هنوز هم،
زیر درخت یاس همیشگی به چشم می خورد.
دیگر نه عکسی هست و نه ثبت لحظه ای،
آنچه از ما باقی ماند
جهانی بود که روزی گمان می کردیم
اگر نباشیم
تار و پودش بهم می ریزد!

 

پی نوشت: عکس را یک صبح بهاری جلوی اتاقم گرفتم. عنوان پست هم، حاصل تفأل من به حضرت حافظ بود که دوستی دیرینه ای با یکدیگر داریم:)

 

۰ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
به لذت همین لحظه_ برای شیوا
نوشته بعدی
جسارت عاشقی

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

دلبستگی های کوچک یا ترس های بزرگ؟

29 اسفند 1395

من خودم جهانم را خلق می کنم.

13 اسفند 1395

باید هرشب، روی رازی پرده بندازم که نیست.

24 تیر 1396

دوستی من و براونی

30 خرداد 1398

چطور استرس را شکست دهیم؟

11 اردیبهشت 1396

باز هم بهار را به من هدیه دادی

29 اسفند 1395

اولسبلنگا و ماسال : خاطرهٔ ساعت ها فلو...

8 اردیبهشت 1397

از هیچ به سوی هیچ…

20 اسفند 1399

می خواهم شمعی روشن کنم…

12 فروردین 1396

مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟

14 شهریور 1397

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.