کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

برای پرستو_ به بهانه ی زادروزش

18 اردیبهشت 1396
برای پرستو_ به بهانه ی زادروزش

هشتاد ماهه شدیم.

“هفت سال” از اولین روزی که سر کلاست نشستم و تو مرا میان ازدحام آدم ها و حرف ها و رنگ ها، گوشه ای خلوت دیدی و از ورطه ی یأس و طوفانی که در افکارم به پا شده بود بیرون کشیدی.

در انبوه آنان که تمام تلاششان برای “نشدن” بود، برای گم بودن و گمنام ماندن من.

همان ها که پیش از تو، مرا از ریشه های تازه به ثمر نشسته ام ، بی رحمانه جدا کرده بودند.

مثل تمام آدم هایی که زندگی را، به مثابه ی[userpro_private] فریبی از پیش ساخته شده، در من درونی کردند، و مرا، غلتیده بر پلکانی از رنج و تردید، بی آنکه سکوتم را باور کنند، رها ساختند.

و تو از همان آغاز ، پایان یک هراس مطلق شدی.

با صلابتی ستودنی از عمق نگاهت، دستانِ روحِ بر خاک افتاده ام را گرفتی، و وادارم ساختی تا با عریان ترین شکلِ دردها و و رنج هایم، چشم در چشم، روبرو شوم.

درست همان لحظه ، که تمام خدایان خودساخته ی تاریخ هم، صدای فریادهای در سینه حبس شده ی بندگانشان را نمی شوند.

و آنجا بود که می شد ، “رهایی” را، رهایی از اسارت زخم های بر روح مانده را، همچون احساسی ممکن شده بازشناخت، و از بار سنگین معنایی اش، نهراسید.

با بت وارگی درونی ات، به من آموختی که انسان، در غایتِ به زانو در آمدگی اش است، که خود را باز می شناسد.

آموختی که امن ترین پناهگاه برای اشک ها و بغض های انسان، آغوش گرم “خویشتن” است.

آموختی که تنهایی ، یگانه میراثی است که زندگی برای آدم هایش به یادگار خواهد گذاشت.

تنهاییِ وجودی ، از جنس تنهایی های سال های دور من ، که هرچه به آدم ها نزدیک تر می شود، باز هم شکافی ست پر نشدنی.

دست آخر است که می آموزد برای این تراژدی، “معنا”یی بسازد، تا به زندگی بازگردد. چیزی که پیش از تو، و بدون تو ممکن نبود.

هشتاد ماهه شدیم
در آغاز بهارِ چهل و دوم تو
بیا و برایم بگو
از امروز دیگر تردید نداری
که جسارت فریاد این ناگفته های سال های باهم بودن ماست
که قصه من و تو را در مرزی مشترک، بهم پیوند می دهد.

 

پی نوشت: هفت، برای من عدد ارزشمندی ست و امروز به سالهای این دوستی، پیوند خورده. هفت سال برایم بهترین معلم و دوست و همراه بودی، هرچند می دانم این واژه ها در عین تقدسشان، برای توصیف تو عاجزند. این را تمام کسانی که فقط ساعتی سر کلاست بنشینند به خوبی می فهمند.

تولدت بر من مبارک. میدانم که توام چون من مرز را باور نداری، و می دانی با اینکه کیلومترها دورم، به قدر یک لحظه لبخند تو ، قلبم خواهد خندید.

[/userpro_private]

۱ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
تاسیان _ هوشنگ ابتهاج
نوشته بعدی
پس از مرگم، پرنده خواهم شد…

۱ نظر

somaye ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹ ب٫ظ

تولدتون مبارک استاد عزیزم
کاش خدا هزارتا مثل شما آفریده بود:)
مرسی شهلا عالی نوشتی.دلتنگ کلاسهای استاد شدم

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

هر انسانی که نمی توانم دوستش بدارم ..

17 دی 1395

«بازی با کلمات»: راهی برای افزایش تسلط کلامی

13 فروردین 1397

جسارت عاشقی

25 اسفند 1395

آیا ما مغزی اجتماعی داریم؟

25 فروردین 1399

مبهم رفتارکردن؛ پایانی سخت برای یک ارتباط عاطفی

15 مرداد 1397

ارغوان – هوشنگ ابتهاج

15 فروردین 1399

فردا نوبت کدام تماشاچی‌ست؟

14 آبان 1401

معجزه یا امید؟

9 فروردین 1396

دقیقاً الان وقتشه !

12 اردیبهشت 1396

بهشت من

18 بهمن 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.