کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
نامه‌ها

خودت باش… ( دومین نامه به هامون)

11 مرداد 1396
خودت باش… ( دومین نامه به هامون)

هامون!
در مواجهه با آدم ها و تناقض هایشان،
فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه
“خودت باشی”!
ممکن است همچون من، توصیه های زیادی
از دوستان و اطرافیانت بشنوی که
” با هرکسی همچون خودش رفتار کن” ؛
ولی بگذار من به تو بگویم؛
” با هرکسی همچون خودت رفتار کن”
و بخاطر دیگران خودت را تغییر نده.

بیا قرار بگذاریم که شبیه خودمان باشیم.
ممکن است همچون من برای خود بودن
هزینه های زیادی بدهی
ولی با اطمینان به تو میگویم که می ارزد!

تو نمیتوانی بطور دائم نقاب به چهره بزنی و
میان آدم ها حرکت کنی،
یک روزی، یک جایی
با خود واقعی ات مواجه می شوی و
آنگاه توانِ ضربه های سهمگین حقیقت
را نخواهی داشت
و این بدتر تو را از خودت میگیرد.

اگر زندگی را آنگونه که هست بفهمی و بپذیری
نیازی به نقش بازی کردن
برای رسیدن به خواسته های دور و نزدیکت
نخواهی داشت و آنزمان است که
می بینی خیلی وقت ها،
بیهوده از خودت خرج کرده ای
و آنگاه برای طلایی ترین روزهای عمرت
که ارزان از دست رفت، افسوس خواهی خورد.
کسی نبود که اینها را به من بگوید
ولی من به تو میگویم که شاید
بسیاری از بیراهه ها را
از نو تجربه نکنی.
البته اگر همچون من عصیانگر و کله شق نباشی!

متاسفانه ما،آدم های خودفریبی هستیم.
فراموش می کنیم که زندگی،
فقط شور و لذت و خوشی و عشق نیست.
اینها فقط سهم کوچک و اندکی از زندگی اند،
آنچه بیشتر و واقعی تر با آن روبرو می شوی،
رنج و غم و دردِ از دست دادن ها و تنهایی ست.
ولی اگر همچون دیگران سعی کنی
در جستجوی خوشبختی،
همواره در تقلا باشی،
معنای نهفته در غم و رنج را نخواهی یافت.

یادت باشد که تو از پسِ صدها باخت،
یک بار برنده می شوی.
یادت باشد شب های زیادی از عشق و دلتنگی
اشک می ریزی و به خواب می روی.
روزهای زیادی جسورانه می ایستی و
مبارزه می کنی و گاه مغموم و اندوه وار،
گوشه ی کافه ای با خودت خلوت خواهی کرد.
ولی یک روز میفهمی که باید
به تمام اینها مباهات کنی
و از اینکه بلد بودی زندگی را زندگی کنی
به خودت ببالی.

امیدوارم آن روز دیر نباشد.

 

۰ نظر
3
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
به بهانه ی زادروزت
نوشته بعدی
درباره خوشبختی ( سومین نامه به هامون)

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

پرونده های نیمه باز ذهن ما

6 شهریور 1397

و زندگی پیروز می‌شود…

23 فروردین 1399

هر وقت تنها شدی، نترس! (اولین نامه به...

31 تیر 1396

نامهٔ روبر دسنوس به یوکی (۱۹۴۴)

25 دی 1401

بهار و گذر زمان ( پنجمین نامه به...

29 اسفند 1396

نقاط عطف زندگی‌ات را به یاد داشته باش...

15 تیر 1397

قضاوت خوب، گاهی سمی تر از قضاوتی بد...

10 آذر 1398

آیا از انتخابت پشیمانی؟

4 بهمن 1397

خیلی فاصله است بین زندگی کردن و توهم...

10 تیر 1397

معلم واقعی زندگی ما ( ششمین نامه به...

19 اردیبهشت 1397

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.