کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
فیلم

فهرست شیندلر

3 شهریور 1401
فهرست شیندلر

با «اسکار شیندلر» بواسطه فیلم اسپیلبرگ –فهرست شیندلر (Schindler’s List)، آشنا شدم. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی در زندگی‌ام بیاید که آن‌قدر صبور باشم که یک فیلم درام تاریخی خصوصا جنگ جهانی را تا آخر ببینم. من اگر فیلم می‌دیدم برای فکر نکردن بود. می‌دیدم تا دمی این ذهن دست از وراجی بردارد و کاراکترها بجایش حرف بزنند. اما این‌روزها با دقت دیالوگ‌ها و شخصیت‌ها را دنبال می‌کنم و اغلب در موردشان می‌خوانم. نمی‌گویم به سینما علاقمند شده‌ام ولی مکمل خوبی برای داستان‌خوانی‌هایم شده است. اگر کتاب به دست نداشته باشم احتمالا مشغول تماشاام! و این‌بار نوبت فهرست شیندلر بود که از مدت‌ها پیش از دیدنش نیز، شیفته‌ی موسیقی‌اش بودم.

این فیلم اقتباسی از کتاب  Schindler’s Ark نوشته توماس کنیلی-نویسنده استرالیایی است.داستان برهه‌ای از زندگی اسکار شیندلر در خلال جنگ جهانی دوم.

فهرست شیندلر به فهرستی اشاره می‌کند که اسکار شیندلر تهیه می‌کند و با آن جان هزاران یهودی را با استخدام در کارخانه‌اش نجات می‌دهد.

ایزاک: اسکار نگاه کن، اینجا ۱۱۰۰ نفر هستن که به‌خاطر تو زنده موندن

اسکار شیندلر: اگر پول بیشتری به‌دست می‌آوردم می‌تونستم افراد بیشتری رو نجات بدم، اگر…

ایزاک: اسکار تو نسل‌های زیادی از آدم‌ها رو نجات دادی

اسکار: نه به اندازه کافی!

شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید کنیلی چطور به ایده نوشتن این کتاب رسید؛

توماس کنیلی، اکتبر ۱۹۸۰ طی سفرش به سورنتو، سر از فروشگاهی درمی‌آورد که فروشنده‌اش-آقای پیج، از بازماندگان جنگ جهانی دوم و جزو یهودی‌هایی بوده که توسط اسکار شیندلر نجات یافته است.

پیج، علاوه بر گفتن داستان آن روزها برای کنیلی، اسنادی از شیندلر نیز در اختیار او قرار می‌دهد و تمام این‌ها کتابی می‌شود تا بعدها به منبع اصلی الهام اسپیلبرگ برای ساخت فیلمش بدل ‌شود.

فیلم فهرست شیندلر بسیار بسیار متأثرکننده است و به نظر من دیدنش ساده نیست اما اگر بخواهم به مواردی اشاره کنم که مرا تا پایان با خود همراه کرد باید بگویم موسیقی شگفت‌انگیز جان ویلیامز و دخترک قرمزپوش!

قطعا بازی اسکار بیاد ماندنی‌ست ولی من چون همان دقایق ابتدایی فیلم، کل زندگینامه‌اش را زیرو رو کردم تقریبا می‌دانستم در ادامه چه رقم می‌خورد پس به دنبال دلیل دیگری برای ادامه‌ی تماشای این روایت سه ساعته و دردآور بودم که موسیقی و آن دخترک قرمزپوش در جهان سیاه و سفید فیلم، به دادم رسید. شخصیتی تکان‌دهنده که اصلاً حرفی نمی‌زند و خیلی آرام و بی‌توجه به اطراف، به راهش ادامه می‌دهد. و هم اوست که نماد امید در دنیای ناامید فیلم می‌شود.


موسیقی فیلم را این‌جا می‌توانید بشنوید:

۲ نظر
6
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
یادداشت‌های یک دیوانه – گوگول
نوشته بعدی
این صبر که من می‌کنم…

۲ نظر

ابی ۳ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۴ ب٫ظ

خوشحالم که فیلم بین شدی و از دیدن شاهکارهای سینما لذت میبری.
این چند فیلم که اخیرا در موردشون نوشتی مشتاقم کرد که دوباره سراغشون برم و ببینمشون و لذت ببرم✌️
منتظرم فیلمی که معرفی کردم ببینی و در موردش بنویسی.

پاسخ
شهلا صفائی ۳ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۶ ب٫ظ

تجربه‌ی جالبیه این‌که بالأخره تونستم با این جهان ارتباط برقرار کنم.

اون فیلمم می‌بینم بزودی. امیدوارم باقیمانده‌ی مغزمو نابود نکنه:))

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

رستگاری در شاوشنک

1 شهریور 1401

درباره Arrival – فیلمی که بارها خواهم دید

12 اسفند 1398

درباره فیلم The Father

6 مهر 1400

سکوت بره‌ها – The Silence of the Lambs

10 شهریور 1401

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.