کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتاب

شیب _ ست گادین

30 شهریور 1395
شیب _ ست گادین

کتاب شیب ست گادین را می‌توان  تأملاتی درباره‌ی هنر ادامه دادن و نیز تشخیص درست نقطه‌ی رها کردن دانست.

در واقع شیب به ما کمک می‌کند تا بفهمیم: چه زمانی باید مسیر شخصی یا شغلی‌مان را ادامه بدهیم و چه زمانی باید بیخیال شده و آن را رها کنیم.

 شاید موضوعِ quit ـ جا زدن یا رها کردن، در نگاه اول عجیب به‌نظر برسد؛ آن‌هم جایی که همواره به ما گفته‌اند پشتکارداشتن و ادامه دادن ما را به موفقیت می‌رساند؛

اما واقعیت این است که برنده‌ها هم جا می‌زنند. فقط آن‌ها بهتر از آدم‌های عادی می‌دانند که چه زمانی و کجا باید جا بزنند و کجا باید به مسیرشان ادامه دهند.

 

شیب - ست گادین

منحنی ۱: دره موفقیت یا شیب

مسیر موفقیت به هیچ عنوان هموار و ساده نیست. چرا؟ چون اگر قرار بود مسیر صاف و هموار باشد همه موفق بودند! و هنگامی که همه موفق و هم‌سطح باشند، مفهوم موفق بودن و برنده بودن (که با کمیابی گره خورده) از بین می‌ٰرود.

ابتدای مسیر موفقیت، اغلب جذاب و هیجان‌انگیز است. کم‌کم که پیش می‌رویم مسیر سخت‌تر از قبل می‌شود و دیگر به همواری ابتدای راه نیست؛ در واقع آن‌جاست که به شیب (دره) نزدیک شدیم. 

تقریبا هرکاری در زندگی که ارزش انجام دادن داشته باشد تحت کنترل شیب است. شیب، مسیر طولانی بین شروع کردن و تسلط یافتن است.

 

منحنی ۲: بن‌بست

بن‌بست وضعیتی است که کار می‌کنی و کار می‌کنی ، اما هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند. نه حتی یک ذره بهتر می‌شود و نه یک ذره بدتر .

هیچ پیشرفتی اتفاق نمی‌افتد، استعداد ما با آن مسیر هم‌خوانی ندارد و ما داریم هزینه‌ای گزاف در این مسیر صرف می‌کنیم، برای چیزی که قرار نیست هیچ‌وقت بهتر شود. 

درک تفاوت دره‌ی موفقیت (شیب) و منحنی بن‌بست از مهم‌ترین نکات برای تصمیم در مورد ادامه دادن به مسیر و یا رها کردن آن است.

 

 

منحنی ۳: پرتگاه

پرتگاه،‌ وضعیتی است که نمی‌توانی از آن خارج شوی تا این‌که سقوط می‌کنی و همراه با آن همه چیز فرو می‌ریزد.

در واقع این‌جاست که بدترین سناریوی ممکن برای بسیاری از افراد اتفاق می‌افتد: معمولی بودن.

 معمولی بودن در یک کار، از مواجهه با واقعیت و کنار کشیدن از آن کار، خیلی راحت‌تر است. یکی از بدترین تفکرات ممکن در مسیر این است که فکر کنیم معمولی بودن هم آن‌چنان بد نیست و ما اگر بهترین توی دنیا نباشیم هم اتفاق خاصی نخواهد افتاد.

ما وقتی خودمان را با کارهایی مشغول می‌کنیم که در آن متوسطیم و جسارت ول کردن آن را نداریم شکست می‌خوریم.

 

 

بنابراین به‌طور خلاصه می‌توان گفت؛

وقتی آدم‌ها خودشان را در شیب می‌بینند ممکن است ۳ تا کار انجام دهند:


۱. جا بزنند.
۲. تصمیم بگیرند که ادامه‌ی مسیر را با انگیزه ادامه دهند.
۳. متوسط بودن را انتخاب کنند.

 

یادمان باشد،

این شیب است که باعث کمیابی می‌شود و کمیابی ارزش می‌آفریند.
بن‌بست کسل‌کننده است و پرتگاه هیجان‌انگیز است اما هیچ‌کدام ما را از شیب بیرون نمی‌آورند و نتیجه‌ی هردوی آنها شکست است.

 

ست گادین در این کتاب، از ما می‌خواهد در کارمان نه معمولی، که بهترین باشیم.

و چه کسانی می‌توانند به بهترین‌ها در جهان تبدیل شوند؟ به گفته‌ی او، کسانی که تمام دقت و انرژی و تلاششان را برای پشت سر گذاشتن شیب‌ی که در مسیرشان قرار داره صرف می‌کنند. او از ما می‌خواهد با اشتیاق به سمت شیب برویم و آن را همچون فرصت ببینیم.

۳ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
محمود دولت‌آبادی – هویت ادبیات ما
نوشته بعدی
مرز بین همدلی و همدردی کجاست ؟

۳ نظر

احسان میرزائی ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۶:۱۱ ق٫ظ

سلام . این نوشته منو به فکر فرو برد ، واقعا ازت ممنونم ، خیلی به موقع و در زمان مناسبی این مطلب رو منتشر کردی ، و من خیلی استفاده کردم ، و کاری که میخوام انجام بدم واسم روشن تر شده ، بازم ازت ممنونم و تشکر آخرم بابت این هست که کتابهای خوبی که میخونی رو با ما به اشتراک میگذاری ، ممنونم بابت این لطفی که نسبت بهمون داری.
موفق و همیشه شاد باشی شهلا جان.

پاسخ
علی علیزاده ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ - ۰:۲۸ ق٫ظ

واقعا کتاب فوق العاده ای هستش شیب و تاثیر خیلی زیادی روی من گذاشته، این متن رو هم دوست داشتم اینقدر کتاب رو دوست داشتم که برداشت هایی که از این کتاب ست گادین شده رو هم دوست دارم؛ برداشت من از این کتاب رو هم میتونید از اینجا بخونید

پاسخ
شهلا صفائی ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ - ۸:۳۴ ب٫ظ

ممنونم علی عزیز. من حرف‌های ست گودین رو بی‌نهایت دوست دارم. چه روزنوشته‌هاش و چه کتاب‌ها و پادکست‌هاش. با اشتیاق می‌خونمت 🙂

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

سفرنامه اروپا – تأملات زمستانی بر تأثرات تابستانی

14 شهریور 1401

ماجرای سفر من و زوربا

18 تیر 1403

باز هم بهار را به من هدیه دادی

29 اسفند 1395

پارادوکس زمان – فیلیپ زیمباردو

12 مهر 1399

من گم شده بودم …

21 آبان 1395

هربار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند

17 فروردین 1399

شب‌های روشن – داستایفسکی

19 بهمن 1400

آرام بگیر امشب ، ما هردو پُر از...

22 اسفند 1396

جلوگیری از قطع درختان جنگل در کتابفروشی؟!

17 فروردین 1396

بصیرت های بیهوده (نامه هایی به ایلیا)- عبدالحمید...

2 مرداد 1398

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.