کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…

10 بهمن 1401
هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…

ـــ هر دو بر این باورند

که حسی ناگهانی آن‌ها را به هم پیوند داده…

 

چنین اطمینانی زیباست،

اما تردید زیباتر است.

 

چون قبلا هم‌دیگر را نمی‌شناختند،

گمان می‌بردند هرگز چیزی میان آن‌ها نبوده.

 

اما نظر خیابان‌ها، پله‌ها و راهروهایی

که آن دو می‌توانسته‌اند از سال‌ها پیش

از کنار هم گذشته باشند، در این باره چیست؟

 

دوست داشتم از آن‌ها بپرسم

آیا به یاد نمی‌آورند

شاید درون دری چرخان

زمانی روبروی هم؟

یک ببخشید در ازدحام مردم؟

یک صدای اشتباه گرفته‌اید در گوشی تلفن؟

 

 

ـــ ولی پاسخ‌شان را می‌دانم.

ـــ نه، چیزی به یاد نمی‌آورند.

 

بسیار شگفت‌زده می‌شدند

اگر می‌دانستند، که دیگر مدت‌هاست

بازیچه‌ای در دست اتفاق بوده‌اند.

 

هنوز کاملا آماده نشده

که برای آن‌ها تبدیل به سرنوشتی شود،

آن‌ها را به هم نزدیک می‌کرد دور می‌کرد،

جلو راهشان را می‌گرفت

و خنده شیطانی‌اش را فرو می‌خورد و

کنار می‌جهید.

 

علائم و نشانه‌هایی بوده

هر چند ناخوانا.

شاید سه سال پیش

یا سه‌شنبه گذشته

برگ درختی از شانهٔ یکی‌شان

به شانهٔ دیگری پرواز کرده؟

چیزی بوده که یکی آن را گم کرده

دیگری آن را یافته و برداشته.

از کجا معلوم توپی در بوته‌های کودکی نبوده باشد؟

دستگیره‌ها و زنگ درهایی بوده

که یکی‌شان لمس کرده و در فاصله‌ای کوتاه آن دیگری.

چمدان‌هایی کنار هم در انبار.

شاید یک شب هر دو یک خواب را دیده باشند،

که بلافاصله بعد از بیدار شدن محو شده.

 

 

بالأخره هر آغازی

فقط ادامه‌ای‌ست

و کتاب حوادث

همیشه از نیمه آن باز می‌شود…

 

 

ویسواوا شیمبورسکا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای تصویر این پست، عکسی از فیلم «قرمز» کیشلوفسکی را انتخاب کردم که گفته می‌شود با الهام از این شعر ساخته شده است.

۰ نظر
5
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
نوشته بعدی
تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

22 اسفند 1396

هدف گذاری

30 آبان 1397

کوله باری از امّاها و چراها…

28 مرداد 1396

جهنم ما دیگران‌اند…

15 مهر 1399

دلبستگی های کوچک یا ترس های بزرگ؟

29 اسفند 1395

وقتی دونده بودم

7 اسفند 1396

امید هیچ معجزی ز مرده نیست..

31 فروردین 1399

خدایی که تانگو می‌رقصد

18 بهمن 1398

ما خیالِ یارِ خود را پیشِ خود بنشاندیم

10 اسفند 1396

میعاد در لجن

14 دی 1401

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.