کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
دسته بندی:

یادداشت‌ها

نوشته های گاه و بی گاه من

  • یادداشت‌ها

    مرز میان دقت و توجه ، چندان هم باریک نیست!

    5 مرداد 1397

    از وقتی یادم می‌آید و خودم را شناختم همواره روی واژه‌ها و مفاهیم‌شان کنجکاو و حساس بودم. خودم هم سعی می‌کردم در حرف زدن و نوشتن، این موضوع را رعایت…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    عواطف و احساسات ما

    29 تیر 1397

    مدیریت و‌کنترل عواطف و احساسات، خیلی اوقات دغدغهٔ من بوده؛٫ هرچند همیشه عادت دارم روند را ببینم و به رویداد بسنده نمی‌کنم. نگاه رویدادمحور، به اعتقاد من یک نگاه سطحی‌ست…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    قدمت یک آهنگ

    24 تیر 1397

    توی تاکسی بودم و غرق افکارم به رفت و آمد ماشین ها زل زده بودم؛ موزیک، بی‌وقفه در گوشم می‌نواخت بی‌آنکه فکر کنم چه می‌گوید.. مسافر کناری‌ام گفت: آقا میشه…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    رویاها باید به مقصد برسند

    21 تیر 1397

    گاهی اوقات دلتنگم دلتنگ چه چیزی یا چه کسی… نمی دانم. فقط گاه و بیگاه، خیالاتم سر از خاطراتی درمی‌آورند که روزهای دشوار، پناه امن این روح سرکش بود. درونم…

    ادامه مطلب
  • نامه‌ها

    نقاط عطف زندگی‌ات را به یاد داشته باش (هشتمین نامه به هامون)

    15 تیر 1397

    هامون خوشی، آنچنان که با ولعی سیری ناپذیر جستجویش می‌کنیم چندان هم سودمند نیست این سکه،همواره یک روی دیگر هم دارد و آن زمانی ست که لذت های شدید، ما…

    ادامه مطلب
  • نامه‌ها

    خیلی فاصله است بین زندگی کردن و توهم زندگی کردن ( هفتمین نامه به هامون)

    10 تیر 1397

    هامون امروز با دوستی صحبت می کردم، می گفت: «اگر به گذشته بازمی گشتم دیگر اشتباهاتم را تکرار نمی کردم. در سکوت نگاهش می کردم. چندثانیه ای گذشت که گفت:…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    برای فاخته های کوچک تازه متولد شده

    4 تیر 1397

    روزها قبل بود که فاخته های پدر و مادر، مشغول آشیانه سازی روی کانال کولر خانه ام بودند. و من خوشحال و ذوق زده از داشتن دوستانی جدید و این…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    میوهٔ ممنوعه

    29 خرداد 1397

    گاهی درد آنقدر عمیق می‌شود که مرگ هم برای تو کاری نمی‌کند می‌توانی سینه ات را بشکافی و در آن دانه ی حسرت بکاری؛ خیلی زود، درخت جنون، جوانه خواهد…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    بالأخره پیدایت کردم _ برای شهناز شجاعی

    28 اردیبهشت 1397

    سه‌سالی می شد که در جستجوی تو، به هر آنکس که گمان می بردم می تواند ردپایی از تو بیابد، نشانی ات را سپرده بودم. -سال ۷۶ معلم مدرسه ی…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    شماها خیلی قهرمانید

    22 اردیبهشت 1397

    تبریک می‌گم قهرمانی آسیا رو به دوستان عزیز و بااخلاق  و هم‌تیمی‌های قدیمم. شمایی که هیچگاه تسلیم شدن رو نیاموختید. باهاتون لحظه به لحظه نفسم توی سینه حبس شد و…

    ادامه مطلب
  • نامه‌ها

    معلم واقعی زندگی ما ( ششمین نامه به هامون)

    19 اردیبهشت 1397

    هامون امروز خیلی خندیدم. در میان بهت و درد! و پس از آن آرام آرام از آنچه در لحظه بر من می گذشت، لذت بردم. حتی الان که دستانم می…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    یا باید زیست و یا به زیستن اندیشید!

    13 اردیبهشت 1397

    وسوسه ی امید، حس عجیبی ست. حتی وقتی سهمگین ترین طوفان ها، سرنگون ات کرده، وادارت می کند تا به زندگی با تمام قدرت بچسبی، حتی اگر آن قدرت، امروز…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    اولسبلنگا و ماسال : خاطرهٔ ساعت ها فلو شدن

    8 اردیبهشت 1397

    مدتی قبل، فرصتی پیش آمد و به طبیعت بکر و زیبای ماسال رفتم. روستای اولسبلنگا و حتی ارتفاعاتی بسیار بالاتر تا مشهد میرزا کوچک خان جنگلی. داشتن همقدم و همسفرانی خوب…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    دوست دارم «خودم» را زندگی کنم …

    22 فروردین 1397

    من در طی سالها همنوایی و گاها مقاومت در برابر تغییر شرایط و افراد بالاخره آموختم سبک زندگی ام را خودم انتخاب کنم تا آنجا که توانسته ام و می…

    ادامه مطلب
نوشته های جدید
نوشته های قدیمی

درباره من

درباره من

شهلا صفائی

عاشق سرخپوست‌ها و سفر و آموختنم.

همراه من باشید

فیس بوک توییتر اینستاگرام لینکدین

دسته بندی مطالب

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

کافه کتاب

  • ماجرای سفر من و زوربا

  • هوای قریه بارانی‌ست

  • آزادی و خیانت به آزادی – آیزا برلین

  • آزاد بودن، همان کنشگر بودن است

  • آزادی – جان استوارت میل

کتاب‌هاي قبلي کافه‌کتاب

اینستاگرام

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز
  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج
  • شهلا صفائی در علاج یأس با فهم درمیانگی
  • سهیل در علاج یأس با فهم درمیانگی
  • شهلا صفائی در هوای قریه بارانی‌ست
  • ابی در هوای قریه بارانی‌ست
  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.