کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
دسته بندی:

یادداشت‌ها

نوشته های گاه و بی گاه من

  • یادداشت‌ها

    «بازی با کلمات»: راهی برای افزایش تسلط کلامی

    13 فروردین 1397

    مدتی ست که وقتی از هجوم افکار رنج می‌برم یا در پایین ترین حالت انرژی قرار دارم و به خوبی قادر به تصمیم گیری و انتخاب نیستم و امید از…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    کم خوابی و تصمیمات غیراخلاقی

    4 فروردین 1397

    پیش نوشت: همهٔ ما کم‌وبیش با اثرات کم ‌خوابی مثل: بداخلاقی، سردرد،اضافه‌وزن،حواس‌پرتی‌وعدم‌تمرکز،افزایش‌فشارخون و بیماری‌های قلبی،ناتوانی‌یادگیری‌ و مشکلات حافظه و.. آشنا هستیم. آنچه که برای من در میان محتوای دومقاله‌ای که…

    ادامه مطلب
  • نامه‌ها

    بهار و گذر زمان ( پنجمین نامه به هامون)

    29 اسفند 1396

    هامون الان که برایت می‌نویسم، تنها چند ساعت به پایان سال باقی‌مانده. همه در تکاپوی تحویل سال جدیدند و من گوشه‌ای نشسته‌ام و به هیاهوی گنجشکان گوش می‌دهم. چند‌روزی‌ست «زمان»…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    می دویدم … میان گندمزاری بی انتها

    28 اسفند 1396

    می‌دویدم میان گندمزاری بی‌انتها و خوشه خوشه شادی می‌چیدم و شب در گلدان خانه‌ام می‌گذاشتم. فردا خانه‌ام گندمزاری دیگر بود و من، دخترکی که در انتظار تو بر تن این…

    ادامه مطلب
  • نامه‌ها

    برقص و زندگی کن ( چهارمین نامه به هامون)

    25 اسفند 1396

    هامون لحظات بسیاری در زندگی وجود دارد که در میان جمع قرار می‌گیری و حواست جای دیگری‌ست. کتاب می‌خوانی و پاراگراف‌ها بی‌محابا از جلوی چشمانت می‌گذرند. می‌خوانی بی‌آنکه حتی واژه‌ای…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

    22 اسفند 1396

    امشب، دقایق طولانی‌ به این آتش خیره بودم از لحظهٔ روشن شدنش‌ تا سوختن آخرین هیزم.. یکی از لذت‌های کوچک زندگی‌ برای من همین است.. اینکه غرق در همان لحظه،…

    ادامه مطلب
  • کافه کتابیادداشت‌ها

    آرام بگیر امشب ، ما هردو پُر از دردیم

    22 اسفند 1396

    آرام بگیر امشب ، ما هر دو پر از دردیم در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم داغیم، نمیفهمیم تا فاجعه راهی نیست سردیم، نمیخواهیم از فاجعه برگردیم از مرهم…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    احساس خشم نسبت به پدر و مادر

    21 اسفند 1396

    به کرّات پیش آمده که وقتی دلیل رفتاری را از دوستان یا اطرافیانم جویا شدم، انگشت تقصیر سمت پدر و مادر خود گرفته‌اند و آن‌ها را مقصر بی‌چون و چرای…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    به بهانهٔ ۸مارس_روز جهانی زن

    17 اسفند 1396

    زیباترین زن زندگیم را امروز دیدم… با او قرارى در خیابانى داشتم و وقتى که نشست، وقتى که انحناهاى طبیعى تنش نیمکت سنگى را مثل رودى آرام لمس کردند، با…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    پایان سفرهای سرگردانی

    16 اسفند 1396

    این‌روزها بیش از هرچیز دلم رهایی می‌خواهد آسوده و سبکبال روی دستان باد.. آنقدر سبک که هیچ‌کس حضورم را نفهمد! فارغ و قهقهه زنان میان وسوسهٔ تن عریان شاخسارِ بی‌تاب…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    و‌من آن روز را انتظار می‌کشم…

    15 اسفند 1396

    روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری ست روزی…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    روز مقدسِ جنون

    14 اسفند 1396

    روز و شب‌های بسیاری دستخوش نوع آزارنده‌ای از نگرانی‌های بی‌هویت بودم. از همان‌ها که افکارت را به ویرانه‌های ناکجاآباد پرت می‌کنند و تو وسط بیغوله‌ای متعفن باقی می‌مانی. نمیدانی چقدر…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    ما خیالِ یارِ خود را پیشِ خود بنشاندیم

    10 اسفند 1396

    سرمای هوا به زیر پوستم نفوذ می‌کند ولی من دیگر به خانه باز‌نمی‌گردم.. قدم‌زنان با کفش‌هایی که پشت پای راستم را می‌زند از خیابان‌هایی که روزی تلخ‌ترین نفس‌هایم را در…

    ادامه مطلب
  • یادداشت‌ها

    وقتی دونده بودم

    7 اسفند 1396

    زندگی مانند دویدن در جادهٔ دوی استقامت است. آدم باید توانش را تا لحظهٔ آخر میان مسافت تقسیم کند. به جایی می‌رسد که دیگر جسمش در اختیارش نیست ولی همچنان…

    ادامه مطلب
نوشته های جدید
نوشته های قدیمی

درباره من

درباره من

شهلا صفائی

عاشق سرخپوست‌ها و سفر و آموختنم.

همراه من باشید

فیس بوک توییتر اینستاگرام لینکدین

دسته بندی مطالب

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

کافه کتاب

  • ماجرای سفر من و زوربا

  • هوای قریه بارانی‌ست

  • آزادی و خیانت به آزادی – آیزا برلین

  • آزاد بودن، همان کنشگر بودن است

  • آزادی – جان استوارت میل

کتاب‌هاي قبلي کافه‌کتاب

اینستاگرام

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز
  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج
  • شهلا صفائی در علاج یأس با فهم درمیانگی
  • سهیل در علاج یأس با فهم درمیانگی
  • شهلا صفائی در هوای قریه بارانی‌ست
  • ابی در هوای قریه بارانی‌ست
  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.