کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

روحیه ی پرسش گری کودکیمان کو؟

5 شهریور 1396
روحیه ی پرسش گری کودکیمان کو؟

امروز باز هم به کودکان فکر میکردم و به کودکی ام.

پیش خود گفتم کودکان ما به نوعی فیلسوف اند در قد و قامت کوچک.

دیدن و اندیشیدن و پرسش هایشان بسیار مایه ی فلسفی دارد.

چرا شب، سیاه است؟

چرا به این رنگ می گویی سبز و نمی گویی قرمز؟

چرا ما روی دست هایمان راه نمی رویم؟

چرا اسب چهارپا دارد؟

اگر ما چهارپا داشتیم و آنها دوتا، چه میشد؟

بعد به این فکر کردم که ما هم زمانی از این دست سوال ها زیاد می پرسیدیم

ولی از یک جایی به بعد ساکت شدیم.

نگاه می کردیم، می اندیشیدیم

ولی دیگر نمی پرسیدیم.

ما با فلسفه آغاز کردیم و با مذهب، پرسشگری را کنار گذاشتیم.

چرا که مذهب عموماً پاسخ نهایی تمام پرسش ها را آماده داشت و

ما دیگر نباید می پرسیدیم!

ما فیلسوف های کوچکی بودیم که با جبر مذهب، به دار آویخته شدیم.

۱ نظر
1
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
دنیای بعد از تو
نوشته بعدی
چگونه می توان تمرکز را کسب و آن را تقویت نمود؟ (قسمت اول)

۱ نظر

احسان ۶ آذر ۱۳۹۹ - ۴:۲۴ ق٫ظ

بازم می‌تونیم سوال پرسیدن و روحیه‌ی پرسش‌گری‌مون رو دوباره زنده کنیم.
چطوری نورون‌هامون فعالیت می‌کنن؟
اطلاعات چطوری در مغزمون جابجا می‌شن؟
جنس نورون‌ها از چه عناصریه؟
بر چه اساسی حرف می‌زنیم؟

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

زانکه دیوانه همان بِه که بُود اندر بند

23 اسفند 1395

Lost Cubert

9 بهمن 1395

پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟

20 دی 1402

اگه قصه‌ای برای گفتن نداری برای چی زنده‌ای؟

24 اسفند 1398

چگونه می توان تمرکز را کسب و آن...

8 شهریور 1396

باید هرشب، روی رازی پرده بندازم که نیست.

24 تیر 1396

دنیای غریب دیوانگان و تنهایان

23 بهمن 1395

در بابِ اهمیت آموزش (۴)

12 تیر 1396

روزی که با خدایم چای نوشیدم

19 آبان 1398

نامه ای به آدم خوبه ماجرا

17 آبان 1398

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.