کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتاب

پیرمرد و دریا – ارنست همینگوی

17 مرداد 1401
پیرمرد و دریا – ارنست همینگوی

پیرمرد و دریا را زمانی خواندم که برای یک قدم بیش‌تر می‌جنگیدم. روزهایی که برای تاب‌آوری در مقابل فشارها و بی‌خوابی‌ها و نگرانی‌ها به خودم نهیب می‌زدم و به راه می‌افتادم. سرم پر شده بود از مونولوگ‌هایی که می‌گفت: همه‌ی صداها را خاموش کن. فقط ادامه بده. 

زندگی به من آموخته بود گاهی باید چشمم را به روی خودم و خواسته‌هایم ببندم و من این پاکباختگی را-اگر بتوان چنین نامی بر آن نهاد- از نیکان روزگار که از بخت خوش، با آن‌ها زیسته بودم خوب بخاطر داشتم. 

می دانستم گاهی برای دوام آوردن دیگری، باید از جانت بزنی تا او تاب بیاورد و از پا نیفتد. 

این کتاب را زیر باران در سرما، روی صندلی‌های فلزی بیمارستان، و میان استرس‌ها و انتظارهایی که جان را به لب می‌رساند خواندم. 

بی‌آن‌که از پیش بدانم چه خواهد گفت و به کجا خواهد رسید دل به دریایی سپردم که پیرمرد قایقش را روانه‌ی آن کرد و در پی صید ماهی‌ای شب و روز و لحظه‌ها تمام توانم را گذاشتم که مادامی که بدست آمد صید دگران شد… من دست خالی به ساحل بازگشتم.

و حالا روزهاست به اسکلت ماهی روی دیوار کافه فکر می‌کنم! هم آن که دیگران به آن افتخارمی‌کنند و برای من حسرتی عمیق و اندوهبار است. 

به نظرم پیرمرد درست می‌گفت:

آدم را برای شکست نساخته‌اند. آدم ممکنه از بین بره ولی شکست نمی‌خوره.

آری آدمی شکست نمی‌خورد ولی از بین می‌رود… می‌میرد!

۳ نظر
5
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
آینه در آینه – هوشنگ ابتهاج
نوشته بعدی
سکوت دریا – ورکور

۳ نظر

محسن ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۴:۲۵ ب٫ظ

جایی یه نقل قول از کتابِ پیرمرد و دریا خونده بودم که به نظرم خیلی زیبا بود ، میگفت :
“هر روز یک شروع تازه است. میگن خوش شانس بودن بهتره ولی من ترجیح میدم هوشیار باشم؛ چراکه وقتی شانس به سراغم میاد از دستش نخواهم داد.”
این به نظرم هر روز جلوی ناامیدیم رو میگیره و قویترم میکنه برای اون روز و روزِ بعدش.

پاسخ
سمیه ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۴:۲۶ ب٫ظ

چه بسیار روزهایی که هر لحظه می‌میریم

و بقول سهراب
زندگی باید کرد
گاه با یک گل سرخ
گاه با یک دل تنگ
گاه با سوسوی امیدی کم‌رنگ
…
…
…
روزگارت آرام

پاسخ
ابی ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۴:۴۸ ب٫ظ

چی از این داستان یاد گرفتم!؟
اینکه کمبود قدرت بدنی و زمان رو میشه با مهارت، برنامه‌ریزی و تجربه جبران کرد.
و اینکه هر مانعی در مسیر قرار گرفت با تلاش زیاد و اصرار ورزیدن کنار بزنمش.

ولی هنوز نمی‌دونم در آینده به تلاش هام افتخار میکنم یا حسرت میخورم فقط این رو می‌دونم الان تو مسیر درستی هستم.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

داستان خرس‌های پاندا – ماتئی ویسنی‌یک

27 تیر 1397

با چتر شکسته در باران – احمدرضا احمدی

23 دی 1398

مدیران و چالش های تصمیم گیری – ماکس...

15 آبان 1397

بارون درخت نشین_ ایتالو کالوینو

26 دی 1395

باران بگیرد می رویم _ واهه آرمن

23 دی 1395

بهشت من

18 بهمن 1395

غزل برای گل آفتابگردان _ شفیعی کدکنی

21 خرداد 1395

شیب _ ست گادین

30 شهریور 1395

سفرنامه اروپا – تأملات زمستانی بر تأثرات تابستانی

14 شهریور 1401

جای خالی سلوچ – محمود دولت آبادی

10 تیر 1397

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.