کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
جهان دیجیتال

فومو و اینستاگرام

9 مرداد 1399
فومو و اینستاگرام

در سال ۲۰۱۳ واژه‌ی جدیدی به دیکشنری آکسفورد اضافه شد: فومو

به فومو که مخفف Fear of Missing Out است، ترس از دست دادن هم گفته می‌شود.

زمانی‌که احساس ‌می‌کنیم به دیگران بیشتر از ما خوش می‌گذرد، زندگی بهتری دارند یا چیزهای بهتری نسبت به ما تجربه می‌کنند، می‌گوییم فومو رخ داده است.

 

چه زمانی بیش‌تر در معرض فومو قرار می‌گیریم؟

فومو بنا به تعریف(+)، از مشاهده‌ی پست‌های شبکه‌های اجتماعی ایجاد می‌شود.

میهمانی‌های پر زرق و برق، بشقاب‌های پر از غذا، دستاوردهای کسب و کار، تعطیلات پرماجرا، زندگی بی‌نقص مردم، همگی این اختلال را تغذیه می‌کنند.

برای چند لحظه به اینستاگرام و فیسیوک و پینترست فکر کنید. به ساختار محتوایی‌شان و چیزی که در معرض نمایش می‌گذارند… احتمالا شما هم مثل من پیش خودتان می‌گویید: «این‌ها درست برای این‌کار ساخته شده‌اند و گویی پیوندی جدانشدنی با فومو دارند!»

جایی که فرد در آن به ملغمه‌ای از حس‌ها چون حسادت، حسرت و اضطراب دچار شده و هرروز تکه‌ای از عزت‌نفسش را از وجودش می‌خراشد و دور می‌ریزد…

فومو صرفا این نیست که شاید من هم می‌توانستم چیزهای بهتری داشته باشم، بلکه این حس است که یک چیز مهم و اساسی را که دیگران دارند تجربه می‌کنند از دست داده‌ام. (هرچند حتی ندانم دقیقا آن چیز چیست.)

این نگرانی بی‌وقفه و ممتد و کلافه‌کننده باعث می شود تا «زمان حال» را از دست داده و دیگر نتوانیم از آن لذت ببریم، چرا که درگیر این تصوریم که چیزهای بهتری نیز وجود دارند که الان من ندارم.

در این شرایط این احتمال وجود دارد که به شکلی وسواس‌گونه به دنبال برقراری ارتباطات جالب‌تر و بهتر بادیگران باشیم، بدون این‌که متوجه باشیم این تجربیات لزوما بهتر نیستند، تنها متفاوتند.

شبکه‌های اجتماعی باعث تسریع پدیده‌ی فومو شده‌اند.

درواقع این رسانه‌ها بستری فراهم می‌کنند تا ما زندگی عادی خود را با لحظات عالی دیگران مقایسه کنیم. بنابراین، درک ما از «عادی بودن» تغییر می‌کند و تصور می‌کنیم نسبت به هم‌سن و سال‌های خود زندگی بدتری داریم.


مطلب مرتبط: شبکه‌های اجتماعی و فاشیسم مدرن


ما در این شبکه‌ها دائما عکس دوستانمان را می‌بینیم که در حال خوش‌گذرانی هستند درحالی‌که در گذشته مردم تا این اندازه نسبت به جزییات زندگی یک‌دیگر آگاه نبودند.

شبکه‌های اجتماعی بستری برای خودنمایی و از قافله عقب نماندن فراهم کرده و تبدیل به محیطی شده که موضوعات، رویدادها و حتی گاهی خود شادی در آن در حال رقابت‌اند.

افراد، بهترین و عالی‌ترین تجربه‌ها و دستاوردهای خود را با هم مقایسه می‌کنند که موجب می‌شود مدام به این فکر کنیم که چه چیزی در زندگی ما کم است.

با این شرایط چه کار کنیم؟ چطور می‌شود فومو را در زندگی کم کرد؟

 

سعی کنیم خلاء خود را با شبکه‌های اجتماعی پر نکنیم

فضایی که در آن هستیم(سالن ترانزیت فرودگاه، مطب پزشک، اتوبوس و تاکسی، رستوران و…) را با تمام وجود درک کنیم و همه جوره در زمان حال باشیم.

زمان خاصی را به شبکه‌های اجتماعی اختصاص دهیم و پس از آن ذهن خود را از آن خالی کنیم.

شبکه‌های اجتماعی، ذهن و توجه ما را مختل می‌کنند. ۱۵ دقیقه این‌جا، نیم ساعت آن‌جا، ۲۰دقیقه قبل از خواب و به همین ترتیب کل زمان مفید ما را می گیرند. و همه‌ی این زمان‌های از دست رفته ما را به دام فومو می‌اندازند. یک چرخه باطل از گشت و گذار در شبکه های اجتماعی تا استرس و اضطراب بیش‌تر و رضایت پایین‌تر از زندگی و باز نیاز بیش‌تر به حضور دراین شبکه‌ها.

یک زمان خاص در شبانه‌روز (مثلا ۸ تا ۸:۲۵ شب، متعلق به شبکه‌های اجتماعی باشد.)


بخوانید: همین حالا شبکه‌های اجتماعی‌تان را حذف کنید.


آدم های باکیفیت را دنبال کنیم

 تنظیمات صفحه خود را تغییر دهیم تا چیزهایی را که باعث تحریک فومو می‌شوند کم‌تر ببینیم و در عوض پست‌هایی ببینیم که باعث می‌شوند احساس بهتری نسبت به خود داشته باشیم.

چیزهایی که شادی ما را کم می‌کنند بشناسیم

با شناخت مواردی که مأیوسمان می‌کند و جایگزین کردنش با چیزهای خوشحال‌کننده، حجم و شدت مسائل ناراحت‌کننده را به حداقل برسانیم.

دفتری برای ثبت وقایع و خاطرات داشته باشیم

پست گذاشتن در شبکه‌های اجتماعی برای ثبت لحظات خوش، طبیعی است. با این‌حال، بهتر است بعضی تصاویر و خاطرات خود را منتشر نکنیم و یک دفتر خاطرات از بهترین اتفاقات خود داشته باشیم. مزیت چنین کاری این است که تمرکز ما از تعریف و تمجید دیگران، به قدردانی‌مان از چیزهایی معطوف می‌شود که زندگی‌مان را لذت بخش کرده است. گاهی این تغییر کمک می‌کند از چرخه‌ی شبکه‌ی اجتماعی و فومو خارج شویم.

 

به دنبال برقراری ارتباط  اصیل و واقعی باشیم

معمولا وقتی افسرده یا مضطرب هستیم، مغز، از احساس تنهایی و انزوا برای رساندن این پیام به ما استفاده می‌کند که می‌خواهیم ارتباط واقعی‌تری با دیگران برقرار کنیم و حس تعلق داشتن را بالا ببریم.

متاسفانه، پست گذاشتن در شبکه‌های اجتماعی همیشه راهی برای رسیدن به این ارتباط نیست و ممکن است همه چیز را بدتر کند.

برنامه‌ریزی با یک دوست خوب، سفر یا بیرون رفتن، قدم زدن و یک گپ کوتاه، تغییر مناسبی است و کمک می‌کند احساس از دست دادن را فراموش کنیم. حتی مسیج دادن به یک دوست صمیمی نسبت به پست گذاشتن به امید لایک و دیده شدن، ارتباط بهتر و صمیمی‌تری ایجاد می‌کند.

روی داشته ها و دستاوردهایمان تمرکز کنیم

وقتی در مورد چیزهایی که بابتش قدردان و خوشحالیم می‌نویسیم یا با دیگران صحبت می‌کنیم روحیه و حال بهتری را تجربه می‌کنیم

زمانی‌که نسبت به داشته‌های خود آگاه باشیم، کم‌کم احساس بی‌نیازی می‌کنیم و دیگر برای سر‌زدن به شبکه‌های اجتماعی وسوسه نمی‌شویم و طبعا خوراک جدیدی هم به فومو نمی‌دهیم!

 

تصویر:(+)


شما چه راه‌کاری برای رهایی از این چرخه در ذهن دارید؟ چطور می‌شود فومو را در زندگی کم کرد؟
برایم بنویسید.
۲۲ نظر
13
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
تاریخچه تفکر نقادانه
نوشته بعدی
متفکر نقاد چه ویژگیهایی دارد؟ (۱)- تواضع فکری

۲۲ نظر

صادق ۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۹:۴۲ ب٫ظ

نمی‌دونم من از بچگی دچار این حس بودم، الان کمتر شده ولی این اواخر که خیلی توی اینستا وقت میگذرونم فکر می‌کنم دوباره اون حسِ خیلی کمرنگ داره ظاهر میشه

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۸:۳۳ ب٫ظ

خوبیش اینه می‌دونی از کی دوباره این حس سراغت اومده،
می‌تونی کنترلش کنی و حضورت رو کم و توی تایم خاصی محدودش کنی.

پاسخ
سایه ۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۷ ب٫ظ

هرچقدر هم فکر میکنیم که تاثیر نداره رومون، اخرش میبینیم یروزی به خودمون اومدیم که از هیچ چیزی حس خوب نداریم و نمیدونیم دلیلش چیه.
منکه بدنبال یه ارتباط جدید و سرگرمی های جدید هستم که خیلی درگیر این اتفاق نشم.

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۸:۳۵ ب٫ظ

اون ارتباط و سرگرمی رو کنجکاوم بشناسم:)

پاسخ
سمیه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۰:۳۲ ق٫ظ

من قبلتر از شبکه های اجتماعی مجازی در شبکه های اجتماعی واقعی فومو رو تجربه کردم.زمانی که میدیدم کسایی هستند که کمتر از من تلاش میکنند اما ظاهراً روزگار براشون به کامتر از منه!
اما این روزها که دنیای مجازی بخش جدایی ناپذیر زندگی ما شده تصمیم گرفتم فقط خوشحالی و موفقیت کسانی رو ببینم که خوشحالی وموفقیتشون منو به وجد میاره بقیه رو به لیست بی‌علاقه‌مندیهام سپردم😅

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۸:۳۷ ب٫ظ

چقدر خوب درکش کردی سمیه.
من هم حس می‌کنم سوشال مدیا، فقط فومو رو شدت داده و این موضوع توی دنیای واقعی هم مصداق‌های زیادی داره.

راستش لیست بی‌علاقمندی‌های من خیلی طویله🤦🏻‍♀️

پاسخ
مهدی درویشی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۱:۲۲ ق٫ظ

بلاخره کوچ آپدیت شد :))))
من با این واژه آشنا نبودم خیلی برام جالب بود، کلا یه لیست دارم معمولا این کلمات رو قرار می‌دم کلماتی که انگار بیشتر از واژه هستن مثل دیپ ورک، شیب (ست گادین)، نقطه محدودیت و فومو هم اضافه شد الان.
(هرچند حتی ندانم دقیقا آن چیز چیست.) این قسمت از متن یه کوچولو ترسناکه و علت ترسناک بودنش اینه یه لوپ بی نهایت می‌سازه: نمی‌دونم چی کمه، چک کردن شبکه اجتماعی، بیشتر این حس به من دست می‌ده. هراری یجای کتاب به گونه‌ی ما که زیاد انقلاب شناختی رو رد نکرده بود می‌گه اولین جامعه مرفه، بنظرم نداشتن فومو هم از ویژگی‌های قبل انقلاب شناختی بود
پیشنهادی که من دارم برای مقابله یک هفته یا در صورت عدم مشکل کاری یک ماه دوری کامل از شبکه اجتماعیه، تا درک شه این مسئله :))

ما هر روز کوچ می‌کنیم به کوچ تا نوشته‌ی جدیدی ببینیم، احساس مسئولیت کن عه

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۸:۴۱ ب٫ظ

شهلا برگشت:)))
به موضوع مهمی اشاره کردی-انقلاب شناختی-غیرقابل تصور و به تعبیری غیردقیق نیست این استدلال. تقریبا باهات موافقم.
و خیلی خوشحالم که این مطلب رو دوست داشتی. قول نمی‌دم در ادامه هم همین اتفاق بیفته با چیزایی که توی ذهنمه:))

پیشنهادتم که درواقع، اشاره‌ای مستقیم به لایف‌استایل من بود😂

پاسخ
نازنين واحدي ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۲:۲۳ ق٫ظ

خیلی این مطلب و راه حلش جالب و مفید بود به دید من خیلی کمک کرد ممنون. من خودم هر چند وقت یکبار صفحه ی مجازی خودم رو می بندم اما موقت که قبول این کار برام راحت تر باشه و بدونم همیشه هست فقط چند روز ازش فاصله میگیرم اون باعث میشه که تو زندگی روزمره دنبال چیزهای دیگه باشم واسه عادت سرگرمی خودم و در نهایت حس بهتری دارم و بیشتر در حال زندگی میکنم. یکی از کارهایی که جای این ترک عادت رو برای من پر میکنه دیدن فیلم هست مثلا” وقتی من فیلم می بینم این کار هم شامل دیدن تصویر هست اما بجای اینکه بعد از دیدن چندین پست و تصویر رندم در صفحه ی مجازی (نه همیشه البته) گاهی حس وقت تلفی بهم دست بده یا حتی قضاوت در مورد کیفیت زندگی آدما دیدن تصویر در قالب فیلم خیلی حس خوبیه اگر بتونی باتوجه به سلیقه خودت و کیفیت خوب اثری رو ببینی.

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۸:۴۷ ب٫ظ

نازنین جان سلااام:)
چه خوبه که اینجا می‌بینمتون. به وجد اومدم😍

نکته‌ی خوبی رو گفتید. این‌که ذهن بدونه این تغییر موقته و قرار نیست فشار زیادی متحمل بشه، مقاومت نمی‌کنه و آزادی عمل بیشتری به آدم می‌ده. و می‌تونه برای مدتی از این فضا، با خیال آسوده‌تری فاصله بگیره.

فیلم هم پیشنهاد خوبیه ولی برای من زمانی که ذهنم خیلی آشفته باشه جواب می‌ده. صرفا می‌بینم که صدا و تصویری توی محیط پخش بشه و جای سکوت و فکرکردن افراطی رو بگیره.

ولی آلترناتیوم برای دوری از سوشال مدیا، کتاب و مقاله و پیاده‌رویه فعلا. برنامه‌های جدیدی هم دارم که وقتی انجام دادم اگه جواب داد می‌نویسمش:)

پاسخ
علی یکانی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۴:۰۶ ب٫ظ

واقعیت داستان اینه که من به عنوان یک نمونه‌ی تمام عیار از اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی، تنها روش واقعا بدرد بخوری که پیدا کردم مایندفولنس، ذهن آگاهی و گرفتن مچ خودم در لحظه‌است که دقیقا دارم چیکار میکنم، چون مغز که تو حالت فلو فرو میره دیگه زمان از دست آدم درمیره، برای همین باید از حالت اتوماتیک خارجش کرد تا بتونه متوجه وخامت اوضاع بشه، البته روش‌های خیلی خوبی که تو متن برامون نوشتی هم فکر میکنم که کمک‌کننده هستن و باید تستشون کنم.
راستی خودت که میبینی همه‌ما منتظر بودیم آپدیت کنی 🙂 پس اگه حوصله و وقتش بود بیشتر برامون بنویس⚘

پاسخ
شهلا صفائی ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۸:۵۰ ب٫ظ

مرسی علی جان
پیشنهاد خیلی خوبیه ولی کار آسونی نیست.

توی سوسیومایند راجع بهش نوشتم و به نظرم یه تمرین منسجم می‌خواد رسیدن به مایندفولنس.

امیدوارم این برات به خوبی جواب بده و کمی از فومو رهات کنه:)

پاسخ
ابی ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۰:۵۰ ق٫ظ

جالبه من تو فضای مجازی برعکس این حس تجربه میکنم !!؟
به خاطر اینکه صفحه اینستاگرام ندارم و تو توییتر فعالیت میکنم. تو توییتر فارسی کاربرها بیشتر دارند ثابت میکنن که نسبت به بقیه بدبختترند و زندگی سختی دارند :))))
برای این حس هم واژه ای هست؟؟
البته من فومو رو به نحو دیگه ای تجربه میکنم. اون هم با دیدن فیلم و سریال های هالیوودی یا اروپایی :((
همیشه حسرت زندگی یه نوجوان در کشورهای سطح اول میخورم و اینکه چه امکانات و شرایطی میتونستم داشته باشم (البته میدونم که زندگی واقعی تو اروپا یا آمریکا سخته و اصلا دید رویایی ندارم ولی به شدت احساس از دست دادن یه زندگی نرمال دارم)
و تنها راه برای رفع این حس رو تو مهاجرت کردن میبینم.
.
به نظر من حس فومو میتونه نکات مثبتی هم داشته باشه اون هم سعی، تلاش و انگیزه بیشتر برای رسیدن به زندگی بهتر و موفق تر هست.
البته متاسفانه ما تو جامعه و اطرافیان بیشتر شاهد قسمت منفی فومو هستیم که بهش اشاره کردی و در آخر به افسردگی میرسیم.

پاسخ
شهلا صفائی ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۷:۴۵ ب٫ظ

راست می‌گی، توییتر رقابت بر سر بدبختیه:))
اون‌جا فکر کنم چیزی شبیه «جومو» رو می‌شه تجربه کرد که از joy به معنی لذت میاد. وقتی بدبختی بقیه رو می‌خونیم ممکنه حس کنیم چقدر خوبیم! ولی خب بعد از مدتی خواه ناخواه، می‌بینیم ما هم داریم توی بدبختی از بقیه گوی سبقت رو می‌گیریم.
همین اتفاق توی اینستاگرام و خودنمایی‌ها و پوچی‌هاش رخ می‌ده.
تا یه حدی ممکنه باعث حرکت بشه به قول تو، ولی اصل ماجراش شبیه هم شدنه‌ که اجتناب‌ناپذیر و غم‌انگیزه.

و این‌که می‌گی توی دنیای فیلم و سریال، فومو رو تجربه می‌کنی دور از ذهن نیست و یکم کار رو سخت‌تر می‌کنه، چون محدودیت‌ها رو برای دوری از این حس بیش‌تر می‌کنه.
البته واسه تو شده موتور محرکی برای مهاجرت:)

پاسخ
نسیم ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۹:۴۶ ق٫ظ

سلام عزیزم
خوشحالم بازم میخونمت.
بسته به آدمایی که دنبالشون میکنیم شدت این قضیه متفاوته . برای من بعضی از پست ها چنین حالتی اینجا نمیکنه . اما…
تو حوزه فعالیت خودم وقتی می دیدم خیلی سفر ها نرفتم، خیلی فعالیت های هیجان انگیز تجربه نکردم و با خیلی از آدما ارتباط نداشتم،یه حسی داشتم که الان فهمیدم فومو بوده.

شاید حضورم تو فضای مجازی به کمترین زمان نرسید ، اما .دنبال شونده هامو مدیریت کردم . و درمورد پست های سفری دوستان سعی کردم با دید آموزشی نگاهش کنم . یه دفتر برداشتم و اطلاعاتی که در قالب پست داده بودن یادداشت کردم
و اگه اطلاعاتی ارائه نشده بود و صرفا عکس رو برای نمااایش اشتراک گذاشتند که ما رفتیم اینجا دلتون بسوووزه 😉 میرفتم و درمورد اون مکان تحقیق میکردم که یه چیزی بدونم و دلم نسوزه 😁

پاسخ
شهلا صفائی ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۷:۴۹ ب٫ظ

نسیم عزیز:)

چقدر خوب گفتی. جرقه‌ی خوبی توی ذهنم زدی. چون من اگر هم به دید آموزشی نگاه می‌کردم به برخی پست‌ها، اونو یا اسکرین شات می‌گرفتم که ۹۹٪ اوقات دیگه سراغش نمی‌رفتم یا توی ذهنم بود که فرداش فراموش می‌شد.

نوشتن نکات مهم توی حوزه فعالیت خودت، بهترین هدیه‌ای بود که از این نوشته گرفتم.
ممنووونم 😍🙏

پاسخ
mozhgan zareiyan ۱۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۳:۳۶ ب٫ظ

سلام شهلای عزیز.
من خودم مدت ها به دوری از فضای مجازی و آدم هاش فکر میکردم
و امروز آخرین امتحان این ترمم و که دادم
بدون شک تا مدتی از فضای مجازی میرم
*این تصمیم و از مدتها قبل گرفته بودم و این متن زیبای تو واقعا باعص شد بفهمم دلیل خیلی از خوشحال نبودن هام چیه *
به همه پیشنهاد میکنم که واسه مدتی هم ک شده جدای از مجازی زندگی کنن
زندگی واقعی بدون مجازی شیرین تره

پاسخ
شهلا صفائی ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۷:۵۲ ب٫ظ

مژگان عزیز
خوشحالم فارغ شدی از ایام امتحان.

امیدوارم دوری از شبکه‌های اجتماعی، فرصت خوبی برای بازیابی شادی و حال خوب در تو باشه.

🌻

پاسخ
Muhammad ۱ شهریور ۱۳۹۹ - ۲:۱۱ ق٫ظ

اول که سلام
من این حس رو توی توییتر تجربه کردم
به قول “ابی” که یکم بالا تر نوشته بود اونجا دعوا سر اینه کی بد بخت تره
متاسفانه من نزدیک دوماه به صورت مطلق غرق توییتر شدم🤦‍♂️
الان چند روزه که توییتر رو پاک کردم ذهنم پاک شده
و به نظر من این فضای مسموم توی توییتر چند برابر اینستاگرامه و تاثیر گذاریش روی ادم هم خیلی بیشتره متاسفانه
برای مقابله با فومو هم به نظرم بهترین کار اینه که برای استفاده از سوشال مدیاها هدف داشته باشیم
و سوشال مدیا ها رو پاساژ فرض نکنیم که بریم چار ساعت توش بچرخیم و فقط وقت بگذرونیم
(انقدر از نوشتن دور شدم که نمیتونم متنم رو جمع کنم و پایان بهش بدم 😅😁)

پاسخ
شهلا صفائی ۱۴ مهر ۱۳۹۹ - ۳:۲۴ ب٫ظ

درود بر تو محمد عزیز

توییتر زیاد حس فومو نمی‌ده و بدبختی رو بهش دامن می‌زنه درسته. من خودم هم تحمل بودن در چنین فضایی رو ندارم.
با راه‌حلت موافقم و حتی برای خود من پیش اومده یه سر زدن کوتاه و گذرا برام توی موقعیت‌های روحی مختلف تبدیل به عادت شده و توی یه لوپ باطل گیر کردم.
یه برنامه بلندمدت‌ جدید دارم که احتمال می‌دم استفاده‌م از سوشال‌مدیا رو به چیزی در حد صفر برسونه.
و ارتباطم با دوستانم رو اینجا ادامه می‌دم.
چون هرچقدر جلوتر می‌رم دل‌زده‌تر می‌شم حتی هدفمند!

پاسخ
جواد خوانساری ۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۴ ب٫ظ

این پُست اون‌قدر خوب و شسته‌ و رفته و کاربردی هستش و نظرات دوستان و پاسخ‌های شما به اون‌ها کامل‌ترش کرده که نخوام چیز اضافه‌تری بگم
فقط می‌تونم بگم ممنون 🙂
و به‌عنوان یه آرزوی قلبی امیدوارم مطالبی از این جنس تو کوچ بیش از پیش منتشر بشه!

پاسخ
شهلا صفائی ۱۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۹ ق٫ظ

من از شما ممنونم
واژه‌های پرمهرتون به جانم نشست.

با این دل‌گرمی‌ها توان و انگیزه‌ی من برای نوشتن، دوچندان می‌شه. 🙂

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

همین حالا شبکه های اجتماعی تان را حذف...

21 آبان 1398

اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟ نوشته نیکلاس...

3 فروردین 1399

اخبار – آلن دوباتن

6 اسفند 1398

شایعه و شایعه‌پراکنی در شبکه‌های اجتماعی

7 فروردین 1399

اطراف تو چه کسانی هستند؟

12 آبان 1397

همه دروغ می‌گویند – نوشته ست استیونز دیویدویتس

10 فروردین 1399

درباره ی یک تصمیم قدیمی (انتخاب از بین...

5 مهر 1397

همگرایی رسانه‌ ای ( Media Convergence)

25 تیر 1398

شادی در دنیای مدرن

17 آذر 1398

ذهن داستان‌گو و مغز خطاساز ما، واقعیت‌های دنیا...

10 دی 1399

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.