یکی از موضوعاتی که چند سالی میشود با آن درگیرم، مفهوم تفکر نقادانه و مهارت پرسشگری است. در این سالها به بهانههای مختلف، با آن سر و کله زدهام. این روزها تصمیم گرفتم تمام پراکندگی مطالعاتم راجع به این حوزه و کتابهایی که دربارهاش خواندهام، و یا داستانهایی که در زندگی شخصی و شغلی با آن داشتهام را به مرور اینجا بنویسم تا ذهنم ساختار و یکپارچگی بهتری بگیرد و بتوانم با نوشتن، عمیقتر تجربهاش کنم و از طرفی امیدوار باشم که شاید این نوشتهها بتواند برای دوستانم هم در حد یک سرنخ مفید باشد و همانطور که پیش از این با دیدگاهها و پرسشهایشان، آموختهام و به فکر فرورفتهام، اینبار در مسیری که ذاتش چالش و سنجشگری است بهتر و بیشتر از آنان بیاموزم و رشد کنم. امیدوارم نقصها و کمبودها را به دیدهی اغماض بنگرید چرا که من در مسیر یادگیریام و تلاشم بهتر شدن است. و این نوشته، آغازی بر غلبه بر حس کمالگرایی همیشگیام است.
هرآنچه راجع به تفکر و پرسشگری از این پس خواهم نوشت، در دسته «تفکر» قابل دسترسی است.
کیفیت زندگی ما به کیفیت اندیشیدن ما گره خورده است. اینکه به چیزی فکر میکنیم و چگونه فکر میکنیم رضایت و نارضایتی ما را تعیین میکند. چرا که ما اتفاقات و رویدادهای زندگی را از طریق اندیشیدن درک میکنیم و بر اساس همین اندیشهها معناسازی میکنیم تا محیط اطرافمان را بهتر بفهمیم.
امروز مجهز بودن به مهارت سنجشگری و تفکر نقادانه یکی از پیششرطهای لازم برای رشد و دستیابی به موفقیت است.
تفکر نقادانه به ما این امکان را میدهد که:
♦ سوالات بهتری بپرسیم،
♦ عمیقتر فکر کنیم،
♦ مستدلتر حرف بزنیم،
♦ خطای دیدگاهها و استدلالها را شناسایی کنیم،
♦ ایدهها و مسائل را ساختارمند و سیستمی تحلیل کنیم،
♦ از سوگیری فاصله بگیریم،
♦ اطلاعات مفید را از رسانههای خبری، استخراج کنیم
♦ و سادهتر و شفافتر منظور خود را بیان کنیم.
امروز بخاطر تغییرات سریع محیطی و رشد و توسعه پیچیده سیستمهای اقتصادی و جابجایی غیرمتمرکز اطلاعات، نیاز به تفکر نقادانه، بیش از پیش احساس میشود.
ما بیش از گذشته در معرض حجم بالای اطلاعات در شبکههای اجتماعی قرار گرفتهایم؛ جایی که به منبع اصلی دریافت خبر برای عموم مردم تبدیل شده و اطلاعات و اخبار با سرعت بالا و غیرمتمرکز نشر و بازنشر میشود و عموما حرفی از بستر اصلی خبر زده نمیشود.
ما امروز نیاز داریم شیوهی درست اندیشیدن را بیاموزیم، نیاز داریم شیوهی صحیح پرسشگری و تحلیل کردن را یاد بگیریم تا زیر بار فشارها و تغییرات سریع و پیچیدهی زندگی در این روزگار مدرن، خم نشویم.
نوشته مرتبط: چگونه سوگیری و تبلیغات در رسانهها را تشخیص دهیم؟
و تا زمانی که این «نیاز» را در خود احساس نکنیم، برای رشد و پرورش تفکر نقادانه تلاش نمیکنیم و به آن متعهد نخواهیم شد چرا که پرورش این مهارت، بیش از هرچیزی، مستلزم دقت و تلاش بالا و مستمر است. و نیاز به یک همت و پشتکار وسیع دارد که میانهی راهِ طولانی تغییر عادات فکری قدیمی، جا نزنیم.
منبع تصویر:(+)
۱۲ نظر
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
راستیتش من خیلی حس نقد کردن همه چیز رو از قدیم داشتیم و گاها مشکل اصلیم با این موضوع این بود که با این که مخاطبان انتقاد هام قبول میکردم که صحبت هام درسته اما هیچ وقت اون ایرادات رو رفع نمیکردن و من مدام میگفتم
و یک جایی دیگه تبدیل شده بودم به یک شخصیت که فقط ایراد میگیره و کسی به حرفش اهمیت نمیده
برای همین یه مدت گفتم که اصلا دیگه کاری به کسی ندارم و نتونستم😂
برای همین شروع کردم به فکر کردن درباره اینکه اصلا چرا کسی به نقد هام اهمیت نمیده
بعد یه مدت که دیگه توی ذهنم مدام با خودم بحث جدل داشتم به پیج تو و وبلاگ هات رسیدم و کلا مسیر تفکرم توی این موضوع عوض شد
الان فهمیدم که اگه میخوام انتقاد هام مفید باشه و برای این نباشه که فقط نشون بدم من خیلی بلدم باید بدونم کجا به کی چجوری انتقاد کنم
و البته این که هر چقدر بیشتر یاد میگیرم میفهمم که این عمل هم مثل علوم دیگه انتها نداره و دوست دارم بیشتر بدونم دربارش
(خوشحالم از اون بحث شیرین تفکر نقادانه برگشتیم دلم براش تنگ شده بود)
من یه موقع هایی زیاد نقد میکردم. و برای اینکه درست و علمی این کار رو بکنم میرفتم درموردش تحقیق میکردم .
مثلا اگه جایی درمورد موضوعی خاص مطلب میخوندم.نظرمو حتی همون اندک اطلاعاتی که داشتم رو نمیگفتم .و از طرفی بی توجه از کنارش رد نمیشدم. میرفتم تحقیق میکردم و بعد جواب میدادم.
خب خیلی ها براشون مهم نیست .درواقع راحتی رو میطلبن واسه همین سریعا مطالب رو منتشر میکنن.
و به همون نسبت سریع از کنار نقد من رد میشن .چون مهم نیست براشون که اصلا این مطلب درموردش تحقیق شده یا نه .به تازگی سعی میکنم با مخاطبی که به این درک رسیده باشه وارد بحث نقد و بررسی بشم.
بنظرم بهترین فرصت برای من همین الانه که با همراهی ات به این تفکر نقادانه دست پیدا کنم.
سالهای زیادی با اطلاعات پراکنده، و خبرهای مختلف زندگی کردم که هر دفعه از سوگیری یک رسانه یا یک دیدگاه خاص نشات می گرفت.
از طرفی راه های زیادی را با هدف های مختلف تجربه کردم. و موضوعات و سوال های زیادی است که هنوز برای آنها جوابی پیدا نکرده ام. پس این یک نیاز اساسی برای شخص من هست که به افکارم نظم بدم و اون رو توی مسیر درست هدایت کنم.
خانوم صفایی سلام.
باورها – همون گزاره های کلامی/تصویری که شخص ارزش این گزاره ها رو درست می دونه – و روابط بین این باورها و کارکرد این باورها با هم و تاثیر این باورها بر هم در درون یک فرد، یکی از مهمترین بخشهای کاری تفکر نقاد هست.
وقتی به این ترتیب نگاه کنیم: از باور به تصمیم و از تصمیم به رفتار، می شه پرسید: وقتی نمی خوام در فلان حوزه فلان رفتار رو بکنم چه وقتایی احساس می کنم دوست دارم در اون حوزه باورهایی داشته باشم؟
فکر کنم این خصوصیت من خیلی زیاد دارم اگه کسی دیدی نداره بگو بیاد پیش من :)))
باعث شده هیچ وقت احساس رضایت از خودم نکنم همیشه هرکاری میکنم خودم سریع نقدش میکنم و میگم کار خاصی نکردی پس افتخار نکن و خوشحال نباش😐
البته باعث شده کاری رو هم که قصد دارم انجام بدم اولش نقدش کنم و اگه نتیجه مثبت نبود انجامش ندم
[…] چرا داشتن مهارت تفکر نقادانه مهم است؟ […]
[…] در پست قبلی دسته تفکر، راجع به اهمیت تفکر نقادانه و چرایی این اهمیت باهم حرف زدیم. (چرا داشتن تفکر نقادانه مهم است؟) […]
سلام؛ من همون اول که تیتر رو دیدم حس کردم موضوع نقد کردن که الان همه میکن نیست بحث اینه که باید دیدمون به نسبت به مسئله و طرز بررسی مشکل رو مورد بررسی قرار بدیم. ممنون
[…] گفتم و از امکانهایی که در اختیار ما قرار میدهد. (+) سپس کمی تعریفبازی کردیم و آن را از زبان اندیشمندان […]
خب قلم و کاغذ آماده.
بریم برای مجموعه مقالات تفکر نقادانه با تدریس خانم صفائی :))
[…] بر همین اساس و به گفتهی گروپمن، آموزشهای پزشکی باید شامل دورهای برای یادگیری «استدلال استقرایی» باشند تا پزشکان جدید را از چنین سوگیریهایی آگاه کنند. (قبلا نوشتم: چرا داشتن مهارت تفکر نقادانه مهم است؟) […]