استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد، کارل دوئک در کتاب Mindset (مدل ذهنی) توضیح میدهد که چطور با تغییر باورها میتوان تغییرات عمیقی در زندگی به وجود آورد.
دوئک معتقد است؛
بسیاری از تفکراتی که در مورد شخصیت خودمان داریم، در واقع ناشی از مدل ذهنی ما است.
بر همین اساس، او دو نوع مدل ذهنی را معرفی میکند؛
مدل ذهنی ثابت
مدل ذهنی رشد
مدل ذهنی ثابت
یعنی اعتقاد به اینکه هرکدام از ما به میزانی مشخص، و غیر قابل تغییر، از شخصیت، هوش، استعداد و توانمندی برخوردار هستیم و این میزان هوش و استعداد در طول زندگی ثابت است و قابل ارتقاء و بهبودی نیست.
با این پیشفرض، ما یا جزو افرادی هستیم که از نعمت استعداد ذاتی در حوزههایی از زندگی بهرهمند هستیم و نیازی به تلاش برای بهبود عملکرد و پیشرفت نداریم و یا اینکه در زمینهای به اندازه کافی هوش و استعداد نداریم .
مدل ذهنی رشد
برخلاف دسته اول، افرادی بر این باورند که صرفنظر از میزان هوش، استعداد و توانمندیهای اولیه، این امکان وجود دارد که به کمک آموزش و یادگیری، قابلیتهایمان را پرورش دهیم.
در این مدل ذهنی، اهمیت بیش از اندازهای به استعداد و هوشذاتی داده نمیشود بلکه به نیروی تلاش و یادگیری بها داده میشود و این آگاهی وجود دارد که مغز ما مانند عضلات دیگر رشد میکند و این رشد در مغز به وسیله تمرین و چالشهای یادگیری انجام میشود.
کتاب Mindset هشت فصل دارد.
در سه فصل اول، دوئک، مفهوم موردنظرش را توضیح میدهد و در فصلهای ۴ تا ۷ به کاربرد آن در حیطههای مختلف میپردازد.و فصل هشتم هم درباره تغییر مدل ذهنی است.
قسمتهایی از این کتاب را باهم بخوانیم:
نظر آلفرد بینه (مخترع آزمون IQ) در مورد هوش:
چند تن از فلاسفه مدرن ادعا میکنند که هوش هر فرد مقدار ثابتی است، مقداری که نمیتواند افزایش یابد. باید به این بدبینی وحشیانه اعتراض کرده و واکنش نشان دهیم. ما با تمرین، آموزش و مهمتر از همه، روش درست، موفق به افزایش توجه، حافظه و قضاوتمان میشویم و به معنای واقعی کلمه به فرد باهوشتری نسبت به قبل تبدیل میشویم.
من جهان را به ضعیف و قوی یا موفقیتها و شکستها تقسیم نمیکنم…
جهان را به یادگیرندگان و غیریادگیرندگان تقسیم میکنم.
در مدل ذهنی ثابت، شکست، از عمل شکست خوردن (من باختم) به لایه هویت (من بازندهام) منتقل میشود.
حتی در طرز فکر رشد هم شکست میتواند تجربه دردناکی باشد، اما شما را تعریف نمیکند. این مسئلهای است که باید با آن روبرو شد، برخورد کرد و از آن یاد گرفت.
افرادی که مدل ذهنی ثابت دارند ، به جای تلاش برای یادگیری و جبران شکست، ممکن است صرفا برای بازیابی عزت نفسشان، تلاش کنند. برای مثال ممکن است به دنبال افرادی باشند که حتی بدتر از آنها هستند. یکی دیگر از شیوههای افراد با مدل ذهنی ثابت برای بازیابی عزت نفسشان این است که شکست را به گردن دیگری بیندازند یا بهانه بیاورند.
در مدل ذهنی ثابت، همه چیز به نتیجه گرفتن خلاصه میشود. اگر شکست بخورید یا بهترین نباشید، همه چیز هدر رفته است. مدل ذهنی رشد به افراد اجازه میدهد تا برای آنچه انجام میدهند، صرفنظر نتیجه آن، ارزش قائل شوند.
نمرات آزمون و دستاوردها، به شما میگوید که دانش آموز اکنون کجا قرار دارد، اما نمیگویند او در نهایت میتواند به کجا برسد.
مایکل جردن نیز فردی با استعداد ذاتی نبود بلکه شاید سختکوشترین ورزشکار تاریخ ورزش باشد. معروف است که مایکل جردن از تیم اول دبیرستان حذف شد.
مردم برای استعدادهای ذاتی نسبت به توانایی کسبشده ارزش بیشتری قائلند. هرقدر هم که فرهنگ ما در مورد تلاش و بهبود فردی صحبت میکند، حرمت بیشتری برای استعدادهای ذاتی قائل میشویم.
دوست داریم فکر کنیم که قهرمانان و بتهایمان افرادی هستند که متفاوت از ما به دنیا آمدهاند.
افراد با استعداد ذاتی، به خاطر این برتری خودشان آسیب میبینند و نمیآموزند که چگونه سخت کار کنند یا چگونه به مقابله با موانع بپردازند.
هیچکدام از رهبران دارای مدل ذهنی ثابت، اهمیت زیادی برای افراد زیردست خود قائل نیستند و بسیاری از آنها آشکارا افرادی را که در سلسله مراتب پایینتری نسبت به آنها قرار داشتند، تحقیر میکردند.
مدیر دارای مدل ذهنی رشد، یک راهنماست و نه یک قاضی.
در نهایت یاد گرفتم که به واقع به دنبال کسانی بگردم که پر از شوق و شور و تمایل برای انجام کارها باشند. رزومه چیز زیادی در مورد عطش درونی به من نمیگوید.
هنگامی که یک رابطه عالی ازدواج را میبینیم، نمیگوییم که این افراد این رابطه درخشان را ساختهاند. میگوییم آنها آدمهای خوبی هستند یا زوج خوبی هستند.
زمانیکه افراد با مدل ذهنی ثابت، در مورد اختلافشان صحبت میکنند، شروع به سرزنش کردن میکنند. گاهی اوقات خودشان را سرزنش میکنند، اما اغلب شریک زندگی خود و ویژگیهای شخصیتی او را سرزنش میکنند و این انزجار ادامه مییابد، از آنجا که مشکل از ویژگیهای ثابت ناشی میشود، نمیتوان آن را حل کرد.
از سوی دیگر افراد با مدل ذهنی رشد میتوانند عیوب شریک خود را ببینند و در عین حال فکر کنند که رابطه خوبی دارند.
دانیل ویل، متخصص رابطه میگوید:
انتخاب شریک یعنی انتخاب مجموعهای از مشکلات. هیچ گزینه بدون مشکلی وجود ندارد. مهم این است که محدودیتهای یکدیگر را قبول کنیم و از آنجا شروع به رشد و توسعه کنیم.
ستایش هوش کودکان به انگیزه و عملکرد آنها آسیب میزند.
اگر موفقیت به این معناست که آنها باهوش هستند، پس شکست به این معناست که کندذهن هستند.
هایم جینات میگوید:
باید تلاش و دستاوردها کودک را ستایش کرد و نه ویژگیهای شخصیتی او را.
مراقب موفقیت باشید. موفقیت میتواند شما را دچار مدل ذهنی ثابت کند: «من پیروز شدم چون بااستعدادم، بنابراین به بردن ادامه خواهم داد»
تغییر در مدل ذهنی مانند عمل جراحی نیست. حتی زمانی که تغییر میکنید، باورهای قدیمی مانند مفصل ران و زانوی فرسودهای که با نمونه بهتری جایگزین میشوند، از بین نمیروند. در عوض، باورهای جدید در کنار باورهای قدیمی قرار میگیرند و همچنان که قویتر میشوند، شیوههای متفاوتی برای فکر کردن، احساس و عمل کردن به شما میدهند.
بسیاری از کسانی که مدل ذهنی ثابت دارند، فکر میکنند جهان نیازمند تغییر است، نه آنها.
زمانی که افراد به سمت مدل ذهنی رشد حرکت میکنند، از چارچوب قضاوت کردن و قضاوت شدن به چارچوب یادگیری و کمک به یادگیری، تغییر جهت میدهند. تعهد آنها برای رشد است و رشد نیازمند صرف زمان، تلاش و حمایت متقابل بسیاری است.
تغییر میتواند سخت باشد، اما هرگز نشنیدهام که کسی بگوید ارزشش را نداشت.
۴ نظر
ممنونم عالی بود
و چه عرق هایی که برای تغییر کردن باید بریزیم:)
زندگی در سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ از آدم، انسانی فراموشکار میسازه، البته نه فراموشکار، صرفا اولویتهایی متفاوت که مجبورت میکنن از خیلی چیزها دست بکشی و خیلی مطالب رو دیگه حتی یادت نیاد.
یکی از اینها برای من عادتِ سر زدن به کوچ بود…
این چند روز که استرس زیادی رو تجربه میکنم، به یاد قدیما…پارسال همین موقعها…به یاد پناهگاه خودم که اینجا بود افتادم، سر زدم، خواندم، گریستم…امیدوارم که پرکارتر باشی، نه به خاطر خودت حتی، به خاطر چون منهایی که شاید همچین پناهگاههایی دارند…چه حالا من باشم چه نباشم♥️
تکستهای تو همیشه منو به ادامه امیدوار میکنه. میدونی الان از کجا دارم این جواب رو مینویسم؟ 🙂
مرسی که کوچ رو مأمن و پناه خودت میدونی. این خیلی منو خوشحال میکنه.