پیشنوشت: در سه نوشته قبلی از سری مطالب تفکر نقادانه، از چرایی اهمیت این مهارت گفتم و از امکانهایی که در اختیار ما قرار میدهد.(+) سپس کمی تعریفبازی کردیم و آن را از زبان اندیشمندان مختلف شنیدیم.(+) پس از آن، باهم کمی تاریخ را ورق زدیم تا ببینیم قدمت این مفهوم چقدر است و به کجاها میرسد.(+)
این بار قصد دارم با هم با ویژگیهای یک متفکر نقاد آشنا شویم و این ویژگیها را بهتر و عمیقتر بشناسیم.
باور دارم یادگیری مهارتهای تفکر بنیادین به تنهایی کافی نیست و زمانی که در کنار یک سری ویژگیها(که در ادامه میگویم) تمرین میشود ترکیب جامعی برای ارتقا و نظم کارکردهای فکری ما ایجاد می کند.
یک متفکر نقاد، علاوه بر به کارگیری مهارتهای فکری، منصف بودن را نیز دائما تمرین میکند.
برای منصف بودن، او باید بتواند به لحاظ فکری، متواضع، باشهامت، همدل، صادق، باثبات، مطمئن به عقل و مستقل باشد. تمام این ویژگیها باهم و در کنارهم مهم است و به همینخاطر دستیابی به ذهنی منصف، کار سادهای نیست.
بر همین اساس نیاز است علاوه بر یادگیری و شناخت اصول کلی تفکر نقادانه، با ویژگیهای یک متفکر نقاد هم آشنا شویم تا صرفا به مهارت و تکنیک بسنده نکنیم و یک سری عادات و خصایص را نیز در کنارش در خود پرورش دهیم.
در این نوشته، تواضع فکری را با هم بررسی میکنیم.
تواضع فکری Intellectual Humility
شاید سادهترین تعریف از تواضع فکری این باشد:
من میدانم و باور دارم که چیزهای زیادی هستند که من آنها را نمیدانم.
تواضع فکری یعنی حساسیت داشتن به شرایطی که در آن، با وجود آگاهی از دانش محدود خود، ممکن است در دام خودمحوری گرفتار شده و خود را فریب دهیم.
بنابراین لازمه تواضع فکری داشتن، درک و شناخت این موضوع است که فراتر از آنچه میدانیم ادعا نکنیم. البته این به معنای ضعیف و بزدل و مطیع بودن نیست بلکه به این معنی است که از گزافهگویی، خودنمایی و غرور فکری، لافزنی و فریب عاری باشیم و به مبنای منطقی باورهایمان توجه کنیم و ببینیم اساسا این باورها بر چه مبنایی استوارند.
تواضع فکری در مقابل خودبزرگبینی فکری یا همان تکبر فکری قرار میگیرد. افرادی که از نظر فکری متکبرند، اغلب دستخوش تمایلات، سوءبرداشتها، توهمها و تعصبات خود قرار میگیرند و عموما ادعای دانشی فراتر از واقعیت دارند.
یک متکبر فکری الزاما به لحاظ ظاهری، مغرور، گستاخ یا پرافاده نیست حتی ممکن است متواضع به نظر برسد و خود را کوچک و ناچیز بشمارد ولی از نظر فکری، زمانی که باورهایش به چالش کشیده میشود، نقص و محدودیت تفکر خود را نمیپذیرد.
و همین تکبر فکری، با منصف بودن تناقض دارد. چون زمانیکه فرد از موضوع مورد قضاوت خود، بیاطلاع است، یا اطلاعات سطحی و نادرستی دارد، نمیتواند قضاوت منصفانهای بکند.
در نظر داشته باشیم بخش بزرگی از یادگیری ما، سطحی است. ما چیزهای کمی یادمیگیریم و تصور میکنیم خیلی میدانیم. اطلاعات کمعمق و محدودی به دست میآوریم و سریع آن را تعمیم میدهیم. بدون فکر کردن آنچه را میخوانیم یا میشنویم میپذیریم، به خصوص اگر با باورهای قبلی ما همخوانی داشته باشند. (بخوانید: خطای تایید) و تعاریف حفظی را با دانش انتزاعی اشتباه میگیریم.
در چنین شرایطی، داشتن تواضع فکری بسیار ضروری است. چرا که آگاهی یافتن از نادانیمان علاوه بر اینکه کمک میکند منصف باشیم، باعث میشود تفکر ما از زوایای مختلفی رشد کند.
همچنین به ما این امکان را میدهد که تعصبها، باورهای نادرست و عادات ذهنیای که به یادگیری سطحی و ناقص منجر میشوند را تشخیص دهیم.
تصویر: (+)
۱۰ نظر
بدترین باوری که جامعه و گاهی خانواده برام ساخت تعصب قومیتی بود که خوشبختانه خیلی وقته کنارش گذاشتم و سعی کردم نگاه خودبرتربینی رو تغییر بدم.
ممنونم از بیان صادقانهی این تعصب:)
یادم به مطلبی افتاد که دو سال پیش توی سوسیومایند نوشته بودم:
استریوتایپ، پیشداوری و تبعیض .
بیارتباط به این موضوع نیست. وقت کردی یه نگاهی بهش بنداز.
آیا این مطلبی که گفتی با تفکر منطقی فرقی داره؟؟؟
من تمام مسائل تو ذهنم ریز ریز میکنم و از تمام جهات بهش نگاه میکنم و بعد قضاوتش میکنم.
البته اینکار باعث میشه تو هیچ مسئله ای به نتیجه ۱۰۰ درصدی نرسم و همیشه گوشه ذهنم باشه و با دستاوردهای جدیدم دوباره برم سراغش و به چالش بکشمش.
.
خلاصه انقدر منطقی هستم که بعضی وقتها حالم از خودم بهم میخوره :)))
توی بسیاری از تعاریف این دو رو یکسان در نظر میگیرن. مثلا توی این پست(+) نوشته بودم که بنا به تعریف رابرت انیس:
بنابراین، نمیتونن جدا از هم باشن چون تفکر نقادانه دنبال آنالیز و درک ارتباط منطقی بین ایدهها و نهایتا قضاوت منطقیه. (هرچند نظر شخصی من اینه که تفکر منطقی بخشی جدانشدنی از یک کل بزرگتر به اسم تفکر نقادانهست.)
این مطلبت من رو یاد یکی از نظریات بسیار جنجالیم انداخت که بر اثر بعضی اشعار مولانا یا نوشته های هدایت یک دوره ای در من شکل گرفته بود این که این دنیا صرفا برای من ساخته شده و تمام آدم ها و اتفاقات توهمی بیش نیستن 😂😂😂😂
این دیگه جزو بالاترین درجات تکبرفکری بوده به نظرم :))
[…] یک- تواضع فکری […]
[…] یک- تواضع فکری […]
من برای خودم یک سری تعصبات دارم که بیشتر میشه به عنوان خط قرمز های زندگی بهشون نگاه کرد
که این خطوط قرمز به هیچ کس آسیب نمیزنه هیچ بلکه گاهی به دیگران لطف هم میرسونه
“البته که اگه کسی بخواد به خط قرمز دیگری آسیبی وارد کنه باهاش بر خورد میشه:)”
و خب شاید عجیب باشه اما چیز هایی که روشون تعصب دارم رو دوست دارم و به نظرم بعضی جاها خیلی روشن فکر بودن به ادم آسیب میزنه(روشن فکر به معنای عامیانه نه به معنای ادبی)
فکر میکنم این مطلب براتون جالب باشه:
ارزشها، خط قرمز و احساس گناه