گاهی اوقات در اوج درد و ناامیدی، در اوج یأس و بُریدن،
یک لحظه احساس میکنی به شهود رسیدی؛
همان یک لحظه،
همان جرقه،
همان حس عمیقِ کشفِ چیزی که میدانی میتواند کل آینده ات را تحت تأثیر قرار دهد، ناگهان آرامت می کند..
متعجب میشوی و بیش از آن شگفت زده،
از اینکه دستاوردی داری که توجه نکردن به آن،
بسیاری از روزهای گذشته ات را غرق در ناملایمات روحی کرده بود
و برای بسیاری از آدم ها میتوانم بگویم کل عمرشان را.
.
در روابط زن و مرد بسیار شنیده ایم که می گویند:
سعی کنید خود را به جای طرف مقابل بگذارید.
سعی کنید از دریچه ی نگاه دیگری به موضوع نگاه کنید.
از این قبیل حرف ها و سخن ها بسیار شنیده ایم؛
و من یکی به تنهایی میتوانم ساعت ها در موردش سخنرانی کنم بی آنکه متوجه بوده باشم در گذشته به طور کامل به آن عمل نکرده ام.
دیشب با دوستی صحبت میکردم و در حین صحبت متوجه شدم هردو یک موضوع را مصرانه بیان میکنیم؛
من از دید یک زن
او از دید یک مرد .
هردو کاملاً درست میگفتیم ولی آن همه ی ماجرا نبود .
دیشب فهمیدم هرچقدر هم تلاش کنیم بی طرفانه نظر بدهیم بازهم تحت تأثیر جنسیت خود قرار می گیریم و آن را به همه ی مردم با هر دو جنسیت تعمیم میدهیم.
من تحت تأثیر جنس مونث، در مورد همه نظر میدهم و گمان میکنم مردها نیز اینگونه اند و بالعکس مردها تحت تأثیر نگاه مردانه، تصمیماتی میگیرند که گمان میکنند جنس مونث همان واکنشی را انجام میدهد که جنس مذکر.
زمانی احساس آرامش کامل بر رابطه حاکم میشود که من به عنوان یک زن بگویم :
“از نگاه من ، این موضوع اینگونه حل میشود،تو به عنوان یک مرد نظرت چیست ؟”
و با همسو کردن نظراتمان در ارتباط با اجتماع ،
دستاوردهای بهتری از جنس عشق و آرامش و دوستی و امنیت به ارمغان بیاوریم .
باور دارم ما هرچقدر هم مدعی باشیم که جنس مخالف را خوب می شناسیم آنان خیلی بهتر ،از خود و هم جنس هایشان آگاهند؛
همانگونه که ما.
در یک ارتباط سالم نیاز است گفتگو کنیم و به یکدیگر بیاموزیم و موجب تداوم حس های خوب و ارزشمند شویم.