حرفهایی که در ادامه میخوانید خلاصهای از کتابی با همین عنوان، نوشته ریچارد پُل و لیندا اِلدر است.
پشت همه سوگیریها و تبلیغات در رسانههای خبری، یک منطق ساده وجود دارد؛ هر جامعه و هر فرهنگی، جهانبینی خاص خودش را دارد. این جهانبینی روی آنچه که افراد جامعه میبینند و روی شیوه نگاهشان تأثیر میگذارد.
رسانههای خبری، بازتابدهنده همان فرهنگیاند که خبر را برایش تهیه میکنند؛ در حالیکه حقیقتِ آنچه در جهان میگذرد، خیلی پیچیدهتر از آن چیزیست که در چارچوب یک فرهنگ خاص، حقیقت به نظر میرسد.
ما اگر بخواهیم پرسشگرانه با خبرها مواجه شویم باید سازوکار رفتار رسانه را بدانیم و یاد بگیریم که ذهنی سنجشگر داشته باشیم.
مقایسه ذهن غیرسنجشگر، ذهن سنجشگر و رفتار رسانه
ذهن غیرسنجشگر میگوید:
فلان چیز، حقیقت است اگر من آن را باور داشته باشم.
فلان چیز، حقیقت است اگر ما آن را باور داشته باشیم.
فلان چیز، حقیقت است اگر ما بخواهیم که آن را باور داشته باشیم.
فلان چیز، حقیقت است اگر باور ما به آن، برایمان منفعت شخصی و گروهی داشته باشد.
ذهن سنجشگر میگوید:
من فلان چیز را باور دارم، اما ممکن است حقیقت نباشد.
ما فلان چیز را باور داریم، اما باور ما ممکن است درست نباشد.
ما میخواهیم که فلان چیز را باور کنیم، اما این تمایل ما ممکن است ما را گرفتار پیشداوری کند.
باور به فلان چیز، برایمان منفعت دارد، ولی منفعت شخصی و گروهی ما ربطی به حقیقت ندارد.
رسانه میگوید:
ماجرا از دیدِ ما اینطور به نظر میرسد، پس ماجرا همین است.
اینها واقعیتهاییاند که شیوه نگاه ما به موضوع را نشان میدهند، پس اینها مهمترین واقعیت-ها هستند.
این کشورها با ما دوستاند، پس این کشورها شایسته ستایشاند.
این کشورها با ما دوست نیستند، پس این کشورها محکوم به انتقادند.
این گزارشها بیشترین جذابیت یا هیجان را برای مخاطب دارد، پس اینها مهمترین گزارشهای خبریاند.
اگر ما از سوگیریهای موجود در رسانههای خبری غافل باشیم، اگر نتوانیم ایدئولوژیها، جهتدهیها و پیچیدگیها را تشخیص دهیم، نمیتوانیم بفهمیم کدام خبرها را باید بپذیریم و تاریخچهاش را بررسی کنیم و دیدگاهها و منابع اطلاعاتی دیگر را هم مرور کنیم و در ذهنمان کاملش کنیم؛ یا کدام خبرها را تعدیل کنیم و یا کدام را کاملا کنار بگذاریم. مثل موم در دستان رسانههای خبری قرار میگیریم که هرجوری بخواهند ما را شکل میدهند.
رسانهها هم با تکیه بر یک سری افسانهها که در موردشان وجود دارد، سعی میکنند بر منطق رفتاریشان سرپوش بگذارند.
افسانههایی همچون:
واقعیت توسط رسانهها صرفا گزارش یا توصیف میشود.
بیشتر گزارشهای خبری در یک فرایند خبرنگارانه مستقل تولید میشود.
نویسندگان خبرها، صرفا به بیان واقعیات میپردازند و هیچ نتیجهگیریای انجام نمیشود.
چیزی که باید بدانیم این است که منطق تهیه گزارشهای خبری، چیزی شبیه منطق تاریخ-نگاریست. در هر دوی اینها، هر رویدادی که به آن پرداخته میشود، یک تاریخچه دارد، یک بستر، یک عالمه واقعیتهای پیشزمینه. درحالیکه به ما فقط «رویداد» را نشان میدهند و پسزمینهاش را نمیبینیم و همین موضوع باعث میشود اخبار را ناقص و سوگیرانه دریافت کنیم.
اگر کل اتفاقاتی که در یک روز در جهان رخ میدهد را یک دایره بزرگ تصور کنیم و نقطهای درون دایره بگذاریم، آن نقطه، همان رویدادیست که به ما نشان میدهند.در واقع به ۹۹.۹% از واقعیت، هیچگاه اشارهای هم نمیشود.
اگر بخواهیم در تحلیل و تفسیر خبرها به «بیطرفی» برسیم باید:
- آن دیدگاهی که گزارش خبری یا روایت تاریخی از آن تهیه شده، شناسایی کنیم.
- مخاطب آن را شناسایی کنیم.
- ببینیم چه دیدگاههایی را رد کرده یا نادیده گرفته.
- بین واقعیتهای خامی که پشت گزارش است و تفسیرها و پیچیدگیهایی که به آن واقعیتها اضافه شده تمایز قائل شویم.
این بیطرفی، خود به سه شیوه ممکن است نمایان شود:
بیطرفی برخاسته از تواضع فکری
یعنی با ایجاد تواضع فکری در خود، نسبت به ناآگاهی و جهل خود، شناخت پیدا کنیم و در نظر داشته باشیم که بین شنیدن یک خبر و سنجش درستی آن، تفاوت وجود دارد.
(چیزهایی که به عنوان واقعیت عرضه میشود، دلیلی ندارد که حتما واقعیت باشد. ممکن است تحریف شده باشد، همه واقعیت نباشد و یا جهتگیری داشته باشد.)
کسی که تواضع فکری دارد و خبرها را سنجشگرانه مصرف میکند، در پذیرش اطلاعاتی که دریافت میکند محتاط است و چون به ناآگاهی خودش شناخت دارد، خود را مالک حقیقت نمیداند و عینینگر است.
بیطرفی برخاسته از اندیشیدن منصفانه و چندسویه
این نوع بیطرفی، فراتر از اولی است؛ یعنی هم تواضع فکری دارد هم نوعی ورزیدگی و تسلط در استدلال کردن. کاملا نسبت به پیچیدگی و چندسویه بودن و تعارضهای بسیاری از مسائل آگاه است. میتواند هربار خودش را جای یکی از دیدگاهها بگذارد و به بقیه مسائل نگاه کند و نقاط قوت و ضعف آن دیدگاهها را تشخیص دهد.
بیطرفی سفسطهگرانه
این نوع بیطرفی زمانی به وجود میآید که فرد دیدگاههای مختلفی را مطالعه میکند ولی چیزی که برایش مهم است دفاع از دیدگاهیست که قبلا انتخاب کرده. بیشتر مفسران خبری، چنین نقشی را ایفا میکنند، یا وکلا و سیاستمداران و بطور کلی کسانی که از این نوع بیطرفی به سود و درآمد میرسند.
چیزی که مهم است به خاطر داشته باشیم این است که رسانهها از فرهنگی که در آن فعالیت میکنند جدا نیستند و بالأخره باید گزارش خود را بفروشند. بنابراین به سود کشورهایی که با آنها متحدند سوگیری و به زیان آنهایی که با آنان دشمناند، پیشداوری میکنند.
چند سوال کلیدی که موقع تحلیل و تفسیر گزارشهای خبری باید بپرسیم این است که:
- این گزارش برای چه کسانی تهیه شده؟
- در این گزارش از چه دیدگاهی طرفداری شده؟
- کدام دیدگاهها کنار گذاشته شدند یا کماهمیت جلوه داده شدند؟
- چه جوری میتوانم با دیدگاههایی که نفی شدند و یا هوشمندانه رد شدند، آشنا شوم؟
- کدام گزارشها در صفحع اول نشان داده شدند و چرا؟
- کدام اطلاعات در مقاله دفن شده و چرا؟
چهار گام که ما را به مصرفکننده سنجشگر خبرها تبدیل میکند:
گام اول-
سعی کنیم اساس دستور کار «تهیه گزارش خبری» را بفهمیم.
هدف تولید گزارش خبری، فروش آن به مخاطب است. هدفش آموزش نیست؛ قرار هم نیست حق مطلب را درباره همه جنبههای موضوع ادا کند. فقط قرار است مخاطب را درگیر کند.
وقتی یک گزارش در حال آمادهسازیست، به این توجه میشود که اولا مخاطب به چه چیزی علاقه دارد، به چه چیزی ندارد. چه چیزی در گزارش باید بولد شود و چه چیزی کمتر به آن پرداخته شود. تیتر چگونه باشد. چه مقدار فضا یا زمان به گزارش داده شود. چگونه باید بین این گزارش و گزارشهای دیگر ارتباط برقرار کرد.چه جوری باید گزارش را بیان کرد تا بیطرفانه و عاری از سوگیری به نظر برسد.
گام دوم-
وقتی منطق تهیه گزارش خبری را فهمیدیم، حالا باید گزارشها را ساختارگشایی کنیم؛
عین تکههای پازل، بازش میکنیم و حالا آنها را با سوگیریها و جهتدهیهای دیگرکنار هم میچینیم و بازسازیاش میکنیم.
کسانی که در مصرف خبرها مهارت دارند یاد گرفتهاند چگونه سوگیریهای ملی، اجتماعی و سیاسی را تشخیص دهند و ارزیابی کنند.یاد گرفتند چگونه مطالب نانوشته را بخوانند و چه جوری گزارشها را با خلاقیت خود، با استفاده از دیدگاههای دیگر، بازنویسی کنند.
گام سوم-
یاد بگیریم چگونه موضوعات و مسائل را بازتعریف کنیم، به منبعهای جایگزین دسترسی پیدا کنیم، رویدادها را در بستر تاریخیاش قرار دهیم و به برآیندهایش توجه کرده و آنها را ارزیابی کنیم.
پرسشگری و ارزیابی هدفمند برای پردازش پیامهای رسانهای خیلی ضروریست.
گام چهارم-
یاد بگیریم گزارشهای کماعتبار را از روی هیجانی بودنش، یا همسو بودنش با منافع شخصی یا گروهی شناسایی کنیم.
اگر در گزارشی، منافع شخصی یا گروهی یا هیجانات مخاطب عام (ترس، خشم، نفرت، میهن-پرستی و…) دخیل باشد، آن گزارش کمترین اعتبار را دارد.
مثلا وقتی کشوری درگیر جنگ است، نمیشود روی گزارشهای مطبوعات داخلی آن کشور، حسابی باز کرد چون برای جلب حمایت مخاطب، هر تبلیغی میکند.
یا در مورد رفتارهای جنسی که در یک جامعه، تابو به حساب میآید؛ چون مخاطب وقتی با چنین خبری مواجه میشود احساس «انزجار» میکند. پس نویسنده گزارش، خبر را جوری عرضه میکند که آن احساس انزجار را واکنشی معقول قلمداد کرده و آن را توجیه کند. (با نوشتن تیتری همچون:«بازداشت طرفداران برهنگی»، «محکومیت شخصی که مرتکب تجاوز جنسی شده بود.»)
کسانی که سنجشگر فکر میکنند، به این دست گزارشات توجهی نمیکنند.
اگر این چهارگام را تمرین کنیم، خبرها را پرسشگرانه و سنجشگر مصرف خواهیم کرد.
فریب دادن کسانی که خبرها را سنجشگر مصرف میکنند بسیار دشوار است چون:
-آنها جهانبینی و دیدگاههای دیگر را نیز بررسی میکنند و یاد میگیرند چونه رویدادها را از چندین دیدگاه، تفسیر کنند.
-سعی میکنند برای فهمیدن و کسب بینش به چند منبع فکری و اطلاعاتی مراجعه کنند، نه فقط به رسانههای همگانی.
-یاد میگیرند چگونه دیدگاه¬های نهفته در گزارشهای خبری را تشخیص دهند.
-آنها گزارشهای خبری را از جهت وضوح، درستی، تناسب، عمق، جامعهنگری و اهمیت، ارزیابی میکنند.
-به تناقضها و ناسازگاری در خبرها توجه میکنند.
-به واقعیتهایی که روی آنها سرپوش گذاشته میشود و واقعیتهایی که نادیده گرفته میشوند توجه میکنند.
-به چیزهایی که به عنوان واقعیت بیان میشوند (اما جای مناقشه دارند) توجه میکنند.
-به چیزهایی که به طور ضمنی گفته میشود توجه میکنند.
-حواسشان هست که کدام برآیندها یا پیامدها نادیده گرفته میشوند و بر کدام برآیندها یا پیامدها تأکید میشود.
-حواسشان هست که کدام دیدگاهها به صورتی بیان میشوند که خوشایند به نظر برسند و کدام دیدگاهها به صورتی بیان میشوند که ناخوشایند به نظر برسند.
-وقتی با گزارشی مواجه میشوند که به سمت چیزهای غیرعادی، چشمگیر، و جنجالی سوگیری دارد، به آن به همان اندازه که ارزش دارد توجه میکنند یا اصلا نادیدهاش میگیرند؛ بدین ترتیب، آن را در همان جایگاهی که شایستهاش است، قرار میدهند.
-تابوها و قراردادهای اجتماعیای را که در تعریف مسائل و مشکلات به کار میروند، زیر سوال میبرند.