کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتاب

تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

13 اردیبهشت 1396
تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

پیش نوشت: خواندن اشعار هوشنگ ابتهاج، یکی از لذت بخش‌ترین اوقات زندگی من محسوب می‌شود.

این‌بار کتاب تاسیان را انتخاب کردم، که البته هدیه‌ای ارزشمند است.

تاسیان یعنی غمِ آمیخته با بیقراری

(تاسیان لهجه گیلکی و به معنی حالتی است که به خاطر نبودن کسی، به انسان دست می‌دهد.)

با هم دو شعرش را زندگی می‌کنیم:

١.

برداشت آسمان را
چون کاسه‌ای کبود
وصبح سرخ را
لاجرعه سرکشید
آنگاه
خورشید در تمام وجودش طلوع کرد.

 

٢.

‎خانه دلتنگ غروبی خفه بود
‎مثل امروز که تنگ است دلم
‎پدرم گفت چراغ
‎و شب از شب پر شد
‎من به خود گفتم: یک روز گذشت
‎مادرم آه کشید
‎زود برخواهد گشت
‎ابری آهسته به چشمم لغزید
‎و سپس خوابم برد

‎که گمان داشت که هست این همه درد؟
‎در کمین دل آن کودک خرد
‎آری آن روز چو میرفت کسی
‎داشتم آمدنش را باور
‎من نمیدانستم
‎معنی هرگز را

‎تو چرا بازنگشتی دیگر؟
‎آه ای واژه ی شوم
‎خو نکرده ست دلم با تو هنوز
‎من، پس از، اینهمه سال
‎چشم دارم در راه
‎که بیایند عزیزانم
‎آه

 

 

درباره‌ی نویسنده

IMG_3844

امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه،الف.سایه ؛ متولد ١٣٠۶ در رشت است. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام [گالیا] شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی، دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. از کتاب هایش می توان “نخستین نغمه ها، سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، یادنامه، تا صبح شب یلدا، یادگار خون سرو، حافظ به سعی سایه، تاسیان و بانگ نی” را نام بُرد.

نام منزل شخصی سایه، ارغوان است. دلیل این نام گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته‌است.

این شعر فوق العاده زیبا را با صدای خود استاد بشنوید.

ارغوان_ هوشنگ ابتهاج

 

۸ نظر
6
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
دقیقاً الان وقتشه !
نوشته بعدی
برای پرستو_ به بهانه ی زادروزش

۸ نظر

امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ - ۹:۵۹ ب٫ظ

[…] یک: این شعر را از دفتر تاسیان هوشنگ ابتهاج انتخاب کردم که سه سال پیش، همینجا در کوچ […]

پاسخ
آواز غم | کوچ - شهلا صفائی ۱۸ مهر ۱۳۹۹ - ۶:۴۳ ب٫ظ

[…] پی‌نوشت: چنان‌چه پیش از این نیز گفته‌ام،(+) […]

پاسخ
Sh ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۹:۰۶ ق٫ظ

معنی و درک و دریافت این شعر رو هم بزارید

پاسخ
رعنا راد ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۷ ق٫ظ

گیلکی لهجه نیست، زبان هست 🙁

پاسخ
شهلا صفائی ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۰ ب٫ظ

نمی‌دونم واقعا رعنا.. در موردش خوندم و ظاهرا توی زبانشناسی مدرن، بر سر این موضوع بحثه.

پاسخ
شکیب داودی ۱ آذر ۱۴۰۲ - ۹:۲۳ ق٫ظ

لطفا دیگه لهجه‌ها و گویش‌های زبان فارسی را به عاقبت زبان‌های غیرفارسی که در ایران هست دچار نکنید. گیلکی و مازنی و لری و کرمانجی و بلوچی و … گویش های زبان فارسی هستند. اصفهانی و شیرازی و یزدی و مشهدی و … لهجه‌های زبان فارسی هستند. و زبان های مثل ترکی و کردی و ارمنی و … زبان های غیرفارسی هستند که در ایران کاربرد دارند.

پاسخ
بی نام ۹ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۶ ق٫ظ

سلام!
به تازگی با بلاگتون آشنا شدم.
توی این التهاب و ناراحتی و بی‌قراری هایی که هممون این روزها به نوعی درگیرشیم، دیدن همچین دیدگاه و نگاهی حالم رو بهتر کرد.

خوشا به حال شما که شاعری بلدید!

موید و کامیاب باشید

پاسخ
شهلا صفائی ۱۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۸ ب٫ظ

درود بر شما؛

خوشا به حال من بخاطر داشتن همراهانی چُنین پرمهر.
خوش‌وقتم.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

ماجرای عجیب سگی در شب – مارک هادون

12 فروردین 1397

شب‌های روشن – داستایفسکی

19 بهمن 1400

آینه در آینه – هوشنگ ابتهاج

16 مرداد 1401

آزادی – جان استوارت میل

25 آذر 1401

پیرمرد و دریا – ارنست همینگوی

17 مرداد 1401

جنبه مثبت بی‌منطق بودن – دن اریلی

18 شهریور 1397

شیرجه در خوشبختی – دنیل گیلبرت

5 آبان 1397

غزل برای گل آفتابگردان _ شفیعی کدکنی

21 خرداد 1395

سکوت دریا – ورکور

18 مرداد 1401

باز هم بهار را به من هدیه دادی

29 اسفند 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.