کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتاب

آزاد بودن، همان کنشگر بودن است

5 دی 1401
آزاد بودن، همان کنشگر بودن است

هنگامی‌که درباره‌ی آزادی صحبت می‌کنیم باید سیاست و این حقیقت را که به انسان توانایی کنش داده شده است (چه از آن آگاه باشیم چه نباشیم) پیوسته در ذهن داشته باشیم.

زیرا کنش و سیاست در میان همه توانمندی‌ها و کارایی‌های انسان، تنها اموری‌اند که نمی‌توانیم بدون دست‌کم فرض وجود آزادی، آن‌ها را حتی تصور کنیم و به زحمت می‌توانیم به موضوع سیاسی منفردی بپردازیم بی‌آنکه به طور ضمنی یا صریح، موضوع آزادی آدمی را طرح کنیم.

 

در واقع؛ «علت وجودی» سیاست، آزادی است، و میدان تجربه‌ی آزادی، کنش است.

 

این آزادی،‌ درست ضد آزادی درونی است که آدمی معمولا برای فرار از اجبار بیرونی به آن می‌گریزد. تجربه آزادی درونی، غیراصیل است زیرا پیش‌فرض آن همواره این است که انسان از جهاتی که آزادی او را گرفته است دوری می‌گزیند و به درون خود، که کس دیگری به آن دسترسی ندارد، پناه می‌برد.

 

آزادی در زمینه سیاست پدیده‌ای مربوط به اراده نیست. در سیاست، انسان با «آزادی اراده»، با آزادی انتخاب که میان دو چیز معین، میان یک نیک و شر، داوری و انتخاب می‌کند سر و کار ندارد. اراده‌ی آزاد، انتخاب خود را به کمک انگیزه‌ای از پیش تعیین می‌کند که تنها کافی است به بیان درآید تا روند انتخاب را شروع کند.

 

« و به این سبب،

چون نمی‌توانم همچون عاشق

از این روزهای خوش دلربایی کنم

عزم کرده‌ام تبهکار شوم

و به خوشی‌های بی‌ارزش این زمانه نفرت ورزم.»

~شکسپیر

 

یعنی آزادیِ آفریدن چیزی که پیش از این، وجود نداشته است.

 

کنش برای آزاد بودن، باید از یک سو از انگیزه و از سوی دیگر از هدف برنامه‌ریزی شده به منزله‌ی نتیجه‌ای قابل پیش‌بینی، ‌آزاد باشد. این بدین معنی نیست که انگیزه و هدف در کنش‌ها اهمیت ندارند، این‌ها عوامل تعیین‌کننده‌ی هر کنش‌اند اما کنش فقط تا آن‌جا آزاد است که بتواند از این‌ها فراتر رود.

کنش تا آن‌جا که آزاد است نه پیرو عقل است و نه فرمان اراده را اجرا می‌کند، گرچه به هردوی این‌ها نیاز دارد اما از چیزی کاملا متفاوت سرچشمه می‌گیرد که می‌توان( به پیروی از تحلیل منتسکیو از اشکال حکومت)،‌ آن را یک اصل خواند.

اصول مانند انگیزه‌ها درونی عمل نمی‌کنند بلکه از بیرون الهام می‌گیرند. اصول، کلی‌تر از آنند که اهداف مشخص را توصیه کنند. اصل الهام‌بخش، (برخلاف عقل که مقدم بر کنش است و برخلاف فرمان اراده که کنش را آغاز می‌کند) در حین انجام کنش است که به طور کامل آشکار می‌شود. و آن‌جا که ارزشمندی داوری بی‌اعتبار می‌شود و توانمندی اراده کاهش می‌یابد، اصلی که الهام‌بخش کنش است چیزی از نیرو یا اعتبارش را از دست نمی‌دهد.

 اصل یک کنش برخلاف هدف آن، می‌تواند پیوسته تکرار شود، پایان‌ناپذیر است و به فرد یا گروه خاصی وابسته نیست.

 

آدمیان تا آن‌جا که دست به کنش می‌زنند، آزادند؛ نه پیش و نه پس از کنش.

باید میان آزاد بودن و از موهبت آزادی برخوردار بودن تمایز قائل شویم؛ زیرا آزاد بودن همان کنشگر بودن است.

 

آزادی در واژه‌هایی که می‌توان شنید، در کنش‌هایی که می‌توان دید، و در رخدادهایی که می‌توان بازگفت، به خاطرشان سپرد، به داستان بدل کرد و سرانجام در کتاب‌های بزرگ داستان تاریخ آدمی گنجاند، نمود مشخص می‌یابد.

 

 

-این نوشته برگرفته از فصل چهارم کتاب «میان گذشته و آینده»، با عنوان «آزادی چیست؟» از هانا آرنت است. 

۲ نظر
9
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
هرچه بادا باد
نوشته بعدی
کنش‌های تاریخی، فرایندهای خودکار و معجزه!

۲ نظر

کنش‌های تاریخی، فرایندهای خودکار و معجزه! | کوچ - شهلا صفائی ۶ دی ۱۴۰۱ - ۷:۱۴ ب٫ظ

[…] «آزاد بودن، همان کنشگر بودن است» […]

پاسخ
آزادی و خیانت به آزادی - آیزا برلین | کوچ - شهلا صفائی ۱۲ دی ۱۴۰۱ - ۳:۲۲ ب٫ظ

[…] آزاد بودن، همان کنشگر بودن است […]

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

بصیرت های بیهوده (نامه هایی به ایلیا)- عبدالحمید...

2 مرداد 1398

آزادی و خیانت به آزادی – آیزا برلین

12 دی 1401

فرمین موش کتابخوان – سم سوج

14 مهر 1397

تفکر نقادانه و خلاقانه

13 فروردین 1399

تفکر، سریع و کند – دنیل کانمن

1 تیر 1397

هوای قریه بارانی‌ست

29 مرداد 1402

باز هم بهار را به من هدیه دادی

29 اسفند 1395

دوباره از همان خیابان ها – بیژن نجدی

18 تیر 1397

هربار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند

17 فروردین 1399

هنر سیر و سفر _آلن دوباتن

21 خرداد 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.