اندیشههایت را به سالهای سال پیش پرتاب کن
به زمانی که در هر بامدادی زندگی بود.
شاید روزی فرا رسد
که شبها مانند آن بامدادها باشد.
و اگر میخواهی اندکی درنگ کنی
بگذار اندامهای دردناکت اندکی خستگی در کنند.
شب پیش روی تو علامت میدهد
و خودت میدانی که نمیتوانی دیر کنی
صدای پرندگان شب را میشنوی که تو را به نام میخوانند
اما نمیتوانی آسمان ناآرام را لمس کنی.
چشمهای دردناکت را ببند و به نامت گوش بسپار
بگذار فکر خستهات بیاساید، راه خویش در پیش گیر.
Throw your thoughts back many years
To the time when there was life in every morning
Perhaps a day will come
When the nights will be as on that morning
And if you want to stay for a little bit
Rest your aching limbs for a little bit
Before you the night is beckoning
And you know you can’t delay
You hear the night birds calling you
But you can’t touch the restless sky
Close your aching eyes beyond your name
Rest your weary head, be on your way.
پیش نوشت: آنانکه مرا میشناسند میدانند که چقدر پینک فلوید را دوست دارم و چه لحظات قشنگی را در خاطرهام به جای گذاشته.
مدتی قبل، که کمی زودتر به قراری در یکی از کتابفروشیهای موردعلاقهام رسیدم، طبق معمول شروع کردم به گشتن لابلای عنوانها و موضوعات.
خیلی اتفاقی (شاید هم نه!) این کتاب را پیدا کردم و در داشتنش تردید نکردم.
شعر بالا را از صفحهٔ چهلم این کتاب انتخاب کردم.
مشخصات کتاب:
ترانه های پینک فلوید
ترجمه م.آزاد-فرخ تمیمی
نشر ثالث
۴ نظر
اندیشه ات جایی رود آنگه ترا آنجا بردزاندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
… حضرت مولانا
تو مبین جهان ز بیرون، که جهان درون دیده ست
چو دو دیده را ببستی، ز جهان، جهان نماند…
.
.
سپاس جناب اردشیری از همراهیتون
نقد جدی که به پینک فلوید این سال ها هست اینه که از آرمان های خودش فاصله گرفته یعنی شما میای کار میدی بیرون ضد نظام سرمایه داری و این خودش دلیل محبوبیتت میشه و بعد سرمایه خودت از اون آدمهایی که داری نقدشون میکنی بیشتر میشه این خودش معنا زدایی میکنه از کاری که داری میکنی
با این حال پینک فلوید دهه ۷۰, ۸۰ و ۹۰ همیشه قابل ستایشه بهترین کاراشونم برای همون سال هاست
بگذار فکر خستهات بیاساید و راه خویش در پیش گیر.
کلا همه چیزو ساده فرض کرده. 🙂