باور دارم، تنها راه رهایی از درد و رنج ، “تجربه” ی آن است.
مادامی که در صدد “انکار” بر می آییم، دردی به مراتب بدتر را به جسم و جان خود وارد می کنیم.
کسانی که زندگی کردند ( نه آنانکه تنها زنده بودند ) به خوبی می دانند وقتی درد و غمی سخت تر به سراغمان می آید، آن قبلی ها رنگ می بازند.
حالا قسمت تلخ ماجرا از آن جا آغاز میشود که ما برای فرار از موقعیت دردناک فعلی، درد دیگری را انتخاب میکنیم؛ غافل از اینکه بدانیم این راه حل نیست و فقط تسکینی موقت است.
هنوز در کشمکش یک طلاق عاطفی هستیم، ولی به رابطه ی جدیدی پناه می بریم تا آن قبلی را فراموش کنیم و در دراز مدت، رنجی به لیست رنج هایمان اضافه میکنیم؛
چرا که فرار از تجربه نکردن درد و رنج، به مراتب رنج بیشتری ایجاد می کند و شاید به ظاهر و موقتاً کارساز باشد ولی اگر بدانیم خود را در چه مخمصه ی بزرگتری می اندازیم هرگز از حوالی اش هم عبور نمی کنیم.
بارها گفته ام برخی تصمیمات مقطعی مثل از چاله به چاه افتادن است.
به جایی میرسیم که تمام بدنمان درد می کند از تمام دردهایی که از آن فرار کردیم تا مبادا حسش کنیم؛
خواه خشم باشد خواه گناه، خواه عشق.
.
بعد از شب های طولانی طوفان و تگرگ، آسمانی صاف و پرستاره را شاهد خواهیم بود به شرطی که تلاش نکنیم مُسکنی مقطعی برای رنج هایمان بیابیم و بدانیم دردها هم همچون شادی ها ناپایدارند.
.
با رنج هایتان روبرو شوید،
دردهایتان را زندگی کنید و سپس آن را جا بگذارید و عبور کنید .
۲ نظر
شهلا جان سلام؛
امشب بعد از مدتها فرصت شد به کوچ که عنوان خیلی زیبایی هم داره سر بزنم. امیدوارم این خونه با فضا و محتوای مفید و دلنشینش کمک کنه تا دردهامون رو زودتر زندگی کنیم و رد بشیم. میدونم که کوچ به زودی سهمی از حال خوب من و خیلیهای دیگه خواهد داشت.
فاطمه خوشحالم که کوچ حس خوبی بهت داده، قطعا با وجود دوستانی چون تو، این حس برای من هم ماندگارتر خواهد بود. ?