در پست قبلی دسته تفکر، راجع به اهمیت تفکر نقادانه و چرایی این اهمیت باهم حرف زدیم. (چرا داشتن تفکر نقادانه مهم است؟)
از امکانهایی گفتم که تفکر نقادانه به ما میدهد مثل عمیقتر فکر کردن، سوالات بهتری پرسیدن، مستدل و ساده و شفاف حرف زدن، سیستمی تحلیل کردن و …
این بار کمی تعریفبازی میکنیم! در واقع این نوشته، گام شروعی است برای تحقق تمام آنچه در نوشته قبلی گفتم.
انتظار دارم هرچند در آغاز این مسیر هستیم ولی تلاش کنیم از همین لحظه، کمی بیشتر روی تعاریف، واژهها، جملات و مفاهیم حساس باشیم و با دقت بیشتری حرف بزنیم و بنویسیم.
چنین حساسیت و تمرینی، کمترین دستاوردش در مسیر یادگیری تفکر نقادانه، ایجاد مهارت تسلط کلامی، در روزهایی نه چندان دور خواهد بود.
ما تفکر نقادانه را با اسامی تفکر انتقادی و سنجشگرانهاندیشی نیز میشناسیم ولی از این پس سعی میکنم تنها از «تفکر نقادانه» به جای تمامی مفاهیم مشترک و مترادف، در بحثها استفاده کنم تا نوشتهها انسجام بهتری داشته باشند و ناخواسته باعث پراکندگی افکار و اندیشهها نشوم.
تفکر نقادانه از ترکیب دو کلمه تفکر(Thinking) و نقادانه(Critical) شکل گرفته است.
تفکر یا اندیشیدن، فعالیتی ذهنی است و زمانی مطرح میشود که ما با مسئلهای مواجه میشویم و تلاش میکنیم آن را حل کنیم.
کانت از جمله فیلسوفانی بود که دربارهی فکر بسیار به بحث پرداخته است. (میتوانید به کتاب سنجش خرد ناب سری بزنید).
نقادانه ریشه در نقد دارد. البته نقد و انتقاد باهم تفاوت دارند و قبلا در این باره گفتهام(+)
معادل انگیسی نقادانه، critical است و ریشه آن، Kritikos به معنی توانایی قضاوت کردن است.
در واقع نقاد کسی است که میتواند درست و غلط را از هم تفکیک کند و نقاط قوت و ضعف آن را تشخیص دهد.
خب تا اینجا با تعریف تفکر و نقادانه کمی آشنا شدیم. حالا بریم سراغ تفکر نقادانه:
تعاریف مختلف و متعددی از تفکر نقادانه وجود دارد. چون یک مفهوم تکبعدی نیست که به راحتی قابل توصیف و اندازهگیری باشد با این حال، چندین تعریف را با هم بررسی میکنیم:
تفکر نقادانه، یعنی تلاش در درست اندیشیدن برای به دست آوردن آگاهی قابل اعتماد در جهان.(+)
فیلسوفان یونان (سقراط، افلاطون و ارسطو)،
تفکر نقادانه را توانایی پرسش، سنجش و اندیشیدن دربارهی اندیشهها و ارزشها میدانستند.
ریچارد پل معتقد است:
تفکر نقادانه حالتی از فکر کردن دربارهی هر موضوع، محتوا یا مسئله است که فرد در آن، کیفیت تفکر خود را با برعهده گرفتن ساختارهای درونی تفکر و اِعمال استانداردهای عقلانی بر روی آنها بهبود میبخشد.
کتابهایی از ریچارد پل که در کوچ معرفی کردم:
چگونه سوگیریها و تبلیغات در رسانهها را تشخیص دهیم؟
جان دیویی هم که او را پدر تفکر انتقادی مدرن میدانند بر این باور بود که:
تفکر نقادانه، بررسی فعال، پایدار و دقیق یک باور یا صورتی مفروض از دانش است.
منظور او از فعال بودن یعنی اینکه ایدهها و اطلاعات از کس دیگری گرفته نشده باشد (یعنی فرد خودش فکر کند، سوال مطرح کند و به جمعآوری اطلاعات بپردازد.)
منظور از پایدار و دقیق بودن هم یعنی اینکه بدون فکر کردن دربارهی چیزی، به نتیجهگیری ناگهانی دست نزنیم.
به طور کلی
روند پویا و ماهرانه در تجسم، بهکارگیری، تحلیل، ترکیب و سنجش اطلاعات برای دستیابی به یک پاسخ و یا یک نتیجهگیری را تفکر نقادانه مینامند.(+)
تفکر نقادانه، توانایی تفکر و آنالیز با یک ذهن باز و منطقی، درک ارتباط منطقی بین ایدهها و در نهایت یک قضاوت منطقی است.
به قول رابرت انیس-یکی از معروفترین کسانی که به رشد تفکر نقادانه کمک کرده- تصمیمگیری جزئی از این تفکر محسوب میشود
او میگوید:
تفکر نقادانه، تفکری منطقی است که بر تصمیم گرفتن دربارهی اینکه چه چیزی را باور کنیم یا انجام دهیم تمرکز دارد.
اساساً تفکر نقادانه مستلزم استفاده از توانایی اندیشیدن است و کسی که چنین مهارتی دارد باید به جای دریافت منفعلانه اطلاعات، یک فراگیر فعال باشد.( هرچقدر ما به اندیشیدن خود توجه کنیم از تفکر سطحی و ناخودآگاه به سمت عمیق شدن خواهیم رفت.)
صاحبان تفکر نقادانه به جای پذیرش بیچون و چرای ایدهها و نظریات، آنها را زیر سوال می برند.
این افراد در شناسایی، آنالیز و حل مسائل مختلف به طور سیستماتیک عمل میکنند و به احساس درونی یا غریزه خود وابسته نیستند.
این شیوهٔ رویکرد به موضوعات را با صفت تحلیلی هم توصیف میکنند.
در واقع میگویند تفکر نقادانه، نوعی تفکر تحلیلی است، یعنی موضوع را باز میکند، اجزای آن را یکی یکی میسنجد و در ادامه، شیوهٔ ترکیب آنها را بررسی میکند. کاری که در دوران باستان، ارسطو میکرد.
در نوشتهی بعدی با شما از مسیر تاریخی و سیر تکامل تفکر نقادانه خواهم گفت.
تصویر: (+)
۴ نظر
[…] پیشنوشت: در دو نوشته قبلی از سری مطالب تفکر نقادانه، از چرایی اهمیت این مهارت گفتم و از امکانهایی که در اختیار ما قرار میدهد. (+) سپس کمی تعریفبازی کردیم و آن را از زبان اندیشمندان مختلف شنیدیم.(+) […]
دوتا سوال پیش اومد که احتمالا جوابهای طولانی داره اما جواب کوتاه هم برای من کفایت میکنه 🙂
– ریچارد پل از «اعمال استدلال عقلانی» استفاده کرد، اگه تفکر نقادانه نسبت به استدلال عقلانی داشته باشیم بیراهه رفتن هست؟
– اگه بخوایم چیزی رو بسنجیم بحث اخلاق هم احتمالا اهمیت پیدا میکنه، باید صرف نظر کنیم از اخلاق تا سنجش درستتری داشته باشیم؟ (چون فکر میکنم اخلاق به احساسات درونی و غریزه وابستهست و فرد نقاد باید به این دو توجه نکنه)
[…] این نوشته، از سری مطالب تفکر نقادانه، قصد دارم از ششمین ویژگی یک متفکر نقاد – پشتکار فکری […]
[…] این نوشته، از سری مطالب تفکر نقادانه، قصد دارم از هفتمین ویژگی یک متفکر نقاد – اطمینان به […]