مثلا تصور من این است که «مجید، آدم خوبی است.» بر همین اساس، تمایل دارم باور کنم که « مجید، باهوش هم است.». یعنی تصور کلی من از مجید، روی ارزیابی من از ویژگیهای فردی او اثر گذاشته است.
یک نمونۀ دیگر از اثر هالهای، تصور کلی ما از سلبریتیها و افراد مشهور است.
از آنجایی که آنها را جذاب، موفق و اغلب دوستداشتنی میبینیم، تمایل داریم آنها را باهوش، مهربان و بامزه هم ببینیم.
اکنون سوال اینجاست که:
یکی از مسائلی که در این موضوع نقش تعیینکنندهای دارد «جذابیت ظاهری و فیزیکی» است.( شاید به همین دلیل است که اثر هالهای با عنوان «استریوتایپ جذابیت فیزیکی» هم شناخته میشود.)
حتی مطالعهای انجام شد و نشان داد که احتمال کمتری وجود دارد که اعضای هیئت منصفه باور کنند افراد جذاب به رفتارهای مجرمانه متهم هستند.
با این وجود، استریوتایپ جذابیت، میتواند یک شمشیر دولبه باشد.
اثر هالهای نه تنها میتواند بر چگونگی رفتار معلم با دانشآموز تأثیر بگذارد، بلکه میتواند بر چگونگی درک دانش آموزان از معلمان هم تأثیرگذار باشد. «زمانی که یک معلم به عنوان فردی صمیمی و دوستانه دیده میشود، دانشآموزان نیز او را جذابتر و دوست داشتنیتر میبینند.»
گاهی پیش میآید که این دوخطا باهم اشتباه گرفته میشوند.
به عنوان حرف و نکته پایانی؛
دفعهی بعد که خواستید فردی را ارزیابی کنید (خواه کاندید ریاست جمهوری باشد که قرار است به او رأی بدهید، یا بازیگر سینما که قرار است فیلمش را تماشا کنید)، به این دقت کنید که چقدر تصور کلی شما از افراد، روی قضاوتهایتان سایه انداخته است.
مثلا به این فکر کنید که آیا تصور اولیهای که از کاندیدتان به عنوان یک سخنران خوب و زبده در ذهنتان نقش بسته است، میتواند به این منجر شود که احساس کنید آن فرد، باهوش، مهربان و سختکوش است؟
یا اینکه فلان بازیگر که خیلی هم خوشتیپ و خوشصداست، ممکن است باعث شود فکر کنید بازی خوبی هم دارد؟
آگاهی از اثر هالهای، اگر چه میتواند مفید باشد و از حجم خطاهای شناختی ما کم کند، اما به هرحال باید توجه داشت که رساندن این تأثیرها به صفر، بسیار دشوار خواهد بود.
منبع نوشته: (+)
تصویر: (+)
۱ نظر
[…] قبلا در مورد جذابیتهای فیزیکی و اثر هالهای صحبت کردم. واقعیت این است که جذابیت فیزیکی افراد حتی بر […]