سال گذشته همین روزها بود که گفتگویی در بستر اینستاگرام با رضا غیابی عزیز داشتیم.
گفتگو با او همیشه برای من مملو از حس خوبِ آموختن بوده. رضا شنوندهی خوبیست. اتیکت هر فضایی را به خوبی میشناسد و با حضور فعال و هوشمندانهاش، جریانسازیهای مفیدی میکند. بیش از یکسال میگذرد از نخستین باری که با هشتگ «نخبه کیست؟» مردم را واداشت به بازتعریف تمام آنچه سالها در ذهنشان جا خوش کرده بود و یا اساسا به فراموشی سپرده شده بود. پس از آن «مبارزه با لمپنیزم»، یکی از صدها دغدغهاش شد که آراستگیاش بیاینکه حتی کلامی بر زبان بیاورد، گواه جنگی دائمی با جماعتیست که ژندهپوشی و گستاخی را تشویق میکنند.
خلاصهی کلام اینکه رضا به معنای واقعی یک «فرصتآفرین» است. سال گذشته که در قرنطینهای جدی به سر میبردیم هرشب با متخصصین و نخبگان بسیاری گفتگو داشت و چهها که نیاموختیم!
و من با اینکه نه متخصصم و نه نخبه، شادمانم که یکی از این فرصتها متعلق به من بود.
در این گفتگوی حدودا یکساعته، از گذشته و ذهن داستانگوی بشر گفتیم، به عصر حاضر رسیدیم و در مورد مفاهیم و موضوعاتی چون خبر، شایعه، شبکههای اجتماعی، تأثیر هرروزهی اطلاعات و اخبار روی مغز، نحوه کارکرد و تغییر مدارهای مغزی و مسیرهای عصبی، اثر اطلاعات روی توانایی تحلیل، پرسشگری و تفکر حرف زدیم و در نهایت گفتگویمان را با ارائه راهکار و پاسخ به پرسشهای دوستانمان به پایان بردیم.
ببینیم:
اخبار و اطلاعات چه تأثیری روی مغز میگذارند؟
۲ نظر
نمیدونم این جمله رو کجا شنیدم:
اخبار چرک نویس تاریخ هستند
…
و ما از خوندن چرک نویس ها چیز زیادی نصیبمون نمیشه و فقط وقت تلف کردنه
…
به همین دلیل هرچند خوندن اخبار گاهی برام جنبه تفریح و بالانگه داشتن هیجان داره،اما بیشتر
ترجیح میدم به چرک نویس ها توجه زیادی نکنم
چه تعبیر جالبی علی عزیز. بهش فکر نکرده بودم.