پیش نوشت: اگر به من بگویند موظفی فلان کار را در بازه ی زمانی مشخصی انجام بدهی، ممکن است بهترین کار را تحویل دهم ولی همان بهترین، برایم حکم شکنجه آور ترین کار را داشته. چون برچسب “وظیفه” خورده و برحسب زور و اجبار بوده نه باب میل من! داشتم فکر می کردم این موضوع از چه نشأت می گیرد و آیا بیماری ناشناخته ای ست که باید در جستجوی ریشه ی روانی اش باشم؟ یا لجبازی کودکانه ای ست که دیگران می گویند؟ البته الان هم که این متن را می نویسم موظف به خواندن یک کتاب تخصصی در فضایی خشک و رقابتی بودم ولی برای فرار از آن فضا، نوشتن این متن را در کوچ و میان درختان در پارکی زیبا، اولویت قرار دادم!
“برای نوشتن این مطلب چند مقاله راجع به Procrastination یا “به تعویق انداختن” مطالعه کردم که مهمترینش این مقاله ی وال استریت ژورنال است که از تحقیقاتش در این متن استفاده کردم. ”
.
کسانی که این واژه را می شنوند، در وهله ی اول، این موضوع به ذهنشان متبادر می شود که افرادیکه عادت به تعویق و تأخیر و تعلل و اهمال در انجام کارها دارند، مشکلشان “مدیریت زمان و برنامه ریزی” ست. باید بگویم نه؛ اتفاقا بسیاری از آن ها مهارت بسیاری در برنامه ریزی دارند پس این دو موضوع، ربطی به همدیگر ندارند!
بسیاری از افراد تعویق را به صورت مزمن با خود دارند بطوریکه در بخش های مختلف زندگی شان می توان آن را مشاهده کرد. کسانی که برای تنظیم یک قرار دوستانه، آن را به دیگران می سپارند، برای پاسخ به یک ایمیل دو روز وقت صرف می کنند، اگر سوالی از آنها پرسیده شود، همیشه “فردا” زمان مناسب تری برای پاسخ است، اگر کاری از آنها خواسته شود معمولاً دیگران را منتظر می گذارند و یا زمان بیشتری از آنها می خرند و …
طبق گزارشی که در این مقاله آمده بود، به عقیده ی محققان، اگر به تعویق انداختن کارها به صورت عادت در بیاید یک استراتژی احساسی برای کنترل استرس است و می تواند موجب بروز مشکلاتی در روابط شخصی و شغلی فرد شود.
به تعویق انداختن، یعنی به تأخیر انداختنِ داوطلبانه ی کار، علی رغمِ اطلاع از عواقب منفی آن در آینده. کسانی که انتخاب میکنند کارهایشان را با تأخیر انجام دهند، یک خوشی دراز مدت را قربانی یک شادی و آرامش زودگذر و لحظه ای می کنند. البته به عقیده ی دکتر پیچل ( استاد روانشناسی دانشگاه کارلتون)، این یک تأخیر خودخواسته بر اساس یک تصمیم منطقی ست. ” ما تسلیم می شویم تا حس خوبی داشته باشیم.”
این نوع رفتار، در نهایت موجب حس بدی در فرد میشود و ممکن است او را ترغیب به جبران خسارت اخلاقی کند. یعنی فرد کاری را به تعویق می اندازد و به جای آن کاری می کند که به او حس خوبی بدهد و در نهایت درد این خود فریبی را با خود حمل می کند.
ما آدم ها متاسفانه خودفریب های قهاری هستیم آنچنان خود را به خواب می زنیم که هیچ قدرتی، توانِ بیدار کردنمان را ندارد!
به قول “پیپ گارجری” در رمان “انتظارات بزرگ ” چارلز دیکنز :
“تمام حقّه بازهای عالم در مقابل خودفریب ها، هیچی نیستند.”
حالا کسانی که عادت به تعویق دارند در فریب خود نیز، از دیگران پیشی می گیرند و مدام در کارهایشان تغییر اولویت می دهند و هزاران دلیل برای توجیه آنها دارند.
خود این افراد در مورد علت رفتارشان، تصورات غلطی دارند.
گمان میکنند میخواهند کار را بدون نقص انجام دهند. ولی به تعویق انداختن، ارتباطی با کمال گرایی ندارد و به تکانشگری برمیگردد.
تکانشگری یعنی: “تمایل به انجام عمل به صورت ناگهانی و انگیزشی”
✅ کسانی که تکانشگری پایینی دارند، “اضطراب” عاملی ست که باعث میشود کار را سریع تر شروع کنند
✅ و کسانی که تکانشگری بالایی دارند، ” اضطراب” باعث میشود اصلاً هیچ کاری انجام ندهند! چون قادر به مدیریت احساسات شدید نیستند.
البته نمیشود به طور قطع گفت اینها در شرایط پراسترس از کیفیت کار مطلوب تری برخوردار خواهند بود.
این الگوی رفتاری نادرستِ به تعویق انداختن کارها، ژنتیکی و موروثی نیست بلکه به مرور در ما شکل می گیرد. زمانی که کودک هستیم و بشدت رفتارهای ما کنترل می شود و نظم و منظم بودن بیش از هرچیزی اولویت دارد و هر فعالیتی در زمان مخصوص به خودش باید انجام شود، در زمان بزرگسالی به احتمال قوی به این عادت یا بیماری دچار میشویم. در حالیکه نیازمند این بودیم که رنج و لذت و خوشی و درد را در سطوح مختلف تجربه کنیم و از حداقل اختیارات و قدرت ها برای انجام کارهایمان برخوردار باشیم.
چنین افرادی به افسردگی و اضطراب دچار می شوند و از بی خوابی رنج می برند و از سلامت روانی کمتری برخوردار خواهند بود.سیستم بدنی ضعیف تری دارند و بیشتر بیمار می شوند.
از طرف دیگر افرادی که عادت دارند کارهایشان را به تعویق بیندازند دچار نزدیک بینی زمانی می شوند. یعنی نمی توانند مثل آدمهای دیگر، تأثیر کارها و انتخاب ها و تصمیماتشان را روی آینده به طور روشن و واضح ببینند.این افراد درباره ی آینده ی خود، دیدِ انتزاعی دارند و ارتباط عاطفی کمتری با خود در زمان آینده دارند. مهمترین دلیلِ این نزدیک بینی زمانی، میزان بالای استرس است که باعث می شود بیشتر روی دغدغه های زمان حال تمرکز کنند ، نه روی مشکلات آینده.
.
پی نوشت:همانطور که گفتم به تعویق انداختن کارها یک استراتژی احساسی برای کنترل استرس است. در مورد نحوه ی کنترل این استرس و درمان عادت به تعویق انداختن، در پست بعدی صحبت خواهم کرد.