برخورد غیرمنتظرهی من با این جهان،
زخمی بر روحم به جای گذاشت
که هیچگاه التیام نیافت.
این زخم، یادبودی است که احتمالا
در رفتنِ غیرمنتظرهام از این دنیا،
برجای خواهم گذاشت…
پینوشت: برای آیندگانی که در همین شبهای بیخوابی، در عمق هیاهوی سکوت، زندگی اصلیشان، برای یک تسلسل باطل دیگر، آغاز میشود.
پاییز ۱۳۹۶
۴ نظر
چه شعر عمیقی حیف که آدم برای این شعر های عمیق باید روحش رو عمیقأ خراش بندازه
صادق عزیز…🙏🌻
دیروز یه لغت آلمانی یاد گرفتم که میخوام با شما به اشتراک بزارم.
جهانرنجوری یا درد جهان ( Weltschmerz) اصطلاحی است که مفهومی در ادبیات آلمانی.
حالتی که فرد با فهم جهان فیزیکی متوجه میشه امکان رسیدن به آنچه میطلبه، نداره. رنجی حاصل از درک اینکه وضعیت جهان تو رو به مراد دلت نخواهد رساند.
هرچند نمیتونم تلفظش کنم(!) ولی چقدر بهنظرم به جا اومد این مفهوم.
ممنونم ابی 🌻