کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

خوش‌بینی غیرواقع‌بینانه و نقدغیرسازنده- ابزار خودفریبی این روزهای دشوار

8 مرداد 1397
خوش‌بینی غیرواقع‌بینانه و نقدغیرسازنده- ابزار خودفریبی این روزهای دشوار

امروز با نوشته‌ای از یکی از دوستانم مواجه شدم که در مقام کارشناس رسانه و کسی که دغدغه‌های فلسفی را به خوبی می‌فهمد؛ فردی را که سال‌هاست دغدغه رشد مهارت‌های فردی دارد و عموماً هم آدم بی‌حاشیه‌ای‌ست بخاطر جستجوی راه‌های امید در این سیل ناامیدی، به باد انتقاد گرفته بود.
به این فکر کردم که این‌روزها که مرز امنیت را هم رد کرده‌ایم و در بحرانی که هرلحظه شدیدتر می‌شود دست‌وپا می‌زنیم اساساً چه کسانی به دنبال امیدواری‌اند؟

به اعتقاد من اینان دو دسته‌اند:

یا کسانی‌اند که حالشان بسیار خوب است و چیزی تکانشان نمی‌دهد و وضعیت اقتصادی اگر روی خط قرمز و هشدار هم باشد، برایشان چندان تفاوتی ندارد و احساس امنیت دارند. بنابراین می‌توانند برای دیگران نسخه‌های امیدوارانه بپیچند.

یا کسانی‌اند که اساساً چیزی برای از دست‌دادن ندارند. این دسته از آدم‌ها برای بقا، بیش از «پول» به خوش‌بینی‌ غیرواقع‌بینانه و یا «توهمات شیرین» نیاز دارند که حداقل ذهنشان را از گرسنگی نجات دهند.

نهایتاً با خودم به این نتیجه رسیدم نه این دو دستهٔ امیدوار منفعل، و نه آن منتقدان دغدغه‌مند، هیچ‌یک نقش سازنده‌ای در آینده‌ی این کشور نمی‌توانند داشته باشند.

گروه‌ امیدواران منفعل، از این جهت که دیگران را تنها به خواب بیشتر دعوت می‌کنند بی‌آنکه قدمی رو به جلو بردارند.

و گروه نقادان بی‌هنر هم، از این جهت که اگر کار مهمتری داشتند و یا صلاحیت نقد داشتند و یا صدایشان شنیده می‌شد دست به نقدکردن این اندیشه و انتقاد از فلان رفتار نمی‌زدند.

مردمی هم که در این دو گروه نیستند یا کسانی‌اند که همه‌چیز را رها می‌کنند و می‌روند بی‌آنکه بدانند هرجای دنیا که باشند با اعتبار کشورشان سنجیده می‌شوند.

یا کسانی‌اند که محکوم به فنا هستند و دیگر توانی برای جنگیدن ولو برای بقا ندارند.

و یا کسانی هرچند انگشت‌شمار که فهمیده‌اند وقتی نه امیدواری منفعل، کاری از پیش می‌برد و نه نقد غیرسازنده؛ به فکر رشد فردی‌ و اصلاح‌ و حرکت‌های رو به جلو باشند حتی به قدر یک قدم.
اینان به جای موج‌سواری‌های مجازی و حواس‌پرتی‌های رسانه‌ای و خودفریبی‌های بی‌دوام، از هرفرصتی برای یادگیری و رشد استفاده می‌کنند که حداقل فردایی که می‌دانند دیر یا زود از راه خواهد رسید بی آنکه نقش تعیین‌کننده‌ای در تغییرساختار و یا اصلاح آن داشته باشند، لااقل عقب‌گرد نداشته باشند.
اینان پذیرفته‌اند وقتی برخی اتفاقات، تاثیرگرفته از عوامل بیرونی‌ست؛ حداقل از نظر درونی، قوی باقی ‌بمانند و ناآگاهانه بازیچهٔ گیمیفیکیشن‌های قدرت نشوند.

آنچه این سال‌ها آموختم این است که تلاش کنیم دستاویز شعارها و حرف‌های پوچ آدم‌ها نباشیم. یادمان باشد:

برای ایجاد تغییر نمی‌توان در پس پرده نهان شد. باید به میدان آمد و همرنگ مردم شد.
نمی‌توان نسخه‌های از پیش‌تعیین شده و غریب پیچید، باید همان‌ها را زندگی کرد.
نمی‌توان تمام اعتمادها را یکجا از بین برد و امید به همراهی در شرایط دشوار داشت.
نمی‌توان خودخواه و خودمحورانه همه چیز را برای خود کنار گذاشت و لباس همدلانه برتن کرد.
برای ایجاد تغییر، اول باید با خود به توافق رسید؛ پس از آن با مردم، بعدش با اطرافیان کارشکن و چندرو. آن‌وقت می‌شود امید داشت که به حل بحران پرداخت و راهکارهای واقعی ارائه داد.

اجازه‌ ند‌هیم با سوزاندن وقت و امید و ذهنمان، آینده و رویاهایمان را بسوزانند.
هیچ قدرتی، تأکید می‌کنم هیچ قدرتی، نمی‌تواند رویاهای آدمی را از او بگیرد و مردم بی‌رویا، مردگانی بیش نیستند هرچند صورتشان را به لبخندهایی تصنعی کش دهند!
آدمی که رویایش را می‌فروشد از آنکس که برای سیرکردن شکم فرزندانش تن‌فروشی می‌کند، فقیرتر است.

۵ نظر
16
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
روانشناسی نفوذ – رابرت چالدینی
نوشته بعدی
هنوز آلیس – لیزا جنوا

۵ نظر

شروین صفائی ۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۳ ب٫ظ

هیچ گروهی به اندازه آن گروه انگشت شمار، دغدغه عملگرایی،رشد و حرکت رو به جلو را ندارد

القای امید کاذب به همان میزان کشنده و سم است که نقد بی‌محابا و زدن زیر میز بازی به هر قیمت

باید از این دوگانه‌های پوچ رها شد و به فکر ساختن و حرکت رو به جلو بود.چه درساحت فردی چه اجتماعی.

پاسخ
صادق ۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۷ ب٫ظ

تو این شرایط هر کاری هم بکنی فرار به جلو محسوب می شه یک این که هیچ کس نمی دونه فردا چه شکلیه و دو این بحران های اساسی این کشور تازه شروع شده و من نه توی نظام سیاسی و نه توی اپوزیسیون شناخته شده ندیدم کسی رو که توان و اراده لازم برای حل بحران داشته باشه

پاسخ
سمیه ۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۹ ب٫ظ

ایستاده روی دیواری سست که هر لحظه هراس از فروریختن دارد.یک سو آتش یک سو دریا.

این است حس این روزهای ما!

پاسخ
سجادسلیمانی ۱۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۹:۴۶ ق٫ظ

شهلا جان، چقدر این روزها به این حرفهای امیدوار کننده و راهنما در شرایط بحرانی احتیاج داریم.

 

من هم چند روز قبل یک فایل صوتی در رادیو مدیریت زمان منتشر کردم اما به نظرم تفکیک و دسته‌بندی تو از آدم‌ها بسیار بهتر بود. چرا که من بهتر میفهمم در کدام دسته باشم یا نباشم.

ممنون ازت که فکر میکنی

و با ما به اشتراک میگذاری.

م

پاسخ
احسان ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ - ۹:۴۶ ق٫ظ

فکر می‌کنم برای کسی که بخواهد اقتصاد را بسازد و بهره‌برداری نماید ، این دلخوشی‌ها کمی غیرواقع‌گرایانه است.

برای همین ، کسی که بخواهد کاری را انجام دهد ، راهش را پیدا می‌کند و کسی که نخواهد کاری انجام دهد ، بهانه‌اش را.

این حرف از نمی‌دانم کی بود. 😊

 

😊🌷🌷🌷 فوق‌العاده بود.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها

9 بهمن 1400

فلو شدن – نهایت رضایت و شادی

14 فروردین 1399

مسافر

12 اسفند 1401

کوله باری از امّاها و چراها…

28 مرداد 1396

یار شیرین

15 شهریور 1401

باید هرشب، روی رازی پرده بندازم که نیست.

24 تیر 1396

هنر همدلی کردن

3 اردیبهشت 1396

تلاش کن و امیدوار باش

15 شهریور 1397

ما را به سخت‌جانی خود،‌ این گمان نبود!

16 دی 1398

گاهی دیوانه بودن یادم می رود…

6 دی 1397

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.