کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

توهمِ آگاهی

18 شهریور 1396
توهمِ آگاهی

ما در توهمی سراب گونه غوطه وریم.

تماماً شبیه سرگشتگانی شده ایم در دل بیابان،

که در جستجوی یک خواب بیدارگونه می دویم و نمیرسیم.

خوابی خوش که در بیداری می بینیم ولی ماهیتی عبث و پوچ دارد.

خواب دو عاشق که بهم می رسند.

خواب فقیری که سر سفره ای نشسته و غذای گرم میخورد.

خواب آن کودک کار که در زمستان، کنار بخاری آرام خوابیده.

اینروزها، چشم ها نیز دروغ می گویند و ما از شنیدنش لذت می بریم

گویی در این سراب، جور دیگر، امید نجات نیست.

امید بسته ایم به فردای نیامده در افقی مرموز و دوردست

و از “اکنون” غافلیم.

“امروز”، اینجا در کنار ماست ولی ما باید بدویم و نرسیم و

هی دورتر و دورتر شویم.

میان دو سراب، خسته و سرگردان، نفس زنان، تلاش می کنیم

برای نرسیدن هایی شکوهمندتر!

گاه میترسم

میترسم این توهم از اینی که هست دردناک تر شود

آنجا که مجبور شویم دروغ را حقیقت بپنداریم

نیستی را هستی

واهی را امید

تاریکی را روشنایی

از کجا معلوم؟

شاید توهم و سراب و فریب، همین جا و اکنون باشد.

کسی چه می داند اگر دلخوش به این توهم ها نبودیم چه میشد؟ …

۱ نظر
3
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
رنجِ پرسش های بنیادین
نوشته بعدی
چرا مدتی نبودم

۱ نظر

احسان ۶ آذر ۱۳۹۹ - ۴:۱۶ ب٫ظ

اصطلاحاتی که ما در اجتماع آنها را می‌آموزیم ، اکثرا وهمی از مفهوم اصلی کلمه بوده‌اند و هستند و ما اینگونه آنها را از مردم آموخته‌ایم.
و زمانی که به واقعیت مسائل می‌نگریم ، آنها را نمی‌یابیم؛ بلکه وهمی را میابیم که ما را به زانو در آورده است.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

ساده ها سطحی نیستند.

12 اسفند 1395

«بازی با کلمات»: راهی برای افزایش تسلط کلامی

13 فروردین 1397

محمود دولت‌آبادی – هویت ادبیات ما

10 مرداد 1395

چطور استرس را شکست دهیم؟

11 اردیبهشت 1396

آسمان تو چه رنگ است امروز؟

12 آذر 1399

قضاوت، نوعی خودافشایی ست.

31 فروردین 1396

یا باید زیست و یا به زیستن اندیشید!

13 اردیبهشت 1397

عقل و جنون

3 بهمن 1398

من از نزدیک بودن های دور می ترسم.

26 بهمن 1395

درون خویشتن

15 بهمن 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۱)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۵)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز
  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در هوای قریه بارانی‌ست
  • ابی در هوای قریه بارانی‌ست
  • سمیه در هوای قریه بارانی‌ست
  • هوای قریه بارانی‌ست | کوچ - شهلا صفائی در با چتر شکسته در باران – احمدرضا احمدی
  • محمد رضا در جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • دامون در جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • صادق در جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ | کوچ - شهلا صفائی در فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • ابی در فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • شهلا صفائی در حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.