کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

آه از آن رفتگان بی‌برگشت

26 فروردین 1399
آه از آن رفتگان بی‌برگشت
شبم از بی‌ستارگی، شب گور
در دلم پرتو ستاره‌ی دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شب‌خوان که با دلم می‌خواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی‌برگشت…
.
.

این شعر، بریده‌ای از شعر سماع سوختن اثر جاودان هوشنگ ابتهاج است.
یک دقیقه از آن را با صدای استاد بشنوید..
.
.
پی‌نوشت: هفته گذشته،‌ شعر ارغوان ابتهاج را باهم خواندیم.(+)
۲۳ نظر
112
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
آیا ما مغزی اجتماعی داریم؟
نوشته بعدی
ارتباط اندازه مغز اجتماعی با گروه‌های اجتماعی و رژیم غذایی!

۲۳ نظر

علیرضا ۲۶ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸ ب٫ظ

امیدوارم همیشه و همیشه و همیشه زندگی سر سازگاری و روی خندان براتون هدیه داشته باشه

پاسخ
شهلا صفائی ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۵ ق٫ظ

ممنونم علیرضا جان 🌻

پاسخ
علی یکانی ۲۷ فروردین ۱۳۹۹ - ۲:۱۴ ق٫ظ

تا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است

تو بهار دلکشی و من چو باغ
شر و شوق صد جوانه با من است

یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است

ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه‌ی شبانه با من است

پاسخ
شهلا صفائی ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۶ ق٫ظ

مرسی از این انتخاب خوب 🌻😊

پاسخ
آرشیدوک ۲۹ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۱ ق٫ظ

کنده‌ پیر آتش اندیشم

آرزومند آتش خویشم

پاسخ
شهلا صفائی ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۷ ق٫ظ

بیت بی‌نظیریه و پایان فوق‌العاده‌ای برای شعر سماع سوختن رقم زد…
ممنونم از شما 🌻

پاسخ
پارسا حق رنجبر ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ - ۷:۴۸ ق٫ظ

فقط :
…ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردیست در این سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آنهمه گفتند و نکردند
یارب!چقدر فاصله دست و زبان است؟
خوب میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است…

جورهء با احوال این روزهایمان
روزهایتان

پاسخ
شهلا صفائی ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ - ۲:۲۲ ب٫ظ

دردی‌ست در این سینه که همزاد جهان است…

ممنونم پارسای عزیز

پاسخ
باقر ۱۷ آبان ۱۳۹۹ - ۰:۲۵ ق٫ظ

سلام
نه میشه چیزی گفت نه میشه چیزی نوشت مگه میشه کلام شعر انقدر نافذ باشه کدام بیت این شعرو میخوای بگی خوبه همش عالیه چندین مرتبه این شعر خوانی و گذاشتم و دارم گوش میدم و اشک از چشمانم جاری ممنون خانم شهلا ..

پاسخ
فاخر ۱۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۰:۳۸ ق٫ظ

آه از آن رفتگان بی برگشت…😔

پاسخ
نازی ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۵ ب٫ظ

انشالله که استاد همیشه سلامت باشند

پاسخ
احسان ۳۱ تیر ۱۴۰۰ - ۹:۵۷ ب٫ظ

بسیار زیباست

پاسخ
یلدا ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱:۵۹ ق٫ظ

میخواستم متن شعر رو اصلاح کنم استاد میفرمایند: در دلم “پرتو” ستاره دور
ممنون بسیار لذت بردم

پاسخ
شهلا صفائی ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۷ ق٫ظ

اصلاح شد ممنونم:)

پاسخ
امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۷ ق٫ظ

[…] آه ای رفتگان بی‌بازگشت… […]

پاسخ
Zeta ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۴ ب٫ظ

آن مرغ شبخوان که با دلم میخواند/ رفت و این آشیانه خالی ماند 🤍

پاسخ
شهلا صفائی ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۸ ب٫ظ

آه از آن رفتگان بی‌برگشت…

پاسخ
الهه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۳:۴۶ ب٫ظ

همین یارمانده بود هنوز. داغ فقدانش بر جان، چگونه توانیم برکشی‌ام.

پاسخ
شهلا صفائی ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۶ ب٫ظ

به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد
که باز کشتی ما در میان غرقاب است…

پاسخ
یار شیرین | کوچ - شهلا صفائی ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۳ ق٫ظ

[…] آهوان گم شدند در شب دشت آه از آن رفتگان بی‌برگشت… (+) […]

پاسخ
njmh ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۷:۴۹ ب٫ظ

اه از ان رفتگان بی بازگشت

پاسخ
آزاده ۲۵ آبان ۱۴۰۱ - ۰:۴۹ ق٫ظ

شبم تاریک

رهم باریک و دوره
تو نیستی خونه ی من سوت و کوره….‌

پاسخ
آریا ۲۶ آذر ۱۴۰۱ - ۷:۰۱ ب٫ظ

آه چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

دردها همچون شادی ها ناپایدارند.

7 بهمن 1395

من از این آدم ها می ترسم…

2 مرداد 1396

آدمی چاره ای جز امید ندارد

1 اسفند 1398

انتظاری که به استثمار رسید

13 آبان 1398

یا باید زیست و یا به زیستن اندیشید!

13 اردیبهشت 1397

فاصله گرفتن لزوماً به معنای انزوا طلبی نیست.

14 فروردین 1396

درد جاودانگی

30 بهمن 1395

رابطه ی نامبارک مرید و مرادی

9 بهمن 1395

شاید امروز،‌ پایانش باشد…

3 بهمن 1400

کنش‌های تاریخی، فرایندهای خودکار و معجزه!

6 دی 1401

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۰)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۰۸)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
  • هنر در عصر ظلمت
  • نامهٔ روبر دسنوس به یوکی (۱۹۴۴)
  • سفرها قابله‌ی افکارند…
  • پناه بر خیال
  • سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • میعاد در لجن

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • صادق در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • ابی در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات | کوچ - شهلا صفائی در با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سمیه در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • ابی در هنر در عصر ظلمت

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.