کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

Sunk Cost

17 بهمن 1395
Sunk Cost

در کسب و کار اصطلاحی داریم به نام (Sunk Cost (effect
که ترجمه شده: اثر هزینه ی ریخته شده.
و زمانی اتفاق می افتد که ما روی کار یا چیز مشخصی سرمایه گذاری می کنیم و حتی اگر توجیهی برایمان نداشته باشد، سعی می کنیم آن را ادامه دهیم چون از نظر روانی، خود را به آن پایبند می دانیم.
مصداق این را نه تنها در زندگی شغلی که در زندگی شخصی نیز بسیار دیده ایم.
مثل زمانی که تصمیمات گذشته مان، باعث سوگیری رفتار و انتخاب های امروزمان می شود.

 

✅ فیلم “زیر یک سقف دودی” را در جشنواره دیدم.
داشتم به این فکر میکردم که چقدر زیادند خانواده هایی که دچار طلاق عاطفی می شوند ولی بخاطر سرمایه گذاری ای که چندین سال در زندگی مشترکشان داشته اند حاضر به جدا شدن نیستند چون هزینه ی فعلی( اعم از آبرو، اعتبار، نقاب، حرف دیگران، بچه و غیره) انقدر برایشان زیاد هست که فکر بیرون آمدن از جایی که به آن تعلقی نداشتند را نمی کنند و در عوض در دراز مدت هزینه های روانی خیلی بیشتری به خود و اطرافیان تحمیل می کنند.

 

✅ سال هشتاد و هشت که دانشجو بودم یکسال نخست را در خوابگاه بودم و بین آدم هایی از فرهنگ های مختلف و تیپ های رفتاری گوناگون.
به عنوان مثال دیگری برای sunk cost میتوانم از برخی خوابگاهیان بگویم. بعد از روزها سر و کله زدن با درس و کلاس تصمیم میگرفتند آخر هفته در رستورانی دور هم غذا بخورند،ماجرا اینگونه آغاز میشود:

برای غذا مثلا بیست هزار تومان پرداخت می کنند ولی به محض اینکه اولین قاشق غذا را در دهان میگذارند متوجه میشوند اصلا دوست ندارند و مزه اش آن چیزی نیست که متصور بودند. ولی بخاطر این بیست هزارتومان حاضر میشوند تا آخرین قاشق غذا را به زور هم که شده بخورند

و در دام روانی گرفتار می شوند. ( Sunk Cost Fallacy )

این وسط دستاوردش یک سیر شدن مکانیکی ست! ولی تا ابد یادشان میماند چه غذای بدمزه ای خورده اند و از طرفی ممکن است مسموم هم شوند و چند برابر آن هزینه را خرج بیمارستان کنند!

 

۰ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
هامون
نوشته بعدی
بهشت من

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

در پشتِ این نقاب مدرن، چه می گذرد؟

11 تیر 1396

یه گوسفند متمدّن !

18 دی 1395

شاید امروز،‌ پایانش باشد…

3 بهمن 1400

می‌دوم و می‌نویسم!

11 فروردین 1399

این صبر که من می‌کنم…

6 شهریور 1401

اولین روز از آخرین سال این قرن

1 فروردین 1399

به مقصدِ هیچ

11 بهمن 1395

هنر در عصر ظلمت

27 دی 1401

پیمان‌نامه حقوق کودک

26 مهر 1401

دردها همچون شادی ها ناپایدارند.

7 بهمن 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۰)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۰۸)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • هر آغازی فقط ادامه‌ای‌ست…
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
  • هنر در عصر ظلمت
  • نامهٔ روبر دسنوس به یوکی (۱۹۴۴)
  • سفرها قابله‌ی افکارند…
  • پناه بر خیال
  • سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • میعاد در لجن

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • صادق در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • ابی در شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات
  • شبه‌حقیقت: تناسبی بین شواهد و تصورات | کوچ - شهلا صفائی در با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سعيد مولايي در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • شهلا صفائی در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • سمیه در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • ابی در هنر در عصر ظلمت

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.