پیش نوشت یک: در پست قبل درباره ی “به تعویق انداختن کارها” حرف زدم. در مورد اینکه وقتی این واژه را می شنویم چه تصوری داریم، خود اهمال کاران، چه تصوری در مورد خودشان دارند،اگر اهمال کاری به صورت عادت در بیاید موجب بروز چه مشکلاتی می شود ، پدیده ی “نزدیک بینی زمانی” را توضیح دادم، در مورد “جبران خسارت اخلاقی”، تکانشگری، ارتباط تعویق با مدیریت زمان و برنامه ریزی و موروثی بودن یا نبودن آن و تاثیراتش روی سلامت جسم و روان هم گفتم.
در این مطلب قصد دارم راجع به “استرس” صحبت کنم. اگر پست قبل را نخوانده اید، پیش از خواندن این مطلب مطالعه کنید.?
پیش نوشت دو: حرف هایی که در ادامه می زنم با استناد به این مقاله است :
How Successful People Beat Stress
.
آدم ها را اگر به دو دسته تقسیم کنیم؛ یک دسته آن هایی هستند که مرکز کنترل درونی دارند و دسته ی مقابل آن هایی اند که مرکز کنترل بیرونی دارند.
✅ کسانی که مرکز کنترل درونی دارند، معتقدند خودشان می توانند اتفاقات را رقم بزنند. و وضعیت فعلیشان تحت تاثیر عواملی همچون نگرش و پشتکار و تلاش خود است که همگی قابل کنترل اند.
✅ در مقابل، افرادی که مرکز کنترل بیرونی دارند، معمولا منتظرند که اتفاقات پیش بیایند. اتفاقاتی که به عقیده ی آن ها تحت تاثیر عواملی است که تحت کنترلشان نیست و می توانند آن را گردن بدشانسی یا بدبیاری یا روزگار و جبر محیط و… بیندازند.
گروه اول باور دارند سرنوشت زندگیشان در دست خودشان است و اگر در مقاطعی ببازند آن را ناشی از کم کاری خود می دانند. چون چنین افرادی عمیقا به توانایی های خود ایمان دارند. اسم این گروه را می گذاریم “توانمندها” .
وقتی همه چیز خوب پیش می رود تقریبا همه ی ما فکر می کنیم دنیا توی مُشت ماست! طبق تحقیقاتی که انجام شده، چیزی که توانمندها را از دیگران متمایز می کند این است که
✅ حتی اگر شرایط، سخت هم شود آنها به هم نمی ریزند و سعی می کنند موقعیت پیش آمده را با حداکثر توان خود، کنترل و مدیریت کنند.
این بدین معنی نیست که توانمندها در مواقع سختی، دچار استرس و اضطراب نمی شوند؛ بلکه آن ها از این اضطراب به نفع خود استفاده می کنند و به جای احساس ناامیدی، شور و اشتیاقشان برای ادامه بیشتر می شود چون همه چیز را در دست خود و تحت کنترل می دانند و از وضعیت جدید هم به جای آشفتگی و استرس، انگیزه می گیرند و بیشتر تلاش می کنند.
مهم نیست رئیس یک سازمان باشند یا یک کارگر، اهمیتی ندارد چندبار جواب منفی شنیده باشند یا سقوط کرده باشند؛ این ها هیچوقت پرچم سفید را بالا نمی برند و تسلیم نمی شوند در عوض سخت تر تلاش می کنند و معمولا هم عملکرد بهتری دارند چون” توانایی مدیریت احساسات و حفظ آرامش در زمان فشار، مستقیما روی عملکرد تاثیر می گذارد.”
وب سایت TalentSmart نظرسنجی ای انجام داده که بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت کردند.
آن ها فهمیدند ۹۰ درصد افرادی که عملکرد و کارایی شان نسبت به دیگران بهتر است، کسانی هستند که وقتی دچار استرس و اضطراب می شوند، توانایی این را دارند که احساساتشان را مدیریت کنند و آرام و مسلط باشند.
✅ اضطراب یکی از حس های ضروری ست. مغز ما به گونه ای برنامه ریزی شده که تا وقتی تحت تاثیر میزان مشخصی از استرس یا اضطراب قرار نگیرد برایش دشوار است فعالیتی را آغاز کند. در حقیقت عملکرد ما در اثر میزان متوسطی از اضطراب، بیشتر فعال می شود و به اوج خودش می رسد. اگر قادر باشیم استرسمان را مدیریت کنیم و آن را در حد مطلوب نگه داریم می توانیم بهترین عملکرد را داشته باشیم. با علمِ به اینکه زندگی تحت فشار استرس، اثرات جدی منفی روی بدن و احساسات ما دارد،
❓چرا انقدر برایمان دشوار است میزان این استرس را کم کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم؟
پژوهشگران دانشگاه ییل(Yale University)، جواب این سوال را پیدا کردند. آن ها فهمیدند که استرس شدید باعث می شود ناحیه ی خاکستری مغز که مسئول کنترل فردی است حجمش کمتر شود.
✅ وقتی کنترل فردی مان را از دست می دهیم، توانایی کنترل استرس را هم از دست می دهیم، و بالطبع برایمان دشوار می شود که خود را از موقعیت های استرس زا دور نگه داریم. و حتی احتمال اینکه خود ما مسبب ایجاد چنین موقعیت هایی شویم بیشتر هم می شود. ( مثلا با نشان دادن عکس العمل شدید در برابر دیگران).
تا جایی که هرروز بیشتر از قبل درگیر میزان بیشتری از اضطراب میشویم تا کاملا از پا در بیاییم! کم شدن کنترل فردی وقتی ترسناک می شود که درنظر می گیریم استرس روی عملکرد فیزیولوژیکی مغزمان هم اثر می گذارد و این یعنی رفته رفته دچار بیماری های مزمنی مثل فشارخون بالا، دیابت و یا افسردگی و چاقی و کاهش عملکرد شناختی می شویم.
پی نوشت: در پست بعدی راجع به چند راهکار برای کنترل استرس صحبت خواهم کرد.