+++ کاش بودی لعنتی. تا مرز جنون دارم پیش میرم امشب . ___چی شده؟ . +++هرچی میرم نمیفتم تو مسیر اصلی. تمام افکارم بهم ریخته. بعد از طرفی تو یه جامعه…
آخرین نوشته های من
-
-
زمانی که به این آگاهی برسیم که حیوان متمایزی نیستیم و همه ی موجودات از حقوق یکسانی برای زندگی برخوردارند؛آنوقت می توانیم ادای آدم ها و به قول دوستی، انتِلِکت…
-
باور دارم، تنها راه رهایی از درد و رنج ، “تجربه” ی آن است. مادامی که در صدد “انکار” بر می آییم، دردی به مراتب بدتر را به جسم و جان…
-
پیش نوشت: امروز مطلب جالبی خواندم از رضا بابایی، که تمام آنچه قصد داشتم راجع به آن صحبت کنم، به زیبایی نگاشته بودند. این مقاله را عیناً در اینجا نقل…
-
روزهای طولانی ست نمی دانم چه می گویم؛ و آنگاه که می گویم صدای خود را نمی شنوم… خیره در چشمان تو آنطرف میز، و لب هایی که آرام آرام…
-
امروز به خیلی چیزها فکر کردم؛ به “رفتار روزمره ی آدم ها”، به “طرز تفکر جامعه”، به “بی تفاوتی و مخاطرات آن”، به “دغدغه ی آدم ها” و “اخلاق” و خیلی…
-
___ این مال تو . +++ خودت کشیدیش ؟ . ___ آره . +++ برام تعریف می کنی قصه ش رو؟ . ___ اوهوم. دخترک هم اسمِ منه.یه مزرعه داره…
-
بارون درخت نشین سرگذشت پسری است که از دوازده سالگی بالای درخت می رود و تا لحظه ی مرگش پایش به زمین نمی رسد. فرصت ها و چالش هایی که…
-
ساعت هاست سکوت کرده ام از دلهره ای که به بزرگی تمام سالهایی ست که زیسته ام و تمام خویشتنم را مملو از پوچی و نیستی می کند. سالیان طولانی…
-
نمی دانم برایت گفته بودم یا نه ؛ آدم ها بیشترشان خیال می کنند که “قابل پیش بینی بودن” مطلوب و مفید است. اینطور نگاه کردن، از یک پیش فرضِ…
-
این دو کتاب شعر از واهه آرمن را سه سال پیش خواندم ؛ زمانیکه دفتری از استادم هدیه گرفتم که صفحه ی اولش شعری از او بود؛ و من می…
-
زندگی یک بازی است ؛ بازی ای که ابتدا شرایطش را برایمان مهیا ساخته و ما را به آن فرامی خوانند . شرایطی تغییر ناپذیر و اجباری مثل محل تولد…
-
___ چرا ابریه حال و هوات ؟ . +++ نمیدونم فقط می دونم اگه بهم میگفتی امروز وقتشه ، بیا بپریم ؛ می گفتم باشه . . ___ پس بیا…
-
. یکی از دلنشین ترین کتاب هایی که خواندم مجموعه نامه های احمد شاملو به آیداست . نامه ها، مربوط به سال های چهل و پنجاه است ولی پانزده سال…