پیش نوشت: خواندن اشعار هوشنگ ابتهاج، یکی از لذت بخشترین اوقات زندگی من محسوب میشود.
اینبار کتاب تاسیان را انتخاب کردم، که البته هدیهای ارزشمند است.
تاسیان یعنی غمِ آمیخته با بیقراری
(تاسیان لهجه گیلکی و به معنی حالتی است که به خاطر نبودن کسی، به انسان دست میدهد.)
با هم دو شعرش را زندگی میکنیم:
١.
برداشت آسمان را
چون کاسهای کبود
وصبح سرخ را
لاجرعه سرکشید
آنگاه
خورشید در تمام وجودش طلوع کرد.
٢.
خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پر شد
من به خود گفتم: یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود برخواهد گشت
ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد؟
در کمین دل آن کودک خرد
آری آن روز چو میرفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمیدانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من، پس از، اینهمه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم
آه
دربارهی نویسنده
امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه،الف.سایه ؛ متولد ١٣٠۶ در رشت است. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام [گالیا] شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی، دست مایه اشعار عاشقانهای شد که در آن ایام سرود. از کتاب هایش می توان “نخستین نغمه ها، سراب، سیاه مشق، شبگیر، زمین، چند برگ از یلدا، یادنامه، تا صبح شب یلدا، یادگار خون سرو، حافظ به سعی سایه، تاسیان و بانگ نی” را نام بُرد.
نام منزل شخصی سایه، ارغوان است. دلیل این نام گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفتهاست.
این شعر فوق العاده زیبا را با صدای خود استاد بشنوید.
۸ نظر
[…] یک: این شعر را از دفتر تاسیان هوشنگ ابتهاج انتخاب کردم که سه سال پیش، همینجا در کوچ […]
[…] پینوشت: چنانچه پیش از این نیز گفتهام،(+) […]
معنی و درک و دریافت این شعر رو هم بزارید
گیلکی لهجه نیست، زبان هست 🙁
نمیدونم واقعا رعنا.. در موردش خوندم و ظاهرا توی زبانشناسی مدرن، بر سر این موضوع بحثه.
لطفا دیگه لهجهها و گویشهای زبان فارسی را به عاقبت زبانهای غیرفارسی که در ایران هست دچار نکنید. گیلکی و مازنی و لری و کرمانجی و بلوچی و … گویش های زبان فارسی هستند. اصفهانی و شیرازی و یزدی و مشهدی و … لهجههای زبان فارسی هستند. و زبان های مثل ترکی و کردی و ارمنی و … زبان های غیرفارسی هستند که در ایران کاربرد دارند.
سلام!
به تازگی با بلاگتون آشنا شدم.
توی این التهاب و ناراحتی و بیقراری هایی که هممون این روزها به نوعی درگیرشیم، دیدن همچین دیدگاه و نگاهی حالم رو بهتر کرد.
خوشا به حال شما که شاعری بلدید!
موید و کامیاب باشید
درود بر شما؛
خوشا به حال من بخاطر داشتن همراهانی چُنین پرمهر.
خوشوقتم.