از وقتی یادم میآید و خودم را شناختم همواره روی واژهها و مفاهیمشان کنجکاو و حساس بودم.
خودم هم سعی میکردم در حرف زدن و نوشتن، این موضوع را رعایت کنم. البته بسیاری از اوقات، واژهبازی برایم حکم سرگرمی را داشته. خصوصاً تعریف «مرز» میان مفاهیم، که این اواخر سوژهٔ اطرافیانم نیز شده!
با دوستی صحبت میکردم و در خلال حرفهایش گفت: حق با توست؛ من بیتوجهی کردم و عذرمیخواهم.
من برخلاف آنانکه از شنیدن چنین حرفهایی سرازپا نمیشناسند خوشحال نشدم. به عمق معنای پشت این جملات فکر کردم.
گفتم: نه تو بیتوجهی نکردی؛ فقط کمدقتی کردی.
توجه، ریشه در عاطفه و احساس تو دارد. میدانم که در بود و نبودهایت همواره به من فکر میکنی،
و «توجه» خاص داری بیش از هرآنچه که در اطرافت میگذرد. تو به من توجه داری چون بخش بزرگی از ذهن و قلب تو را گرفتهام.
«دقت» ولی، عموماً ریشه در عوامل بیرونی و حواسپرتیها دارد.
ماشینی از کنارت عبور میکند و بچهای تا کمر از پنجره بیرون است و نگرانت میکند.
دیروز جلسهٔ کاریات آن نتیجهٔ مطلوب را نداشته؛
در خانه به قدر کافی به کارهایی که میخواستی نرسیدی و مغزت پر از دغدغههای نیمهکاره است.
میان اینهمه تشویش فکری، طبیعی است اگر یادت برود میبایست فلان مسئلهٔ جزئی را پیش از هرگونه اقدامی با من درمیان بگذاری.
پس تو فقط در عین توجه کامل، کم دقتی کردی.
من توجه بدون احساس را، دقت مینامم.
به تعبیری دیگر میتوان گفت: توجه از جنس «همدلی»ست و دقت، نهایتاً با کلی تلاش میتواند خودش را به «همدردی» نزدیک کند نه بیشتر!
مطلب مرتبط: مرز بین همدلی و همدردی کجاست؟
پینوشت: چه بسیارند آنانکه «دقت» دیگران را با اصرار، ششدانگ به نام خود میزنند غافل از اینکه «توجه» از این فضا، رفتهرفته رخت میبندد!
۴ نظر
دقت عملکرد لحظه ای و موقت هست و توجه فرایند متوالی و متداوم.نظرت؟
می تونیم اینجوری هم بهش نگاه کنیم. توجه از روندی در گذشته ادامه داره هنوز؛ ولی دقت، رویدادی مقطعی و گذراست.
ممنونم از دقت نظرت 🙂
هیچ وقت به این نکته و تفاوتشون فکر نکرده بودم! ممنونم !
الزاماً چیزایی که میگم درست نیستن فقط ساخته و پرداخته ی بازی های ذهنی منن ؛)