کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

۳۰ مهر ۱۳۹۸
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

میان آتش و‌ دود نشسته‌ام…

صدای سوختن را تماشا می‌کنم

گویی تمام آنچه سال‌ها با دقت و ظرافت تمام،

بر تن آرزوهایم پوشانده بودم را امروز،

یکی پس از دیگری،

در جهنمی خودساخته از حقیقتی دور،

می‌سوزانم و

به خاکسترهای ساکتش چشم می‌دوزم.

خاکسترهایی که با خاک در می‌آمیزد و

به هوا می‌رود و

دوباره آرزو می‌شود.

آرزوهایی به دست دخترکانی پرشور و معصوم.


آنانکه مرا می‌شناسند می‌دانند که عادت به خاطره‌بازی ندارم. نه تصویری از گذشته را با خود نگه می‌دارم نه آهنگی مرا به روزهای رفته بازمی‌گرداند.

مدتی‌ست که هیچ نوشته‌ای را نیز با خود به فرداهایم نمی‌برم. جز تمام آنچه گاه و بی گاه بر در و دیوار این خانه نوشته‌ام و رهایش کرده‌ام.

نمی‌دانم این خوب است یا نه، شاید برخی فکر کنند اساساً احساسم درگیر اتفاقات نمی‌شود (که خب، زیادی مبالغه‌آمیز است)

شاید برخی نیز بگویند از ماندن در گذشته فرار می‌کنم ( این هم برای من صدق نمی‌کند).

آنچه باور دارم این است که همه ما تنهاییم، و هرچه هست همین لحظه است، همین آن و اکنون.

نمی‌توانم به تصویر، صدا، متن و یا حتی آرزویی که متعلق به اکنون نیست(تمام شده) دل ببندم یا شاد و اندوهگین شوم چون اساساً این احساسات هم چندان حقیقت ندارند و در یک عالم بزرگ‌تر، به قدر ذره بی‌ارزش و محو می‌شوند.

شبیه یک تصویر، که نه تمام حقیقت بلکه، نمایی ناقص و صامت از تمام هستی‌ست، در میان آتش می‌سوزم و به آسمان می‌روم و هیچ می‌شوم و از دل هیچ، آرزویی.

۴ نظر
11
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
مفهوم و ابزارهای تفکر نقادانه – ریچارد پل و لیندا الدر
نوشته بعدی
تکنیک ABC – آلبرت الیس

۴ نظر

ملیحه ۲ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۵ ق٫ظ

بنظر من حقیقی ترین و بهترین حال یک انسان زمانی ست که در حال زندگی می کند و این قدرت را پیدا کرده است که چیزی او را به گذشته نکشاند و این برای هر کس اتفاق نمی افتد. بنظرم اتفاق خاص و شاید بتوان گفت حالت خلسه ای باعث آن می شود. من فکر می کنم آرامش خاصی خواهد داشت وقتی رها باشی از گذشته و آینده …

پاسخ
شهلا صفائی ۲ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۰ ق٫ظ

اگر بدونی چیزی جز «حال» و «اکنون» وجود نداره چی؟ 🙂

پاسخ
زهرا ۳ آبان ۱۳۹۸ - ۹:۴۸ ب٫ظ

زندگی دقیقا لحظه هاییست که ما میسازیم …خوب یا بد!زشت یا زیبا!درست یا غلط …مهم زیستن در اون لحظه است، لحظه ای که خلقش می کنیم و باید لذت ببریم…☺!
به قول خودت اگر بدونی چیزی جز «حال» و «اکنون» وجود نداره و به قول خودم😊 مثل همیشه آفرین!

پاسخ
شهلا صفائی ۳ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۷ ب٫ظ

دوری که در او آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

رابطه ی نامبارک مرید و مرادی

۹ بهمن ۱۳۹۵

آدمی چاره ای جز امید ندارد

۱ اسفند ۱۳۹۸

من خودم جهانم را خلق می کنم.

۱۳ اسفند ۱۳۹۵

ارغوان – هوشنگ ابتهاج

۱۵ فروردین ۱۳۹۹

من هرچه ام ، با تو زیباترم …

۲۲ دی ۱۳۹۵

آه از آن رفتگان بی‌برگشت

۲۶ فروردین ۱۳۹۹

در پشتِ این نقاب مدرن، چه می گذرد؟

۱۱ تیر ۱۳۹۶

درون خویشتن

۱۵ بهمن ۱۳۹۵

به بهانه ی زادروزت

۱۱ مرداد ۱۳۹۶

در بابِ اهمیت آموزش (۵)

۱۵ تیر ۱۳۹۶

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کارنامه (۱۳)
  • کافه کتاب (۶۴)
  • گفتگوها (۳)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۵۵)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • شب‌های روشن – داستایفسکی
  • نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها
  • شاید امروز،‌ پایانش باشد…
  • با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • تو وارث یک تاریخی
  • فاوست – گوته
  • کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…
  • درباره فیلم The Father
  • رنج بازگشت
  • واحه‌ای در لحظه – داریوش شایگان

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • دکتر محمودی فر در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • شهلا صفائی در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • شادي در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • شهلا صفائی در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • یلدا در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • محسن در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.