اتفاقی که این سه هفته در خیابانهای ایران به راه افتاد و همچنان نیز ادامه دارد به من گویی جان تازهای بخشید. شاهد متولد شدن یک اتفاق و مفهوم تازه از بطن دلمردگی، یأس، سکوت، تسلیم و مدارا بودم. چیزی که ما دهه هفتادیها غریب به سی سال است زندگیاش کردهایم حالا همگیمان را به حیرت، نترسیدن و همراهی واداشت.
آنچه که لحظهی لحظهی این روزها تجربه کردم همانی بود که سالها میان حرفها و نوشتههایم جا خوش کرده بود-زیستن در اکنون- من و شاید بسیاری از همنسلانم دوباره جرئت زیستن در همین آن را یافته بودیم. امکانی که نسل بعدی تاریخ، جسورانه پیش چشممان گشوده بود. و این آن، زندهتر از همیشه بود. زندهتر از هر آنچه در این سی سال از ایران و ایرانیها دیده بودم.
«زن… زندگی…آزادی» به خوبی این زنده بودن را منعکس میکند و روایتهای کسالتآور و تکراری پیشین را راجع به عدالتخواهی و آزادی درهم شکسته است.
زنان بسیاری اینروزها سوگوارانه و از روی خشم موهای خود را بریدند و زنان بسیاری در جهان به این آیین پیوستند. صرفنظر از شگفتی و دلگرمی این همراهی، دوست دارم به جنبهی دیگری از این سمبلیسم مو نگاه کنیم. (نگاهی که اینروزها آن را وامدار دکتر صادق رحیمیام.)
مستقل از اینکه مو در بستری که ما در آن زندگی میکنیم چه رابطه مستقیمی با حجاب دارد و بریدنش علاوه بر سوگواری چه اعتراضی در دل خود نهان کرده؛ نشانی از تولد دوباره است.
که ردپای آن را در داستانهای اسطورههای کهن نیز میبینیم.
گیلگمش در سوگ انکیدو، دوست قدیمی و همزاد خود، موهایش را میبُرد و میگوید:
آنگه که تو در اعماق زمین پنهان شوی، گیسوان من باز خواهد روئید.
سافو-شاعر یونانی- در سوگ شاگرد و معشوق خود، تیماس، میگوید:
در سوگ تو میبُریم این موجهای نرم موی خود
سافو تاکید خاصی هم به بردن تیماس به اتاق خواب پرسفونه دارد.
(پرسفونه الههای است که همزمان از طرفی با مرگ و سایهها و از دیگر سو، با تولد دوباره مرتبط است.
به عبارتی همزمان با اروس (خدای عشق) و با تاناتوس (خدای مرگ)، یعنی با اصل چرخهی زندگی.)
و این چیزیست که جامعهی امروز ما تمایل دارد آن را دنبال کند. حرکت از چرخهی یخزدهی تروما به سوی چرخهی اصیل و سالم زندگی.
و امروز بریدن موها به نمادی برای این حرکت بدل شده است.
پس بریدن موها- چنانچه زیاد دیده و شنیدهایم- تنها مربوط به عزاداری، خشم و ناامیدی نیست بلکه مفهوم شگفتانگیز و قدرتمند تولد دوباره و زندگی را نیز در دل خود دارد.
قرار نانوشتهای که آدمی با خود دارد:
من تو را به این سادگی از دست نمیدهم و قرار ندارم با تو خداحافظی کنم. من کامل برایت سوگواری خواهم کرد،سپس تو را رها میکنم که بروی تا دوباره به عنوان بخشی از وجود من به دنیا بیایی.
و این جنبش شکوهمند و انفجاری، حرکت تازهای از زندگی در تقابل با مرگ و تاریکی است که چرخهی تکراری جنبشهای سیاسی دو قرن اخیر را درهم میشکند؛ درواقع از منطق ملالآور تروما که مدتهاست فرهنگ سیاسی ایران را تسخیر کرده است گذر میکند.
چنانچه در همین مدت اندک دیدهایم چگونه شکافی عظیم و موفق در دل آن گفتمان بیجان ایجاد کرده است و نیروی حیات را به رگ خشکیدهی این سرزمین تزریق کرده است.
و این به گمان من همان چیزیست که اینبار اجازه نمیدهد ملال و اندوه، فرصتی برای قدعلم کردن بیابد و این جنبش را وادار به عقبنشینی کند چرا که هربار قدرتمندتر از قبل، از جایی سر بلند خواهد کرد.
با نقطه، نقطه،
نقطهی خون
خون رهروان
خونِ هزار مهسا
خونِ بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکلگیری و در گسترانگی
میگسترد به هر سو در بیکرانگی.
این نقشه را شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجای هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهی شگفتی و شادی وطن
این نقشهی رهایی و آزادی وطن…
پینوشت: چهره «نیکا» که محبوبه یزدانی به زیبایی آن را به تصویر کشیده است را عامدانه برای این پست انتخاب کردم که تا همیشه در کوچ نیز علاوه بر عمیقترین جای ذهن و قلبم، بماند.
۶ نظر
برای من زن همیشه مفهومی از زیبایی داشت..
مفهومی که شاید تمام مفاهیم دیگر را در خود جای میداد مثلِ استواری، مهربانی و…؛ در بعضی کم و در بعضی زیاد، ولی حالا دریافتم زن خود به تنهایی مفاهیم را پدید میآورد معنی استواری برای همهی ما شاید چیزی جز داشتن روحیه قوی و قدرتمند برای ادارهی امور محوله نباشد یا شاید تعاریفی من باب همین و در تعمیم آن باشد ولی اکنون زنان معنی جدیدی را از استواری به ما ارائه دادند.
مایی که تاکنون زن را مظهر زیبایی میدانستیم و شاید معیاری برای سنجششان، اکنون با صفات مهمی از ایشان مواجهیم.
اکنون زن برای من نه فقط زیبا که صفاتی همچون قوی، استوار، مهربان، با ذکاوت، با تدبیر، پشتیبان، پرقدرت و هزاران صفتی که روزانه ما مردان با آن غافلگیر میشویم را به یدک میکشند و این ستودنیست..
آزادی از آنِ شماست..
به طور کلی خیلی عجیب و اصیله این جنبش و بر خلاف جنبش های فمنیستی غربی کلیشه ای و افراطی نیست و زنان و مردان آگاه زیادی رو بخودش جلب کرده در سراسر جهان و آدم تعجب میکنه چطور از دل اینهمه محدودیت چنین افکار بدیع و تازه و اصیلی سر بر میاره اما خوب جنبه تاریک قضیه هم پرپر شدن دسته گل های که هر کدومشون انگار خواهر و برادر ما و حتی خود ما هستند و نبود هر کدومشون فقدان بزرگی خواهد بود
عالی بود عزیزم…به امید گسترش هر چی بیشتر آگاهی در هستی….
زنان همیشه در طول تاریخ سازنده زندگی و آزادی بودن.
سازندگان نسل بشر، عشق و زیبایی این روزها در وطن من سازنده شجاعت و شهامت شدهاند.
به یاد بیارید که منع بردهداری از ایستادگی یک زن شروع شد و به آزادی جانی دوباره داد✌️
یک طرف ما هستیم
سپیدارهایی سختجان
با شاخههایی که تا آستانهی شکستن خم شدهاند
ایستاده در مرزهای بهار و خزان
و یک طرف
این توفان درونتهی
که در تقلایی مأیوسانه
برای کندنِ ریشهها
و سوق دادن ما به سمت نیستی
دیوانهوار زوزه میکشد
و هرچه بیشتر و بیشتر و بیشتر میزند تازیانه
ما سپید و سپید و سپیدارتر میشویم
[…] سمبلیسم مو و مفهوم قدرتمند زن، زندگی، آزادی […]