گاهی نمیخواهیم حقیقت را باور کنیم، ولی این خللی در وجود آن حقیقت ایجاد نمیکند.
هست، نمیخواهیم ببینیمش.
فریاد می زند، دلمان نمیخواهد به دادش برسیم.
انکارش میکنیم و گاهی با تمام وجود با تبر به جان ریشه اش می افتیم،
ولی او جایی دور از ما،در جان گمشده ای جوانه می زند.
هرچقدر هم که برای امنیت خودمان، دیگران را قربانی کنیم و از حقایق فرار کنیم،
جایی دیگر در پرتو آن حقیقت تا ابد زندانی خواهیم شد.
پی نوشت: امروز “هامون” دو ماهه شد.
دو ماه از روزی که با عشق خلقش کردم می گذرد.
روزی از او خواهم نوشت،
و میدانم یک روز همه ی دنیا او را می شناسند، هرچند من نباشم.
چون معتقدم ما خلق می کنیم و مراقبیم ولی اوست که خود، مسیرش را می سازد و طی می کند.
۱ نظر
حقبقت همیشه همهجا جاریه.