کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
یادداشت‌ها

رنجِ پرسش های بنیادین

17 شهریور 1396
رنجِ پرسش های بنیادین

وقتی داری می نویسی، خب داری مینویسی.

اما اگر از خود بپرسی چرا داری می نویسی؟

آنوقت دیگر نمی توانی بنویسی و

یا دست کم نوشتن برایت دشوار می شود.

زندگی هم همین است.

تا وقتی داری زندگی می کنی، خب داری زندگی می کنی.

اما همین که از خودت می پرسی چرا داری زندگی می کنی،

دیگر نمی توانی زندگی کنی و درد و رنج ات آغاز می شود.

دو راه داری:

-با این درد و رنج ادامه دهی و راه هشیاری ات را نبندی.

یا

-خودت را سرگرم کنی تا از کنارش بگذری و فراموشش کنی.

این به تعبیری همان غفلت و خود را به خواب زدن است.

ولی در هرحال، پرسش به قوت خود باقی ست.

آدمی عموماً دومی را برمی گزیند؛

چون اگر راه اول را برگزیند، در نهایت همه چیز ویران خواهد شد.

چرا که دردِ پرسش های اساسی را علاجی نیست.

۱ نظر
2
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
دروغ چرا؟
نوشته بعدی
توهمِ آگاهی

۱ نظر

احسان ۶ آذر ۱۳۹۹ - ۴:۴۰ ب٫ظ

چاره خواستن دوباره و چندباره است.
باید گفت در ذهن در کلام در فریاد در رفتار
من این را می‌خواهم
من این را می‌خواهم.

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

باز هم بهار را به من هدیه دادی

29 اسفند 1395

آیا فرار از ابهام و عدم شفافیت، ریشه...

2 آذر 1397

دنیای دیوونه ها از همه قشنگه

6 دی 1395

من گم شده بودم …

21 آبان 1395

خوش‌بینی غیرواقع‌بینانه و نقدغیرسازنده- ابزار خودفریبی این روزهای...

8 مرداد 1397

اصیل بودن خوب است یا نه؟

24 آبان 1398

بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند

30 دی 1401

اولسبلنگا و ماسال : خاطرهٔ ساعت ها فلو...

8 اردیبهشت 1397

دردها همچون شادی ها ناپایدارند.

7 بهمن 1395

فاکتورهای شانس

19 بهمن 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.