کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم وَ می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست یادداشت‌ها
    • گفتگوها
    • تفکر
    • جهان دیجیتال
    • مغز
    • کارنامه
    • فلسفه‌بافی
    • خودکاوی
    • گاه‌نوشت‌ها
    • نامه به هامون
  • کافه کتاب
  • تماس با من
فلسفه‌بافی

دروغ چرا؟

۱۵ شهریور ۱۳۹۶
دروغ چرا؟

تا امروز هرکسی از این حوالی رد شد و حال مرا پرسید،
بی وقفه صورتم را به لبخندی کش دادم و گفتم: خوبم!
ولی دروغ چرا؟
اگر بخواهم دروغ بنویسم به این قلم خیانت کرده ام؛
به نوشتن خیانت کرده ام؛
و به تک تک واژه ها و نگاه ها و آه ها..
حال من خوب نیست.
و این نخستین اعتراف من در تمامی این سالهاست.
گردِ غم از لباس هایم تکانده نمیشود.
با خودم همه جا می برم؛
سر سُفره های تک نفره؛
قدم زدن های تک نفره
مسافرت های تک نفره…
نه اینکه قحطیِ آدم باشدها نه!
ژستِ اَنتِلکت هم نگرفته ام که بخواهم انسان و آدم را اینجا از هم تفکیک کنم.
صبح تا شب میخوانم و شب تا صبح این واژه ها در سرم زار میزنند که کمی از این درد لاابالی را کم نکرده اند.
دیگر دروغکی نمیخندم.
من حالم خوب نیست.
از بچگی یادمان دادند خودمان نباشیم انگار همه ی آدم های این دنیا مهمان اند و ما مجبوریم بهترین لباسمان را بپوشیم و شایسته ترین رفتار را داشته باشیم تا خوششان بیاید.

ولی حالا با لباس خانه وسط میهمانیِ این دنیا دراز کشیده ام و زورکی نمیخندم و میگویم همین است که هست.
نه دلم میخواهد حرف بزنم و نه دلم میخواهد پاسخ پرسش های تکراری را بدهم.
نه فیلسوف شده ام نه دیوانه
تا یادم می آید همان دیوانه ای بودم که تمام وقت در ذهنش فلسفه بافی کردو هیچ چیزی را به راحتی باور نکرد.
این روزها میتوانم به عمقِ عمیق ترین تنهایی تبعیدی های تاریخ، سکوت کنم و حتی در چشمانتان زل بزنم و هیچ نگویم.
دروغ چرا؟
حال من خوب نیست.

 

۴ نظر
0
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
چگونه می توان تمرکز را کسب و آن را تقویت نمود؟(قسمت سوم)
نوشته بعدی
رنجِ پرسش های بنیادین

۴ نظر

rezaansari ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ - ۸:۵۹ ق٫ظ

چقدر متن زیبا و شجاعانه ای بود .
خوشحالم …

پاسخ
شهلا صفائی ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۱ ق٫ظ

رضا جان، دوست عزیز و قدیمی. خوشحالم که می بینم هنوز من رو میخونی و همراه کوچ هستی??

پاسخ
مهدی درویشی ۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۸ ب٫ظ

گاهی به این فکر می‌کنم زندگی رنج و درد بی انتهاییست که باید بسازیم برای لحظه‌های شاد و گاهی زندگی شادی بی پایانیست که غم‌هایی در آن گذر می‌کنه. شایدم زندگی لا به لای این پارادوکسا گم شده و حال خوب و بد تنها تعبیری، برداشت، گفتگو درونی، طرز فکر، پارادایم ذهنی از زندگیه.

شاید این شعر از سید علی صالحی کمک کنه:
نه ری‌را جان
نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی‌حرفی از ابهام و آینه،
از نو برایت می‌نویسم
حال همهٔ ما خوب است
اما تو باور نکن!

پاسخ
شهلا صفائی ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۹ ق٫ظ

معنی زندگی، این روزها من رو یاد همون مفهوم «بی‌نقطه و سرکش» می‌ندازه.
خیلی بهش فکر می‌کنم
و به نوع نگاهم…

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

رنجِ پرسش های بنیادین

۱۷ شهریور ۱۳۹۶

درک یک پایان_ جولین بارنِز

۱ فروردین ۱۳۹۶

همان احساسِ آشنای قدیمی

۲۴ دی ۱۳۹۵

ولگردی در کوچه پس کوچه های ذهن_٢

۲۰ مرداد ۱۳۹۶

درباره معنی زندگی – ویل دورانت

۲۳ تیر ۱۳۹۷

من در میان جمع و دلم جای دیگر...

۲۶ دی ۱۳۹۵

این توهم زندگی‌گونه ارزشش را دارد؟

۶ دی ۱۳۹۸

حق با منه، تو اشتباه می‌کنی – تیموتی...

۲۲ فروردین ۱۳۹۹

پس از مرگم، پرنده خواهم شد…

۴ خرداد ۱۳۹۶

فلسفه ی زندگی

۲ مهر ۱۳۹۵

دسته بندی

  • تفکر (۲۵)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • خودکاوی (۴۵)
  • فلسفه‌بافی (۲۴)
  • کارنامه (۱۳)
  • کافه کتاب (۶۴)
  • گفتگوها (۳)
  • مغز (۵)
  • یادداشت‌ها (۱۵۵)
    • نامه به هامون (۱۳)

آخرین نوشته ها

  • شب‌های روشن – داستایفسکی
  • نخبه به مثابه فیلسوف تناقض‌ها
  • شاید امروز،‌ پایانش باشد…
  • با این‌همه، چه بلند چه بالا پرواز می‌کنی!
  • تو وارث یک تاریخی
  • فاوست – گوته
  • کفر و ایمان چه به هم نزدیک است…
  • درباره فیلم The Father
  • رنج بازگشت
  • واحه‌ای در لحظه – داریوش شایگان

دیدگاه ها

  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • دکتر محمودی فر در شب‌های روشن – داستایفسکی
  • شهلا صفائی در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • شادي در ارزش ها، خط قرمز و احساس گناه
  • امید هیچ معجزی ز مرده نیست.. | کوچ - شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • شهلا صفائی در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • یلدا در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • محسن در رابطه زبان و اندیشه (ما جهان را چگونه می‌بینیم؟)
  • شهلا صفائی در شب‌های روشن – داستایفسکی

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.