داستانهای فرانی و زویی نوشته جی.دی سلینجر ابتدا در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۵۷ در نیویورکر به چاپ رسید، بعد از آن این دو داستان در ۱۹۶۱ برای نخستینبار به اسم فرانی و زویی در «یک کتاب» منتشر شدند. داستان زویی طولانیترین داستان کوتاهی است که نیویورکر منتشر کرده است.
راوی این داستان، دانای کل است و در آمریکا و بخشهای زیادی از آن، در آپارتمانی در محلهی منهتن نیویورک میگذرد.
“فرانی” و “زویی” دو شخصیت اصلی داستانها، از کودکی بسیار باهوش و تقریبا بیرقیب بودند.حالا، “فرانی” بیست و پنج ساله و “زویی” بیست ساله، هر دو در تناقض و تضاد با جامعهی خود هستند. جامعهای که هدف افراد از کار کردن، زندگی کردن، ادامهی تحصیل و شناخت جهان در آن نه به دلیل خردمند و یا اندیشمند شدن، بلکه مسیری برای رسیدن به پول و یا موقعیت اجتماعی است.
هر دوی این شخصیتها قادر به ارتباط با اطرافیان خود نیستند و این به قول “زویی” از آنها هیولا ساخته و روابط انسانی و اجتماعیشان را مختل کرده است.
“فرانی و زویی” هر دو به این عدم درک و امکان ارتباط آگاهاند. و در تلاشاند تا به نحوی به درک اطراف خود برسند و این تفاوتها را از بین ببرند. و در عین حال نمیخواهند همرنگ جماعتی باشند که به زعم “فرانی” کارهای کوچک و بیمعنی و افسردهکننده میکنند.
در این بین”فرانی” به مذهب و عرفان روی آورده است و “زویی” تلاش میکند تا او را متوجه موقعیت و شرایط بکند.
“زویی” با “فرانی” صحبت میکند و او را به زندگی عادی در کنار همهی آدم ها هدایت میکند، کاری که خود به نظر میرسد در مسیر آن با چالشهای بسیاری روبرو است.
فرانی در قسمتی از داستان نظر جالبی در مورد دانشگاه دارد و این که آدمها همانند کلکسیونرها دنبال جمع کردن چیزها هستند بدون این که هدف خاصی داشته باشند:
دانشگاه فقط یه جای آشغال و مزخرف دیگه توی دنیاست که برای گنجینه جمع کردن و اینها ساخته شده. منظورم اینه که آخه گنجینه گنجینه است. فرقش چیه که پول باشه یا ملک باشه یا حتی فرهنگ باشه یا حتی علم ساده؟ …بعضی وقت ها فکر می کنم علم- یعنی وقتی که علم به خاطر علم باشه- از همهشون بدتره….فکر نمیکنم همه اینها این جور پدرم رو در میآورد، اگه هرچند وقت یکبار- فقط هرچند وقت یکبار- حداقل یک اشاره مودبانه کوچک فرمالیته میشد که “علم باید به خرد منتهی بشه”، و اگه نشه، فقط یه وقت تلف کردن چندشآوره.ولی هیچ وقت نمیشه! توی دانشگاه کوچکترین نشانهای از این نمیشنوی که قراره خرد هدف نهایی علم باشه. به زور میشنوی اصلا اسمی از خرد برده بشه!
۴ نظر
به شدت شیفته شدم این کتاب بخونم
مرسی از معرفی🙏
جزو کتابای خیلی خیلی خوبه. به توصیه یه دوستِ نویسنده، مجدد امسال خوندمش.
خیلی احساس همزاد پنداری کردم با این متن
و واقعا اگر علم به خرد منتهی میشد چه گلستانی میشد این روزهای ما.
به نظرم علم همواره قابلِ ارجاع و در دسترسه، تا جایی که با تجربه و ارتقاء آگاهی خودمون به سطحی بالاتر از اونچه که هستیم تبدیل به خرد بشه..
این کتاب قطعا من رو به تفکر وا میداره..
ممنون از معرفیت شهلا.🌹🙏🏻