کوچ – شهلا صفائی
  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من

کوچ – شهلا صفائی

آن‌چـه می‌خوانَـم و می‌آمـوزَم

  • خانه
  • کوچ | فهرست
    • گفتگوها
    • تفکر  نقادانه
    • جهان دیجیتال
    • روانشناسی اجتماعی
    • یادداشت‌ها
    • نامه‌ها
  • کافه کتاب
  • تماس با من
کافه کتاب

یادداشت‌های یک دیوانه – گوگول

2 شهریور 1401
یادداشت‌های یک دیوانه – گوگول

مدت‌ها بود تصمیم داشتم «یادداشت‌های یک دیوانه» از گوگول را بخوانم. حالا فکر می‌کنم سال‌هایی که با او آشنا نبودم فرصت‌های سوخته‌ی زندگی‌ام به حساب می‌آیند.

درباره‌ گوگول همین بس که تورگنیف، نویسنده‌ بزرگ روس، گفته است:

همه‌ی ما از زیر شنل گوگول بیرون آمده‌ایم.

 

گوگول در نوشته‌هایش از زندگی می‌گوید؛ ساده آغاز می‌کند، ساده ادامه می‌دهد و در عمق همین سادگی و بی‌پیرایگی، انتقاد می‌کند و تو با خود می‌گویی: «آره همینه! چقدر درست می‌گه!»

 یادداشت‌های یک دیوانه، که اولین داستانِ همین کتاب است، به باور من جزو بهترین‌هاست و حتی به جرئت می‌توانم بگویم جزو ده داستان برتری‌ست که تاکنون در زندگی خوانده‌ام.

چطور بگویم؟ گوگول طبیعی‌ست، اصیل است، عریان است، از پیچیدگی و نمایش‌پردازی بیهوده پرهیز می‌کند و تو همان‌ اندازه که زندگی حقیقی را با خواندنش مرور می‌کنی بکر بودنش را در دل این تکرار، بارها و بارها بازمی‌یابی.

صراحت بیانش تو را با خود همراه می‌کند: می‌خندی، به وجد می‌آیی، غمگین می‌شوی، خودت را همدلش می‌یابی و گاه با او همزاد‌پنداری می‌کنی و این هنر تصویرپردازی و صداقت اوست. صداقتی که تنها از یک دیوانه‌ی بی‌شیله‌پیله برمی‌آید که دچار حساب‌کتاب‌های معمول و احمقانه آدمیان نشده است و این چنین است که بر دل می‌نشیند.

 

داستان‌های او مختص یک زمان و مکان نیست،‌ گوگول، طنازانه و با ظرافت خاص خودش، زندگی را از خلال زمان و مکان بیرون می‌کشد و حقیقی و عریان به تو نشان می‌دهد

در یادداشت‌های یک دیوانه، دفتر خاطراتی را ورق می‌زنیم که در جایی از آن نوشته شده:

…و تمام دلیل این مسئله، آن‌طور که من می‌بینم، در این است که مردم فکر می‌کنند عقل آدمی در سرش است و واقعاً هیچ‌چیز انقدر دور از حقیقت نیست، عقل را باد با خود از دریای خزر می‌آورد…

 

این داستان روایتگر سقوط یک مرد به ورطه جنون است.

 

 گوگول، پوچی زندگی را به تصویر می‌کشد و باعث می‌شود که رویا و واقعیت اشتباه گرفته شوند به‌طوری که هیچ راهی برای تشخیص واقعیت از توهم نداریم و نظام ارزشی ما درهم فرو می‌ریزد…

 


 

چندخطی را باهم بخوانیم:

 

• نظمِ عوضیِ دنیا چنین است: علت‌های پیش پا افتاده، به وقایع بزرگ دامن زده‌اند؛ از سوی دیگر، حوادث عظیم، نتایج پیش‌پاافتاده‌ای داشته‌اند…

 

• هیچ‌چیز در این دنیا پایدار و ابدی نیست. حتی خوشی‌های ما لحظه‌به‌لحظه رنگ می‌بازند و هرگز در لحظهٔ دوم چون لحظهٔ اول شاد نیستیم و لحظهٔ بعدش نیز کاملاً به حال عادی و همیشگی بازمی‌گردیم. درست مانند امواجی که در اثر انداختن سنگی در آب ایجاد می‌شوند و رفته‌رفته محو می‌شوند.

 

• کدام اندوه است که گذشت زمان تسلی‌اش ندهد؟ کدام احساس از مبارزه‌ی نابرابر با گذشت زمان، جان به در می‌بَرَد؟… تمام احساسات ما در برابر این اثر طولانی، آهسته و نامرئیِ عادت، بازی بچگانه‌ای بیش به نظر نمی‌رسد.

۲ نظر
3
فیس بوک توییتر گوگل ‌پلاس پینترست لینکدین
نوشته قبلی
رستگاری در شاوشنک
نوشته بعدی
فهرست شیندلر

۲ نظر

سمیه ۲ شهریور ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۰ ب٫ظ

پارگراف دوم از متن کتاب خیلی ملموس بود برام.
عادی شدن اتفاقاتی که بعضاً سالها منتظرش بودم و ناپایداری شادی
مشتاق شدم بخونمش

پاسخ
ابی ۳ شهریور ۱۴۰۱ - ۲:۳۱ ق٫ظ

اسم نویسنده رو سرچ کردم:
«تقریباً همهٔ قصه های گوگول کمدی های سرگرم کننده ای هستند که با هیچ وپوچ شروع می شوند، با هیچ وپوچ ادامه می یابند، و به اشک ختم می شوند، و در پایان، زندگی نام می گیرند.»
همین جملات باعث شد مشتاق بشم به خوندن کتابهاش.
مرسی از معرفی

پاسخ

لغو ارسال نظر لغو پاسخ

مطالبی که ممکن است دوست داشته باشید.

در یک چشم بهم زدن – ملکوم گلدول

2 شهریور 1397

آینه در آینه – هوشنگ ابتهاج

16 مرداد 1401

بهشت من

18 بهمن 1395

آزادی – جان استوارت میل

25 آذر 1401

هنر سیر و سفر _آلن دوباتن

21 خرداد 1395

ترانه های پینک فلوید – سیدبارت.راجر واترز

28 شهریور 1397

نغمه هایی از آتش و یخ – جورج...

6 تیر 1397

Mindset (مدل ذهنی) – کارل دوئک

16 مهر 1399

من گم شده بودم …

21 آبان 1395

بارون درخت نشین_ ایتالو کالوینو

26 دی 1395

دسته بندی

  • تفکر  نقادانه (۲۴)
  • جهان دیجیتال (۲۰)
  • روانشناسی اجتماعی (۱۸)
  • فیلم (۵)
  • کافه کتاب (۷۲)
  • گفتگوها (۳)
  • یادداشت‌ها (۲۱۷)
    • نامه‌ها (۱۴)

آخرین نوشته ها

  • ماجرای سفر من و زوربا
  • پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • هوای قریه بارانی‌ست
  • جایی کوچک میان نخواستن زندگی و نخواستن مرگ
  • فاعلیت زیستن ـ نامه‌هایی در ستایش زندگی
  • حال در معنادهی به گذشته مؤثر است.
  • اگر اندکی پایین‌تر بود آسمان…
  • علاج یأس با فهم درمیانگی
  • مسافر
  • تولید غیرارادی خاطرات ساختگی توسط مغز

دیدگاه ها

  • صادق در ماجرای سفر من و زوربا
  • دامون در ماجرای سفر من و زوربا
  • رها در ماجرای سفر من و زوربا
  • حجت در ماجرای سفر من و زوربا
  • Paras2 در ماجرای سفر من و زوربا
  • زهرا در همیشه همه‌چیز مثل همیشه است
  • محمد در پیشرفت، فرایندی دیالکتیکی است؟
  • محمود جالینوسی در آه از آن رفتگان بی‌برگشت
  • ستار فلاح در سه هزار و پانصد قدم- احوالات
  • شکیب داودی در تاسیان _ هوشنگ ابتهاج

RSS وبلاگ روانشناسی اجتماعی

  • خانه
  • کافه کتاب
  • وبلاگ روانشناسی اجتماعی
  • تماس با من

@2017 - تمام حقوق این سایت، متعلق به شهلا صفائی می باشد.