هامون!
در مواجهه با آدم ها و تناقض هایشان،
فقط یک راه وجود دارد و آن اینکه
“خودت باشی”!
ممکن است همچون من، توصیه های زیادی
از دوستان و اطرافیانت بشنوی که
” با هرکسی همچون خودش رفتار کن” ؛
ولی بگذار من به تو بگویم؛
” با هرکسی همچون خودت رفتار کن”
و بخاطر دیگران خودت را تغییر نده.
بیا قرار بگذاریم که شبیه خودمان باشیم.
ممکن است همچون من برای خود بودن
هزینه های زیادی بدهی
ولی با اطمینان به تو میگویم که می ارزد!
تو نمیتوانی بطور دائم نقاب به چهره بزنی و
میان آدم ها حرکت کنی،
یک روزی، یک جایی
با خود واقعی ات مواجه می شوی و
آنگاه توانِ ضربه های سهمگین حقیقت
را نخواهی داشت
و این بدتر تو را از خودت میگیرد.
اگر زندگی را آنگونه که هست بفهمی و بپذیری
نیازی به نقش بازی کردن
برای رسیدن به خواسته های دور و نزدیکت
نخواهی داشت و آنزمان است که
می بینی خیلی وقت ها،
بیهوده از خودت خرج کرده ای
و آنگاه برای طلایی ترین روزهای عمرت
که ارزان از دست رفت، افسوس خواهی خورد.
کسی نبود که اینها را به من بگوید
ولی من به تو میگویم که شاید
بسیاری از بیراهه ها را
از نو تجربه نکنی.
البته اگر همچون من عصیانگر و کله شق نباشی!
متاسفانه ما،آدم های خودفریبی هستیم.
فراموش می کنیم که زندگی،
فقط شور و لذت و خوشی و عشق نیست.
اینها فقط سهم کوچک و اندکی از زندگی اند،
آنچه بیشتر و واقعی تر با آن روبرو می شوی،
رنج و غم و دردِ از دست دادن ها و تنهایی ست.
ولی اگر همچون دیگران سعی کنی
در جستجوی خوشبختی،
همواره در تقلا باشی،
معنای نهفته در غم و رنج را نخواهی یافت.
یادت باشد که تو از پسِ صدها باخت،
یک بار برنده می شوی.
یادت باشد شب های زیادی از عشق و دلتنگی
اشک می ریزی و به خواب می روی.
روزهای زیادی جسورانه می ایستی و
مبارزه می کنی و گاه مغموم و اندوه وار،
گوشه ی کافه ای با خودت خلوت خواهی کرد.
ولی یک روز میفهمی که باید
به تمام اینها مباهات کنی
و از اینکه بلد بودی زندگی را زندگی کنی
به خودت ببالی.
امیدوارم آن روز دیر نباشد.